آسو:

فرزانه میلانی

بیش از نیم قرن است که زنی قلم‌به‌دست، «تنها، تنها و بی‌پناه»[1] بی هیچ پشتیبانی در ساختارهای قدرت و صحنه‌ی ادبیات، تبعید را زیسته و سروده است. مینا اسدی (متولد ۲۲ اسفند ۱۳۲۲) نه ‌فقط شاعری در تبعید، که شاعرِ تبعید است ــ تبعیدی دوگانه و در هر دو سوی مرز ــ تبعید در وطن و تبعید در دیار غربت. برای او، که مهاجری ازلی/ابدی است، تبعید مفهومی فراتر از نقشه و جغرافیاست.

گرچه در ظاهر، تبعید اسدی با مهاجرتش به سوئد به سال ۱۳۵۴ آغاز شد، اما ریشه‌های آن در دل همان وطنی روئید که می‌بایست مأمن و مأوایش باشد، اما پذیرنده و پذیرا نبود. این شاعر، نویسنده، روزنامه‌نگار و ترانه‌سرا، تبعیدهای بسیاری را از سر گذرانده و شعرش همواره در کشاکش با مرزهای تثبیت شده‌ بوده است: از ساری به تهران، از ایران به سوئد؛ از حاشیه به مرکز و از مرکز به حاشیه؛ از فارسیِ رسمی و «زنانه» به زبانی معترض، خشمگین و گاه خشن؛ و از نقش‌های تعیین‌شده‌ی جنسیتی، به گستره‌ای از اختیار و مقاومت. او که بر حقِ سخن گفتن، و گفتنِ سخنِ حق پای فشرده، هرگز در «جای خود» نماند، پا از گلیم خود فراتر گذاشت، به سکوت و مصلحت‌گرایی تن نداد، و از ستیز با ساختارهای قدرت بازنایستاد.

چهارده کتاب اسدی و فراز و فرودهای مسیر طولانی و پربار او را می‌توان از چشم‌اندازهای گوناگون بررسی کرد.[2] اما این نوشته تنها بر یک دگرگونی بنیادین در آثار او متمرکز است: گسستی پرخروش و چرخشی ناگهانی میان نخستین مجموعه‌ی شعر و کتاب‌ دوم. تغییری که نه آرام بود، نه تدریجی و این پرسش را برمی‌انگیزد که چرا و چگونه چنین دگردیسی پرتنش و شتابانی سر برآورد؟ برای پاسخ، باید به نقطه‌ی آغاز بازگشت ــ به نخستین کتاب و فضای ذهنی و عاطفی‌اش.

برو به آدرس