همچنانکه نفسهای نظام مقدس ولایت فقیه، برهبری آخوند خامنه ای، بشماره افتاده است، جا دار بخود یاد آوری کنیم که حکومت ولایت فقیه اول یک حکومت دینی ست و بعد سیاسی. با این وجود، تحلیلگران و کارشنان از وقایع و حوادث گوناگون اقتصادی، از تورم و بیگاری، هوای آلوده و کشنده، نه برق است و نه آب و نه گاز. فقر بطور روزز افزونی درحال گسترش است که در همین چند روزه اخیر رسما اعلام گردید در کمتر از 5 سال نزدیک به 6 میلیون به اقشار فقرای زیرخط فقر افروده شده است

 دیدن ساختار حکومت ولایت تنها بعنوان یک ساختار سیاسی، آگاهانه و یا نا آگاهانه به عفلت و نادیده انگاشتن نقش دین و باورهای دینی در تعین و تعریف سیاستها و تصمیم گیریهای مهم داخلی و خارجی میانجامد که خود بر طول عمر نظام میافزید. در واقع آنچه بقای نظام را تداوم می بخشد، چیزی جز دین و باور و ایمان دین نبوده است. آیا میتوان گفت که ولی فقیه ارائه کننده دین یا سیاست. تردید مدارد که دین وسیاست را یکجا در وحدت با هم ارائه میدهند. مخالفین سیاسی و دگر اندیشان، چاره ای ندارند مگر آنکه توجه بیشتری به نقش دین نشان بدهند.  

حال رخصت که دز این روزهای و یا ماه های پایانی نظام، به به شفاف سازی نقش دین در سیاست دست به تابو شکنی بزنیم، بپرسیم و بجوئیم، از ظاهر بگذریم،  به کشف و آشکار ساختن انچه پنهان گشته است در ماورا آنچه مور مشاهده، قرار میگیرد، بپردازیم. چرا که نقد متون مقدس میتواند از مرزها ممنوعه عبور نموده و احساسات و عواطف عامه را، نه علامه های حوزه های علمیه، مظهر علم و دانش الهی را جریحه دار نماید.

چه راحت، شکستن تمامی کاسه کوزه ها را بر سر عدم تحمل عامه مردم در شنیدن حرف حق، نه بر سر قدرت مطلق ولایت فقیه. چرا که حرف ولایت فقیه حرف اول است و حرف آخر، نه پرسش و جویی نه جند و چونی. آنچه در زیر میآید چیزی نیست، مگر بر طرف کردن هر سو تفاهمی، که ممکن است نقد یک متن مقدس موجب  گردد. هز چند تمامی سعی وکوشش بکار گرفته میشود که نقد متن مقدس موجب کاهش حرمت آن نگردد، هرچند ممکن است اعتبارش جرعه ای کاهش یابد.. بخوانید و قضاوت کنید. توضیح واضحات باشد، اگر، از اهمیت نقشی که قران مقدس، در زندگی ما، و یا بطور کلی، تمامی مسلمانان جهان، بازی میکند، هر آنچه که در باره قرآن بگوئیم، هرگز، ،سخنی بگزاف بیان نکرده ایم. واقعیت آن است که دین و باور به مقدسات دینی در زندگی ما، در اکثر مواقع، مقدم بر هر چیزی ست. کمتر آداب و رسومی را در سراسر کشور میتوان یافت که متاثر از دین نباشد. کتاب الله، قران مقدس، کتابی ست که هم شفا بخش مریض بشمار میرود و هم ناجی غریق و، هم، در کل، نجاتبخش گرفتاریهای مختلف، در حوادث گوناگون زندگی اجتماعی. هم در پای سفره های هفت سین مراسم عید نوروزی حضور دارد، هم در پای سفره عقد و عروسی، هم در دورانی سراسر شادی و سرور و هم در زمان عم ودرماندگی. نمیتوان گفت، یا مدعی شد که کتاب، بمثابه یک مفهوم کلی در نزد جامعه ما دارای چندان ارزشی باشد. اما کتاب قرآن چیز دیگری ست. نه تنها در نزد ما ایرانیا بلکه در منظر مسلمانان جهان، کتابی مقدس تر، پر شکوه و پر عظمت تر از قرآن هیچ کتابی در جهان نمیتوان یافت.

