اخیرا در بازار اجناسِ دست دومِ پاریس؛ کتابی خریدم به نامِ ضربهی تولد که اثری است از اتو رانک؛ نویسنده و روانکاو اهل اتریش. با یک مقدار تحقیق در رابطه با زنگی وی ـــ به مطالبِ جالبی برخوردم.
اتو فردی مذهبی نبود و آرامش را در موسیقی و کتاب دنبال میکرد. آثار هنریک ایبسن، آرتور شوپنهاور و فردریش نیچه را مطالعه کرده بود. رنک پس از خواندنِ آثار فروید خصوصاً تاویلِ رؤیا، شیفته ایدههای او شد. در سال ۱۹۰۵ میلادی رسالهای که با نام بازیگر: یک رویکرد به روانشناسی جنسی نوشته بود را برای فروید فرستاد. این رساله فروید را بسیار تحت تأثیر قرار داد. همین امر باعث شد تا از رنک دعوت کند به عنوان دبیرِ جنبش روانکاوی و دست راست خودش، با هم همکاری کنند. فروید، اتو رنک را با استعدادترین شاگرد خود میدانست و از نظر عقلانی، حتی از فرزندان خود نیز احساس نزدیکی بیشتری با او میکرد.
رنک در فلسفه، ادبیات و افسانهشناسی ماهر بود و روح تازهای در حلقهی روانکاوی دمید. پس از فروید، رنک؛ پرکارترین نویسنده روانکاوی بود و عناوین مختلفی به چاپ رساند. در طول جنگ جهانی اول، رنک در ارتش اتریش مستقر در لهستان خدمت کرد. تجربههایی که در طول این دوران داشت، تغییر کاراکتر و شخصیت نسبی را برای او به همراه داشت و بسیاری از ایدههای او را تحت تأثیر قرار داد.
رنک در ۱۹۲۴ میلادی اثر مشهور خود با نام ضربه تولد را منتشر کرد. این کتاب منجر به اختلاف بین فرویدیها شد؛ در نهایت خروج او از جامعه روانکاوی وین را به همراه داشت. او در ماه می سال ۱۹۲۶ میلادی به پاریس مهاجرت کرد. اتو رنک اولین نفری بود که از واژه عقده پیش ادیپی استفاده کرد. تا آن زمان در روانکاوی، عقده ادیپ اولین عقده محسوب میشد و رنک با عنوان کردن ایدههای پیش ادیپی، اولین کسی بود که عنوان کرد عقده ادیپ ممکن است اصلیترین عامل در روانکاوی نباشد. همین امر باعث شد تا از جمع یاران فروید نیز کنار گذاشته شود.
فروید یکی از معدود کسانی بود که ضربه تولد را قبل از انتشار رسمی خواند و به نظر می رسد با آغوش باز از آن استقبال کرده است. او حتی با کمال میل موافقت کرد که اعتباری در تاییدیه های سرمقاله اتو رنک دریافت کند. با این حال، نگرشِ او نسبت به کتاب در طول سالها ـــ به شدت تغییر کرد. دلیل این بیگانگی کاملاً روشن است. برای زیگموند فروید مهمترین لحظه در رشد فرد ـــ در مراحل ادیپی اتفاق می افتد، در حالی که برای اتو رنک این در هنگام زایمان اتفاق می افتد.
عجیب اینجا است که کمیته ای متشکل از روانکاوان فرویدی در سال ۱۹۱۳ میلادی تاسیس شد، آنها این وظیفه را بر عهده گرفتند که به شدت از ضربه تولد انتقاد کنند، دلیلِ این قضیه و اینجور حملات برای من روشن نیست، لاقل مدرکِ خاصِ دیگری پیدا نکردم تا بفهمم واقعا چرا میخواستند این کتاب در بینِ خط قرمزِ دیگر روانکاوان قرار گیرد.
دعواها و بحثهای زیادی ایجاد شد که رنک نیز دلیل پیدایشِ این مناقشه را نمیفهمید، باورِ شخصی بنده این است که برای اتو رنک، تولد ـــ یک رویدادِ مبهم است. متولد شدن، یک تجربه آسیبزدگی شدید است. به دلیل اینکه نوزاد تازه متولد شده، مجبور است که محیط گرم و نسبتا ثابت رحم را که در آن، همهی نیازهایش به صورت اتوماتیک، رفع میشده را رها کند (این را اشاره کنم که رنک همیشه بر تأثیر رابطه اولیه مادر کودک در زندگی آینده فرد، تأکید کرده و از اولین کسانی بود که به رابطه دلبستگی ـــ توجه کرد). ضربه تولد ـــ مهمترین رویداد زندگی یک فرد است، از یک سو، به عنوان گسست؛ بین شادی درونِ رحمی (شادی مطلق)، تماس با جهان و دشمنی های آن عمل می کند. از سوی دیگر، یک سرمشق و الگوی اجتماعی و اسطوره ای ایجاد می کند که ما دائماً سعی می کنیم به عنوان فردی ـــ به آن بازگردیم (این فردی بودنِ ما شاید همان بهشتی باشد که قرار است که تمام افسانه های سراسر جهان را در خود جای داده باشد). ضربهی تولد اولین تجربه از مجموعه تجاربِ طولانی مدت جدایی در طول زندگی بوده که این تجارب، ناشی از عوامل زیستی، روانشناختی و اجتماعی بوده که از زندگی ـــ قابل تفکیک نیستند.
اتو رنک؛ در تاریخ ۳۱ اکتبر ۱۹۳۹ میلادی، پنج هفته پس از مرگ فروید ـــ درگذشت.
پاریس، پاییز ۲۰۲۴ میلادی.
---
این آخرین نوشتهی من در سالِ جاری است.
سپاس از تمامی دوستان, علاقمندانِ ادبیات و دیگر مطالبِ علمی؛ که بنده را تا به اینجا همراهی کردند.
عزت زیاد.
نظرات