نیلوفر بیضایی 

فیلم "فروشنده" از آقای اصغر فرهادی را چندی پیش دیدم و آن را به اندازه ی هیچیک از فیلمهای پیشینش دوست نداشتم. برای فرهادی که استاد ریتم در سینماست، این فیلم یک عقبگرد بود. همچنین این نکته مرا تقریبا در تمام طول فیلم آزار می داد که علیرغم اینکه فیلم دو شخصیت اصلی زن و مرد دارد و با وجود اینکه فاجعه برای زن فیلم اتفاق افتاده است، مشغله ی اصلی فیلم، مرد داستان است و دغدغه های او. در مورد تاثیرات مخرب روحی تجاوز بر زن فقط در یکی دو جا این مرد است که سخن می گوید و تقریبا در جایی نمی بینیم که این زن واقعا بجز اینکه از تنهایی می ترسد، چه زخمهای روحی و جسمی را با خود حمل می کند. حتی در رویارویی با متجاوز، این مرد است که وارد عمل می شود و در صحنه ی اصلی نیز این مرد است که با متجاوز سخن می گوید. بر خلاف دریافت برخی، یکی از بزرگترین ضعفهای فرهادی هم در این فیلم و هم در جدایی نادر از سیمین، ضعف در پرداخت شخصیت زن است . او در این دو فیلم زن را از نگاه مردانه بازسازی می کند و بنمایش می گذارد. موازی بودن وقایع فیلم با دستفروش آرتور میلر بخوبی پرداخته نشده، اگر نمونه های درخشان اینگونه پرداختها را در سینمای جهان بشناسیم. با اینهمه فرهادی فیلساز بسیار خوبی ست و من هنوز معتقدم "درباره ی الی" بهترین فیلم فرهادی تاکنون بوده است. شاید اینها را باید پیش از امروز می نوشتم که او اسکار گرفته ولابد امروز باید از اسکار گرفتنش شاد باشیم. 
 
 

 
واقعیت را بگویم در دل شاد شدم، اما این شادی طولی نکشید. زمانی که خانم انصاری پیام در نگاه اول انسانی آقای فرهادی را خواند، این شادی به غم بزرگی بدل شد. درست است که سیاست ممنوعیت ورود شهروندان هفت کشور از جمله ایران به آمریکا، سیاستی بغایت عیر انسانی است. اما این نیز درست است که در آمریکا لااقل یک سیستم قضایی مستقل وجود دارد که در برابر ترامپ می ایستد و آن را غیر قانونی می خواند. در همین مراسم اسکار از آغاز تا به انتها به ترامپ و سیاستهایش با طنز نقد شد و او و افکار عقب مانده اش بدرستی به سخره گرفته شد. پس اعتراض به ترامپ برای آقای فرهادی هیچ هزینه ای که ندارد هیچ، حتی می تواند در گرفتن اسکار او نیز بسیار موثر بوده باشد. آنچه اقای فرهادی نگفت و ننوشت و احتمالا حاضر به پرداخت بهایش نیست، گفتن این نکته است که بسیاری از شهروندان ایران نیز امکان ورود به سرزمین خود را ندارند و در صورت ورود باید با زندان و آزار و شکنجه روبرو شوند. همین خانم انصاری یا اقای نادری بعنوان ایرانی آمریکایی می توانند در بدو ورود به ایران بعنوان جاسوس آمریکا و سیا دستگیر شوند و چون نازنین زاغری و بسیاری دیگر به زندان بیفتند. سیاست "ما" و "غیر ما" سیاستی غیرانسانی ست اما مگر این جمهوری اسلامی نیست که سی و هشت سال است با همین سیاست هم شهروندان ایرانی را به دو شقه کرده و هم در سیاست جهانی، ایران را با تگناهای بسیار روبرو کرده است. آیا آقای فرهادی نمی توانست زبانی بیابد هر چند غیر مستقیم و به هر شیوه ای که می داند، تا لااقل به بخشی از بیدادگری حکومت حاکم بر مردمش اشاره کند. آیا ارزش این اشاره برای مردمی که صدایشان بزور خشونت و زندان در گلو خفه شده، بسیار بیشتر از ارزش یک اسکار نبود؟