احادیث و روایات بسیاری از پیامبران و امامان نقل شده است که قرآن منبع نور خالص است و همچون ستاره ای درخشان، آسمان تاریک انسان را روشنایی میبخشد. که خواندن و فراگیری، حفظ و بکارگیری آن در بر دارنده ی چه فضیلت ها که نمی باشد.

کتاب قرآن و یا کتابی که بنا بر باور مسلمانان، خدا در آن سخن میگوید، باسم الله آغاز میگردد، یعنی که بعدا در یابیم که الله اسمی است که خدا بر خود نهاده  است. .چگونه و به چه دلیل، الله بر خود اسم گذارده است، یکی از معضل های قرآنی ست که صدها سال است که مورد تاویل و تفسیر علمای اسلامی قرار گرفته است. چرا که اسم گذاری، کنشی است خالص انسانی و ریشه دارد در روابط اجتماعی. ابزار مهار ساختن و شناخت جهان اشیا است و دانش و دانایی، وسیله ای ست برای بیان مکنونات ضمیر و نیازمندی ها، خواهش ها و تمنا های انسانی. حال آنکه کنش الهی باید کنشی باشد ویژه، نه اینکه آلوده شده باشد با کنش بشری.

استاد علامه طباطبایی که یکی از بزرگترین تاویلگران جهان اسلام بویژه جهان شیعه است تفسیرالمیزان بیست و چند جلدی قران را با استفاده از روشی بنام "تاویل،" مورد فهم قرار میدهد، متن مقدسی که گفته میشود "گوینده" ان الله، خداوند یکتا و یگانه است، کتابی آسمانی بازتابنده اراده و امیال و احکام و فرمانهای الله.

آقای علامه طباطبائی، تجزیه و تحلیل، فهم و درگ خود را با  "معضل بسم الله،" آغاز میکند. اما بجای آنکه به چند و چون و زیر و بم کنش اسم گذاری الله به پردازد، تفسیر خود را با تاویل کنش مردم، مبنی بر آداب و رسم و رسوم و روش و معنای خاصی که دارد، میگشاید. او میگوید:

«مردم معمولا هنگامیکه میخواهند شروع بکاری کنند آنرا بنام شخصیت برجسته ای افتتاح می نمایند، باین نظر که آن کار بوسیله این عمل فرخنده و میمون گردد و یا برای اینکه یادبودی از آن شخصیت بزرگ بوده باشد. نظیر این موضوع در موقع نامگزاری نیز دیده میشود، باین معنی که نوزاد، یا اختراع جدید، و یا موسسه نوبنیاد را بنام فردی که مورد احترام و علاقه آنهاست مینامند، باین منظور که تا آن موضوع تازه باقی است آن نام هم بر قرار بماند، و در حقیقت صاحب اصلی نام نیز باین وسیله نوعی از بقا و حیات را پیدا کند- مثلا: بسیاری از مردم برای احیاء نام پدران خود آنرا بر یکی از فرزندان خویش میگذارند تا همواره بیاد آنها بوده باشند».(ص15).

