گل گلاب
مهاجمان مسلمان و خلفای عباسی ۵۰۰ سال بر ایران حکومت و منابع مملکت را غارت و ذهن ایرانیان را آلوده توهمات دینی فوق العاده عمیق کردند.
مغولان صد سال خاک ایران را صحنه تاخت و تاز و غارتگری خود کردند.
سلطان محمود غزنوی، شاه سلطان حسین صفوی، محمود افغان، فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه قاجار به سهم خودشان ضربات جبران ناپذیری بر این سرزمین وارد نمودند.
در تمام این دوران ها مردم ایران فقط ناظر نابودی سرزمینشان توسط اجانب و حاکمان بی لیاقت و گاه دستنشانده ایرانی بودند.
اگر در برهه ای قیام و اعتراضی بر علیه ظلم موجود انجام شد ، آن قیام مدیون جسارت و شهامت و شمشیر فرد و افراد خاصی بود و ربطی به اتحاد و قیام مردمی و خواست جمعی ملت ایران نداشته است.
عمق تفرقه تاریخی این ملت و سکوت در مقابل جنایتکاران داخلی و خارجی و تحمل جمعی ظلم و ظالم به جایی رسید که برای بسیاری از اندیشمندان محل سوال شد آیا ما "جمعیت ایرانی" هستیم یا "ملت ایرانی"؟
چطور ممکن است ملتی در مقابل این حجم از ویرانی و غارت و جنایت طی چند قرن سکوت کرده و فقط ناظر باشد؟
طنز ماجرا آنجاست که ملت یا جمعیت ایرانی یکبار بعد از چهارده قرن به تحریک مذهبیون و حامیان داخلی یا خارجی، بر علیه پادشاهی مستقر قیام جمعی کرد!
امروز خروجی آن انقلاب به اصطلاح مردمی مذهبی پیش چشم ایرانیان و جهانیان است:
مهاجرت و فرار میلیون ها ایرانی متخصص و توانمند و ثروتمند از مملکت.
نابودی محیط زیست و آلودگی عمیق هوا، آب های سطحی و زیر سطحی، سواحل دریاها و محصولات تولیدی.
نابودی منابع طبیعی و زمین های کشاورزی و جنگل ها.
خشک شدن دریاچه ها، تالاب ها، رودخانه ها و مرداب ها، فرونشست وحشتناک زمین، خالی شدن سفره های آب زیرزمینی.
استهلاک و ویرانی زیر ساخت ها، آزاد راه و راه آهن، مترو، پالایشگاه، پتروشیمی، چاه های نفت، وسایل نقلیه عمومی ، مکان های آموزشی و ورزشی و تفریحی.
سقوط تولیدات صنعتی، تعطیلی شرکت های بزرگ، مصادره اموال کارآفرینان و مهاجرت کارآفرینان و خروج ثروت های کلان از مملکت.
فقر فراگیر و منزجر کننده ۷۰ درصد مردم، سقوط تمامی شاخص های اقتصادی، سقوط قدرت پاسپورت ایرانی، پِهِن شدن ارزش ریال.
پس رفت زیست ایرانیان در همه زمینه ها ، موج مستاجران ، خانه های قدیمی، خودروهای فرسوده، خورد و خوراک غیر استاندارد، موج بیماری های فراگیر.
فراگیری فساد ، فحشا، رشوه، قانون گریزی، رانت، اختلاس.
عقب افتادن عجیب و وحشتناک از کشورهای منطقه در همه زمینه ها.
و ده ها و صدها ابربحران و پسرفت دیگر...
به لطف انقلاب اسلامی و ذیل تمامی مصیبت های بالا ، امروز جامعه ایران به حدی از سقوط و پسرفت رسیده است که در مقابل ذلت و خفت های هر روزه داخلی و تهدیدات خارجی لب فرو بسته و فقط شاهد نابودی خود و سرزمینش هست.
در روزگاری که ایران با آن حجم عظیم ثروت های طبیعی نفت و گاز و موقعیت استراتژیک و نخبگان بی شمار، از کمترین امکانات زندگی عادی همچون برق دائم ، آب با کیفیت، هوای پاک و خدمات بهداشتی و آموزشی استاندارد برخوردار نیست و هر روز اوضاع بدتر از قبل می شود، صدایی به اعتراض از هیچ کس بلند نمی شود و هیچ کس از حاکمان مذهبی و تراز ایران سوال نمیکند سرنوشت دو هزار میلیارد دلار درآمد نفتی ایران طی ۴۷ سال گذشته چه شد؟
چطور ممکن است مملکتی آن حجم از درآمد و ثروت داشته باشد ، اما تمام زیرساخت هایش ویران و مستهلک باشد؟
درآمدهای مملکت کجا هزینه شده و چرا زیرساخت ها اینقدر ویران است؟
زرسالاران مذهبی و مافیای امنیتی/نظامی و وابستگان به حکومت این حجم از ثروت را از کجا به دست آورده اند؟
این شکاف عظیم طبقاتی ناشی از چیست؟
متاسفانه جمعیت ایرانی به بلای عادی سازی شر مبتلا شده.
سکوت مرگبار و حقارت تاریخی اش باعث شده به غورباقه داخل دیگ آب جوش تبدیل بشه.
هر روز فشار بیشتری بر جامعه وارد می شود ، هر روز اوضاع زیرساخت ها و معیشت ملت افتضاح تر می شود.
اما اعتراض و صدایی از دل جامعه بلند نمی شود!
فقرا سر در لاک فقر و فلاکت کرده و وضع موجود را تحمل میکنند.
قشر متوسط و ثروتمندان هم با پول درحال جبران کمبودها هستند و با خرید ژنراتورهای تولید برق، دستگاه های هواساز، معلم خصوصی، مهاجرت و... جور کمبودهای موجود را می کشند.
درواقع همه قبول کرده اند که حقشان همین زیست حقیرانه و توسری خوری و تحقیرهای خارجی هست و حکومت اجازه دارد بدون ترس از اعتراض های ملی، هر بلایی مایل بود بر سر ملت و منابع و منافع ملی بیاورد...
این سرزمین به بلاهای عجیبی دچار شده است.
نفرینی عظیم پشت این ملت و مملکت قرار دارد:
نفرین عادی سازی شر با چاشنی جهل مقدس مذهبی و توهم خانمانسوز تاریخ ۲۵۰۰ ساله...
نظرات