خبر تلخ بود، مثلِ غروبِ هر روزِ خدا... 
 
ماریو بارگاس یوسا، نویسنده برنده جایزه نوبل ادبیات و سیاستمدار اهل پرو روز یکشنبه ۱۳ آوریل در سن ۸۹ سالگی در لیما، پایتخت این کشور درگذشت. 
 
در زمستان ۱۹۹۹ میلادی ـ دانشکده‌ی ادبیات یک کلاس خاص برای آشنائی با سبک نویسندگی وی و ادبیات هیسپانیک بوجود آورده و به مدت ۳ هفته از وجودش ـ بهره‌ی بسیار بردم. 
 
خورخه ماریو پدرو بارگاس یوسا، نویسنده، مقاله‌نویس و روشنفکر برجسته، جایگاهی بی‌بدیل در ادبیات معاصر جهان دارد. او با نثری شفاف، روان و عمیق، توانست سیاست، قدرت، هویت و سرگذشت فردی را در قالب رمان‌هایی پیچیده و چندلایه به تصویر بکشد. آثار برجسته‌ای چون «گفت‌وگو در کاتدرال»، «سور بز» و «جنگ پایان دنیا» نه‌تنها تجلی نبوغ روایی او هستند، بلکه نشان‌دهنده ژرف‌اندیشی‌اش در تحلیل ساختارهای اجتماعی و سیاسی آمریکای لاتین نیز می‌باشند. 
 
بارگاس یوسا با بهره‌گیری از تکنیک‌های مدرن داستان‌نویسی، توانست صدایی یکتا و تأثیرگذار در میان نسل طلایی نویسندگان لاتین‌تبار خلق کند.
 
کارنامه ادبی بارگاس یوسا، فراتر از جوایز و افتخاراتی همچون جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۰ است؛ او همواره صدای حقیقت، آزادی و مسئولیت روشنفکرانه بوده است. 
 
قلم او در برابر استبداد، فساد و خودکامگی سر خم نکرد و با شجاعت، روشنایی را در دل تاریکی جست‌وجو کرد. ادبیات در نگاه او، ابزاری برای بیدارسازی وجدان انسانی است؛ رسالتی که او در تمام عمر حرفه‌ای خود، با صداقت و پایبندی به اصول انسانی و هنری، دنبال کرد. 
 
میراث او نه‌تنها در میان کتاب‌هایش، بلکه در قلب خوانندگانی باقی خواهد ماند که با واژگانش، جهان را بهتر درک کرده‌اند.
 
در هفته‌ی دوم مقاله‌ای را که در زمینه‌ی پروژه‌ای تلویزیونی از ارنستو «چِه» گِوارا ـ  انقلابی مارکسیست تهیه کرده بودم را نشانش دادم. او زمانی‌ «چِه» را تحسین کرده و سپس از وی و میراثش روی گرداند. سنیور یوسا با احترام زیاد پروژه را تماشا کرده و صحبتِ کوتاه و زیبائی را با من مطرح کرد. تمام ثانیه‌های کلاسش با ارزش و حیف که از میانِ ما رفت.
 
یادش گرامی‌.
 
* این نوشته را دیروز در شبکه‌ی ایکس انتشار دادم.