خسرو شکوری:
قسمت اول: قبل از حادثه
زنجیره حوادث اخیر در ایران از راهپیمایی اربعین در هفته اول آبان تا سقوط هواپیمای اوکراینی در هجدهم دی ماه آنچنان به هم پیوسته است که اگر دومی را معلول اولی بخوانیم، پر بیراه نرفتهایم.
حاکمان اسلامی امسال تصمیم گرفتند استفاده ابزاری از احساسات دینی را به اوجی تازه برسانند و سیل زائران را با ملغمهای از تحریف و تخفیف، روانه راهپیمایی اربعین نمایند. تصورشان بر این بود که تعداد را به هر شکلی بالا ببریم بهتر است چرا که در نهایت این «نمایش اقتدار» نظام اسلامی است.
نکتهای که از محاسبات خارج ماند این است که عراق از چند ماه قبل درگیر اعتراض و آشوبی بود که ریشه در نارضایتی مردم از دخالتهای خارجی و ناکارآمدی دست نشاندگان آنها در دستگاه حکومتی عراق داشت. بدون آن زمینه هم، هیچ ملتی در دنیا نیست که چهار میلیون نفر خارجی، در فاصله چند هفته شهرهایشان را درنوردند و هیچ احساس خطری در آنها ایجاد نشود. با این نمایش اقتدار، آتشی که از چند ماه قبل به آرامی میسوخت بیشتر از قبل شعلهور شد و همه کشور را فراگرفت. اگر شهرهای آشوبزده را فهرست کنیم، سهم شهرهای شیعهنشین که اغلب در مسیر راهپیمایی هستند، چند برابر بقیه است.
زد و خورد همچنان در شهرهای عراق جریان داشت که در بیست و چهارم آبان ماه شعبده افزایش یکشبه قیمت بنزین از کلاه آقایان بیرون آمد. برنامهای که مشخصا چند هفتهای برایش آمادگی ایجاد شده بود و زمان دقیق آن را آنها که باید، حتی زودتر از رئیس دولت میدانستند. اعتراضات بنزینی بر خلاف موارد قبل از آن کاملا قابل پیشبینی بود و با آنچه در چند روز بعد از آن گذشت مشخص شد که برنامهای دقیق برای آن چیده شده به طوری که همه سازمانها و گروهها وظیفه خود را میدانستند. عجیب نخواهد بود اگر مشخص شود سربازان گمنام، گروههایی را نیز در دام اطلاعاتی انداخته باشند تا احیانا آتشی به چند ساختمان انداخته شود و اعتراضات، هر چه بیشتر شکل آشوب به خود گیرد تا بهانه سرکوب به سادگی فراهم شود. از طرف دیگر، هزاران نفر از برادران در لباس سازمانی و شخصی، دست بر ماشه آماده شلیک بودند. نهایتا تلفیقی از دامهای اطلاعاتی و آزادیخواهان ماهوارهای، به روایات مختلف از سیصد تا بیشتر از هزار نفر از فرودستان به جان آمده را طی یک هفته در مقابل گلوله «مستضعفان» قرار داد.
با فروکش کردن اعتراضات داخلی، توجه حضرات دوباره به عراق جلب شد. حساسیتها وقتی بیشتر شد که معترضان در هفتم آذر ماه کنسولگری ایران در نجف را آتش زدند و نمایش اقتدار به شام غریبان بدل شد. روایتی مشهور میگوید یکی از برادران به همقطاران عراقی خرده گرفته که ما این قضایا را یک هفتهای جمع کردیم و شما بعد از سه ماه همچنان درگیر آن هستید. در فاصله کمی بعد از این، با حضور مردان مسلح بدون آرم و علامت، خشونتها در عراق اوج گرفت و تعداد کشتهها به سرعت فزونی یافت. فقط در هشت آذر ماه، خبر کشته شدن سی و پنج نفر تأیید شد.
اعتراضاتِ عراق، ایران و آمریکا را با هم نشانه میگرفت. با این تفاوت که در یک دوره سه ماهه هر سه کنسولگری ایران در شهرهای کربلا، بصره و نجف مورد حمله تظاهرکنندگان قرار گرفت و در آتش سوخت، اما سفارت آمریکا چندین بار مورد حمله راکتی قرار گرفت. ظاهرا از هفته سوم آذر، معترضان جدیدی در فضای آشوب زده عراق پیدا شدند که به مرور مسیر نویی را گشودند و پیکان حوادث به سمت سفارت آمریکا تغییر جهت داده شد. احتمالا نوابغی در تهران به این نتیجه رسیده بودند که آتش را اگر نشود خاموش کرد شاید بشود در خانه همسایه انداخت و ای بسا که سالها سرمایه گذاری و آموزش اخوان العراقی به کار آید و بشود با یک تیر دو نشان زد. از قضای روزگار، حرکت آهسته کتائب و عصائب، در هفته منهتی به کریسمس تند شد و درست در روز و شبهایی که همه خانوادههای آمریکایی دور درخت کریسمس برای هم شادی و زندگی و حال خوش آرزو میکنند، ساکنان سفارت در بغداد باید با ترکیبی از بهت و ترس شب را به صبح برسانند. نکتهای که آقایان در نظر نگرفتند این بود که در شب کریسمس، همه پیرمردها سانتا میشوند و حداقل یکی از این هزاران سانتا برای هیچ کس کادویی نخواهد آورد.