در اینکه اسم گذاری روشی است که افراد بشر دانش و دانایی خود را از نسلی به نسل دیگر انتقال میدهند، بحثی نیست. آنچه بحث بر انگیز است آن است که استاد علامه، روش الله برای اسم گزاری بر خویش را با روش مردم شناسایی میکند و اظهار میدارد که الله در اسم گذاردن بر خویش آنچه در میان مردم مرسوم بوده است بکار گرفته است و بر خود نام الله را نهاده است که همه چیز با آن آغاز شود و تا ابد ماندگار بماند. بعبارت دیگر، الله با مشاهده کنش مخلوق خود، به تقلید از آنها  بر خود نام گذاشته است. استاد علامه، در توضیح کنش نامگزاری الله، میگوید:

«خداوند متعال نیز کلام بزرگ خود را باین روش آغاز کرده و آنرا بنام نامی خود افتتاح فرموده است، تا معانی کلماتش بآن نام مربوط و نشانه ای از آن داشته باشد- ضمنا سرمشقی برای بندگان باشد تا کردار و گفتار خود را بنام مقدسش شروع کنند و اعمال آنها نشانه ای از حق و هم برای او بوده باشد، و باین وسیله فنا و نقصان بآنها راه نیابد زیرا بنام خداوندی آغاز شده که دست زوال و نیستی بدامان کبریای او دراز نمیشود» (ص15).

تاویل استاد از این بخش متن مقدس قرآن، دشواری هایی چند بوجود میآورد که اگر به آن بپردازیم تردیدی در افسانه ای بودن الله بجای نمیگذارد. یعنی که الله، خدایی نیست که خالق باشد، بلکه خود مخلوق و ساخته و پرداخته ذهن بشری ست. که این الله نبوده است که محمد را برگزیده است، بلکه این محمد بوده است که الله را خلق کرده است. چرا که الله برای اینکه  از روش و رسم و رسوم بشر در نامگذاری استفاده کند، باید که تابع زمان و مکان بوده باشد و نه مستقل از آن. چرا که تا آن زمان و مکان، الله کجا بوده است و به چه دلیل بی نام و گمنام میزیسته است، ابهام آمیز است و سهر انگیز و جادویی. افزوده بر این، الله از طریق زبان و مفاهیم زبان بشری ست که بخود هستی میدهد و هستی خود را ابدی میسازد.

چنین بنظر میرسد که تاریخ بشر با نام الله آغاز گردیده است. حال آنکه صدها قرن است که بشر بر عرصه هستی ظاهر گشته است، مگر آنکه الله پیشین و بی زمان بوده است. اما، تاریخ نشان میدهد که بیش از یکهزار سال قبل از ظهور الله بواسطه پیامبرش محمد، ایرانیان به خدایی باور داشتند بنام اهورا مزدا،. خدائی حلوه نور و روشنائی، عقل و خرد و مهربانی، خدایی بیگانه با هر خشم و خشونت و کین خواهی. بهمین دلیل، پس از هجوم تازیان، حداقل بیش از 200 سال بطول انجامید که ایرانیان شکست خورده بتدریج بوجود خدایی نو خو بگیرند.

آنچه، اینجا شایسته توجه و دقت است، این است که این الله نیست که بما توضیح میدهد که به چه دلیلی نام الله را بر خود نهاده است. الله در این مورد سکوت برگزیده است و هرگز نیازی ندیده است که کنش خود را توجیه نماید. چرا که گوینده بسم الله، نمیتواند الله باشد

 استاد علامه طباطبایی ست که بنظر میرسد آگاه است از ضمیر و قصد و نیت الهی در گذاردن نام الله بر خود. یعنی که او عقل و خرد خود را بکار میگیرد تا ابهام را از کنش الله بزداید. چرا که تا کنون بشری یافت نشده است که در لحظه ی ورود به عرصه هستی بر خود نام نهد. استاد علامه معتقد است که الله روش نام گذاری را از مخلوق خود آموخته است. یعنی چون بشر از طریق نامگذاری ست که جهان را شناسایی و دانش انباشته نموده و به نسل بعدی انتقال میدهد، خدا، نیز، با گذاردن نام الله بر خود، خواسته است همچون بشر، خود را ماندگار  و ابدی سازد.

فیروز نجومی

firoz nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com/

fmonjem@gmail.com