برای مسابقه انشاء ایرون
پنجپر: رباعی و دوبیتی
نیلوفر شیدمهر
۱
آواره ی بیمارسرا نیز شدیم
پژمرده و زرد و رقت انگیز شدیم
دیدی که جدایی چه به ما کرد عزیز؟
در فصل بهار باغِ پاییز شدیم
۲
لاله ها باز شدند و دل من باز نشد
رفت سرما و ولی فصل نو آغاز نشد
سرنگون تر نبود در چمنِ دهر کسی
که نه یک تیغِ علف با دلش همراز نشد
۳
دیر آمدم و زود بباید رفتن
از دام بلا جلد بباید جَستن
بودن و نبودن دردِ هَملِت باشد
زین درد نشاید که روان را خستن
۴
این تن که شناورست در خاک فنا
چون مقبرهای ریختهاش نیم بنا
باید که کنم حفظ تا هست نفس
تا دم زنم از حق و زنم بانگ ثنا
۵
خداوندا مرا با خود عجین کن
مرا در محضرت حاضرترین کن
منم غایب و روحم حیّ و حاضر
تنم در خاک فردوسِ برین کن
/
تارنما: nilofarshidmehr.com
* لینک به مجموعه داستان در همه شهرهای دنیا زنی هست
* لینک به مجموعه داستان دو زن در میانه پل
* کانالِ شعرخوانی در یوتیوب (از شما دعوت می شود مشترک شوید)
نظرات