آسو:
در سال ۱۹۹۰، در مکزیکو سیتی، در کنفرانسی که اکتاویو پاز به مناسبت سقوط دیوار برلین برگزار کرده بود، ماریو بارگاس یوسا که بهتازگی در انتخابات ریاستجمهوری پرو شکست خورده بود با استفاده از اصطلاح «دیکتاتوری بیعیب و نقص»، دولت مکزیک را به باد انتقاد گرفت. لحظهی تکاندهندهای بود. عبارت «بیعیب و نقص» اشارهی روشنی بود به موفقیت دولت مکزیک در همراه کردن روشنفکران با خود بدون نیاز به استفاده از روشهای وحشیانهای مثل زندان، شکنجه و تبعید، همان روشهایی که در اروپای شرقی بعضی از روشنفکران را مطیع حکومت ساخته و کسانی همچون هاول و میچنیک را به مقاومتی شجاعانه اما پرهزینه واداشته بود. پاز، دشمن دیرینهی حکومتهای تمامیتخواه که امیدوار بود برگزاری این کنفرانس فوقالعاده بتواند به تلاشهایش برای دریافت جایزهی نوبل کمک کند، در سکوتی سنگین به صحبتهای ماریو گوش داد. دوست نزدیکش، انریکه کراوزه، نویسنده و سردبیر، که روبهروی ماریو نشسته بود، مات و مبهوت بر جای مانده بود.
اظهارات ماریو واکنشهای شدیدی در پی داشت و به جنجالی رسانهای بدل شد. به هر حال، این همایش با پشتیبانی حزب حاکم، حزب انقلابیِ نهادی، برگزار شده بود و رئیسجمهور وقت مکزیک، سالیناس گورتاری، سخنرانان کنفرانس را برای ناهاری تشریفاتی به کاخ ریاستجمهوری دعوت کرده بود. این کنفرانس بهصورت زنده از شبکهی تلویزیونیِ «تلهویزا» در سراسر مکزیک و آمریکای لاتین پخش میشد. اما تنها ماریو جسارت کرده بود که آنچه را که دیگران در مقابلش سکوت کرده بودند به زبان بیاورد ــ این که ما سقوط دیکتاتوری در اروپای شرقی را جشن گرفته بودیم اما دربارهی همراه شدن خودمان با یکی از دیکتاتوریهای آمریکای لاتین حرفی نمیزدیم.
به سختی میشد تصور کرد که اشخاص سرشناس حاضر در آن کنفرانس، از جمله چسواو میوش، لشک کولاکوفسکی، دنیل بل، کورنلیوس کاستوریادیس، اروینگ هاو و هیو ترِوِِر-روپر، داوطلبانه یا حتی ناآگاهانه آلت دستِ هیچ رژیمی شوند؛ در نتیجه، از حملهی ماریو چندان خشنود نبودند. دولت مکزیک اما بسیار خشمگین شد و ماریو را «عنصر نامطلوب»خواند. خروج او را از سالن بزرگ کنفرانس در حالی که دوربینهای تلویزیونی دنبالش میکردند به خوبی به یاد دارم. از شادمانی در پوست خود نمیگنجیدم. از آن لحظاتی بود که معنای صادقبودن را به من آموخت: به زبان آوردن چیزی که باید گفت، در زمانی که دیگران سکوت میکنند.
برو به آدرس
نظرات