بنا بر روایت نیویورکتایمز، ترامپ که چند سال قبل صحنه حمله به سفارت آمریکا در لیبی را دیده بود و در کارزار تبلیغاتیاش علیه هیلاری کلینگتون، بارها بابت بیعملی وزارت خارجه و کشته شدن سفیر آمریکا را بهانه حمله به کلینتون کرده بود، با دیدن صحنهای مشابه در اطراف سفارت آمریکا در بغداد دچار هیجان شد و در تماس با پنتاگون گزینه کشتن قاسم سلیمانی را تایید کرد.
آنچه در کنار این روایت باید در نظر گرفت این است که اصولا پنتاگون بعد از حمله ایران به پهپاد صد و پنجاه میلیون دلاریاش، توصیه اکید به ضدحمله داشت و این ترامپ بود که با روحیه معاملهگرایانه، تن به تلافی نمیداد. با این حال، ترکیبی از دو عامل مهم در ماه دسامبر باعث تغییر نظر او شد. یکی اینکه بر خلاف امید و پیش بینی قبلیاش، دموکراتها توانسته بودند لوایح استیضاح را پیش ببرند و شواهد بسیار خوبی برای تخریب وجهه او جمعآوری نمایند. عامل دوم اینکه قیمت نفت پایین رفته بود و این برای ترامپ به معنی از دست دادن مهمترین پشتیبانان مالی در انتخابات آینده بود. خوب است به این نکته توجه شود که اگر ترامپ به هر دلیلی نتواند آرای الکترال ایالت تگزاس را در انتخابات آتی به دست آورد، به دلیل سیستم خاص انتخاباتی امریکا و با در نظر گرفتن سابقه باقی ایالتها، شانس انتخاب مجدد او تقریبا صفر است. هفتاد و پنج درصد کمکهای مالی به کارزار ترامپ در سه ماه آخر سال، از همین ایالت بوده است. قیمت نفت در چند هفته بعد از حمله، به شکل مناسبی کمک هایمالی را تضمین میکند.
یکی از افتخارات پنتاگون این است که هر کسی در هر نقطه از دنیا را میتواند در عرض چند دقیقه پیدا کند و دیدیدم که در مدت چهل و هشت ساعت، دستور ترامپ اجرا شد و قاسم سلیمانی به دوستان شهیدش پیوست.
از اینجا بود که حاکمان اسلامی در بدترین موقعیت قرار گرفتند. از یک طرف، این حملهای نبود که بشود مثل صدها حمله اسرائیل در سوریه ندیده گرفت و بر شکست و حقارت ناشی از آن سرپوش گذاشت و از طرف دیگر، آقایان بهتر از همه میدانند هر گونه رویارویی مستقیم با آمریکا پایان کارشان خواهد بود. آمریکا با علم به این نکته، راه دررو را به ایشان نشان داد و اگر چه جواد ظریف مدعی شده بود پاسخ محکمی به پیام گستاخانه آمریکاییها داده شده، ولی در عمل پیشنهاد آمریکا را چون پیغام دوست بر چشم نهادند و با کمال خفت و خواری، شش ساعت قبل از حمله کذایی به سفارت سوئیس، نخست وزیر عراق، سفیر انگلیس و احتمالا چند واسطه دیگر خبر دادند که قصد دارند چند انبار متروکه را در فضای پنجاه کیلومتر مربعی پایگاه عینالاسد ویران کنند و از در و دیوار انتقام سختی بگیرند.
مساله اینجاست که هر چند مردان مافوق یک بار دیگر به نرمش مشغول بودند، اما ماشین تبلیغاتی حضرات برای تهییج زیردستان بلندتر از همیشه بوق میزد و افسران جنگهای نرم و سخت هر لحظه منتظر جنگ جهانی سوم بودند. این پاسداران از همه جا بیخبر، با خیال انتقام سخت، دست بر ماشه تمام مدت بر خود میلرزیدند و لحظه لحظه آن شب شوم را با ترس و توهم به صبح رساندند.
در نهایت، ساعت شش صبح روز هجدهم دی ماه یکی از همین لشکر زامبیها، هواپیمای مسافربری را با موشک کروز اشتباه گرفت و دکمه پرتاب موشک را فشرد و شد آنچه نباید بشود.
آنچه بعد از این حادثه گذشت و رفتاری که حاکمان اسلامی در پیش گرفتند، چیز عجیبی در خود نداشت. ترکیبی از همان بزدلی و تزویر که به آن تصمیم منجر شد ، رفتارهای بعد از آن حادثه را نیز توضیح میدهد.
