چقدر خوب می‌نوشت. چقدر تب‌دار. کاش کسی بود برای خودش آنطور می‌نوشت. سر هرچیزی که بخواهی قسم می‌خورد که تمام آن کلمات را به نیش می‌کشید و می‌برد و در خلوتش حتی شیرشان می‌داد. می‌لیسیدشان. آن‌وقت پرزهای خواستن روی زبانش می‌ماسید و دهانش بوی وسواس می‌گرفت.

غضروف