اخیراً سر و صدای زیادی در باره ملاقاتهای شاهزاده رضا پهلوی با بعضی مقامات کنگره در آمریکا میشنویم که گاه در تائید و گاه در مخالفت با این کار عنوان میشود. گذشته از اینکه نفسِ ملاقات و گفتگو با این و آن در سیتم حکومتی در آمریکا کاری مفید و موثر است یا نه و یا اینکه برای دستیابی به چه هدفی انجام میشود، این نکته را نباید فراموش کنیم که هرگونه حرکت برای ایجاد یک تغییر مثبت در ایران باید با در نظر گرفتن خواستهای مردم و با مشارکت موثر آنها و در مسیر هدفهای ملّی و مُلزم به استقلال و یکپارچگی ایران باشد. امروز دیگر باید برای ما روشن باشد که بی ثباتی در منطقه خاور میانه و شمال آفریقا که از زمان بنیانگذاری کشوری به نام اسرائیل در منطقه آغاز شده بود با روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران به اوج تازه ای رسید که هر روز در منطقه گسترش بیشتری پیدا کرده.

همچنین این موضوع نیز باید برای ما روشن یاشد که گسترش دامنه بی ثباتیها در این منطقه با دخالتهای مستقیم و غیر مستقیم دولتهای غربی بویژه آمریکا  و انگلیس زیر پوشش حمایت از حرکتهای آزادیخواهانه در مناطق مختلف جهان ممکن شده تا با ایجاد بی ثباتی و هرج و مرج بتوانند حاکمیّت خود را به عنوان قدرتِ مطلقِ بر تر بر جهان تحمیل کنند. اینها را دیگر نمیشود با برچسبهای "تئوری توطئه" و از این قبیل حرفها تخطئه کرد. همین دو روز پیش آمریکائیها به بهانه حمایت از نیروهای "دموکراسی خواه" در سوریه یک هواپیمای جنگنده آن کشور را که برای سرکوب دار و دسته داعش در پرواز بود مورد حمله قرار داده و سرنگون کردند در حالیکه حضور آنها در آن منطقه بر خلاف همه قوانین شناخته شده و جاری بین المللی است. این عمل به هیچ چیزی جز حمایت از دار و دسته تروریستی داعش نمیتواند تعبیر شود و این مطلبی است که وزارت دفاع روسیه آنرا آشکارا عنوان کرده و در نتیجه به کار شراکت اطلاعات با متحدینِ غربی پایان داده.

در جنوبِ آسیا، در فیلیپین، جنگ طلبان آمریکائی بارها کوشش کردند تا میانه آن کشور را با چین دچار تشنج کنند تا اینکه رئیس جمهور آن کشور بر علیه این پالیسی ایستادگی کرد و خود شخصاً با تماس مستقیم با رهبران چین و دیدارِ آنها به این تشنج خاتمه داد و روابط دوستانه جدیدی را با چینی ها بنیاد گذاشت. در نتیجه این دوستی، همه مشکلات میان چین و فیلیپین در منطقه دریای جنوبی چین کاملاً بر طرف و بهانه های جنگدوستان آمریکائی در آن منطقه از میان رفت. دوستی و نزدیکی فیلیپین با چین و پس از آن با روسیه به مرحله تازه ای رسید و آقای "دوترته" رئیس جمهور فیلیپین بطور آشکار گفت که خواهان پایان حضور نظامیان آمریکا در کشورش است و گفت که آمریکائیها نمیتوانند با فیلیپین مانند یک کشور مستعمره رفتار کنند و فیلیپین مستعمره آنها نیست. مدّت زیادی از این سخنان نگذشت که در حالیکه آقای دوترته در روسیه در حال ملاقات با ریس جمهور آن کشور بود، دار و دسته داعش سر از فیلیپین بر آورد و به چند روستا حمله کرد! همین موضوع باعث شد که سفر و گفتگو نیمه کاره رها شد. چگونه میشود باور کرد که این مسائل به همدیگر ارتباط ندارد؟

ایرانیها و بویژه شخصی مانند شاهزاده رضا پهلوی هرگز نباید فراموش کنند که، در کنار نا آگاهی ها و نا کار آمدیها در ایران در زمان رژیم گذشته (چه درون چه بیرون از دستگاه حکومتی) مهمترین عامل نابسامانی در کشور ما دخالتهای آشکار و نهان آمریکائیها و نوکران سر سپرده آنها در داخل کشور بوده. ملاقات و گفتگو با کسانی مانند "جان مک کّین" که از عوامل شناخته شده و نوکران سر سپرده بنیانگذاران "نظم نوین جهانی" به سرکردگی آمریکا هستند چه دردی را برای ایرانیها دوا میکند؟ جان مک کین یکی از موثر ترین عوامل در بوجود آمدن اوضاع فعلی در سوریه و بهمریختگی در افغانستان و اوکرائین و دیگر منطق است. او علناً خواستار بمباران ایران شد! ما از چنین شخصی چه میخواهیم؟ چگونه گفتگو با چنین شخصی میتواند برای مردم ما مفید باشد؟ ما عملیات "نجات عراقیها از ستمِ دیکتاتور صدّام" را دیدیم. دیدیم که بمبهای آنها همه فقط بر سر صدّام وبر روی نیروهای طرفدار او فرود آمد. حتماً بمبهای آقای مک کین هم قرار است فقط بر سر ملّا خامنه ای بریزد. برخوردهای ساده انگارانه و گاه حتی نوکر مآبانه برخی  دولتمردانِ پیش از انقلاب خمینی  در رابطه با آمریکا بود که در کنار عوامل دیگر زمینه را برای چیره شدن مُشتی مُلّا و چاقوکش بر سر ملّت ایران فراهم کرد. آیا دیگر کافی نیست؟ چند بار مردم ایران قرار است تاوان قضاوتهای اشتباه رهبران خود را بدهند و از این چاه به چاهی دیگر بیافتند؟