حاکمان اسلامی ، خسرالدنیا والآخره، سیاهترین دوران تاریخ ایران را رقم زدند.
قسمت دوم: بعد از حادثه
در روزهای بعد از این حادثه، احساسات ایرانیان چنان جریحهدار شده که انگار اظهار یأس و ناامیدی یا خشم و انزجار تنها کاری است که میشود انجام داد. با این حال، شایسته است با کنترل احساسات، تلاش شود پیگیری این جنایات به پلتفرمی برای تغییر تبدیل شود.
فصل مشترک اتفاقات آبان ماه و سقوط هواپیمای اوکراینی، حضور نیروهای بینام و نشان و غیرمسئولی است که اتفاقا مخاطب پیام «آتش به اختیار» دقیقا همینها هستند. در حوادث آبان ماه، آنهایی که مردم را در خیابان به گلوله بستند، ظاهرا از هیچ مرکز و سازمانی دستور یا اجازهای نمی گرفتند. آن کسی هم که دکمه پرتاب موشک را فشرد، یک نفره چنین خطای هولناکی را مرتکب شده و احتمالا بیخوابی، ترس، شتابزدگی و به همریختگی ذهن عوامل شکلدهنده تصمیم مصیبتبار او بودهاند و درست به همین دلیل و توجیه، آقایان در کمال بیشرمی، جنایت او را به خطای انسانی تقلیل میدهند.
آتش به اختیار بودن وقتی در سطح دشنام دادن به رئیس جمهور باقی بماند، در نهایت میدانی برای رجالههای سیاسی فراهم میکند ولی وقتی به شلیک کور به تظاهر کنندگان و پرتاب موشک به هواپیمای مسافربری رسید، فاجعه میآفریند.
همچنان که نمایندگان کشورهای پیگیر عنوان کردهاند، مهمترین خواسته مردم باید شناسایی این افراد و نشاندن آنها در دادگاه و پرسیدن سوالات هدفمند باشد. به عنوان مثال باید پرسیده شود:
· نام و نشان فرد پرتاب کننده موشک چیست؟ افکار عمومی حق دارد کسی که حداقل جرم او قتل غیر عمد صد و هتفاد و شش انسان بیگناه است را بشناسد.
· این انسان خطاکار، چه سابقه تحصیلی و آموزشی دارد؟
· سوابق خدمتی این فرد چیست و چه آزمونهایی را برای پذیرش این مسئولیت خطیر و با چه نمراتی گذرانده است؟
· این فرد در چه بخشی از مجموعه نیروهای مسلح خدمت میکند و ردههای سازمانی او کدام است؟
· کسی که فرمانده سپاه او را «این برادر ما» میخواند، چه دوره آموزشی خاصی را برای کار با این سیستم به خصوص از سر گذرانده است؟
· دستور العمل کار با این دستگاه را چه سازمانی تهیه کرده و آن دستورالعمل چیست؟
· در این دستورالعمل چه تمهیدانی اندیشیده شده تا خطایی این قدر فاحش هیچ وقت رخ ندهد؟
· چطور کانالهای دریافت و ارسال اطلاعات این فرد در حین کار، در مهم ترین زمان ممکن، باز نبوده؟
باعث تعجب نخواهد شد اگر کشف شود این فرد نه تحصیلات مرتبطی دارد و نه سابقه درخشانی. نه او را به شکل درست آموزش دادهاند و نه دستورالعمل خاصی برای کار با دستگاهی چنین خطرناک تهیه کردهاند. شبیهترین کار به شغل این فرد، رانندگی جرثقیل است و عجیب نیست اگر در همان حد آموزش دیده باشد و یکی از خیل آتش به اختیارانی باشد که این ماشین را فی امان الله به دستش سپردهاند. اگر چنین نتیجهای به دست آید، این بزرگترین خطری است که در حال حاضر همه را تهدید میکند. تنها راه ممکن برای ایجاد اصلاحات احتمالی، کشف این حقایق و راه کشف این حقایق، کنترل احساسات، برگزاری دادگاه، درخواست شفافیت و پرسیدن سوالات درست است.
مردم ایران بهتر از هر کسی میدانند سیاست آتش به اختیاری از کجا آمده و در کجا پیگیری میشود. نمونه مشخص آن اینکه فرمانده سپاه چند ماه پیش مفتخر بود که کسی برای سقوط پهپاد دستوری نداده و آن برادر ما خودش تشخیص داده و عمل کرده است. اگر واقعا کشف شود که این طرز تفکر خطرناک به یک برنامه سازمانی تبدیل شده، تغییر این برنامه باید مهمترین اولویت کنشگران داخلی و خارجی باشد. این تغییر دقیقا در راستای افزایش امنیت و نیز قبول مسئولیت در همه ردههای حکومت اسلامی و گامی بسیار مهم در جهت تغییر ساختاری خواهد بود.
نظرات