بر آن باورم که هموطنان عزیز، باید خاطر آسوده دارند که راه یافتن دانالد ترامپ بکاخ سفید، شر نظام ولایت فقیه را برای آنان از بیخ و بن بر نکند. هرگز، بخود تردید راه ندهید که تا ملت خود بر نخیزد و بحکومت آخوندی نه بگوید و نهاد تولید کننده آخوند، حوزه های علمیه را ویران نکند، برای دیر زمانی، آش همین است و کاسه همین. تا چه تاریخی؟ بسته بشرایطی که جامعه چاره دیگری در پیش روی خود ندیده است جز صبر و تحمل دشواریها و مشکلات، مصیبتها و نکبتها، بویژه گرفتاریهای اقتصادی، از جمله مشکلات معیشتی و تهی دستی و نگرانیها و افسردگیهای روانی انباشته بر روی هم، چنانکه به یک جرقه به انفجاری بزرگ تبدیل شود.

 کاسه صبر و تحمل وضع موجود بخشی از ملت، در سالهای 96، 98 و 401 لبریز گردید که بشورش  بر علیه نظامی برخاستند که خود را مسئول پاسخگویی باراده الله میدانست و هنوزهم، که ساختار نظامی را بنا نهند بازتابنده احکام شریعت اسلامی. نظامی که در ان نه اختلاس است، نه غارتگری، نه رانت و رشوه، نه زیر میزی و نه روی میزی، نه روابط فامیلی و پارتی بازی. در حالیکه، انباشت فساد و بوی گند آزار دهنده آن، در بسر آوردن کاسه صبر و تحمل، بخش بزرگی از مردم کشور، نقشی اساسی را بازی کرده است.  شکوه و ناله از این بوی گند بود که به خیزش و خروش مردم و کشتار صدها جوان و دستگیری هزاران دیگر انجامید. اگر هنوز موج تظاهر کنندگان بر علیه رژیم، راه نفس آدمی را در جمعیت به بند نیاورده است، باید بیاد داشته باشیم ماشین سرکوب قویتر است و بیرحمتر از همیشه، چون باید هرگز فراموش نکنیم که بنام الله، خداوند بخشنده مهربان است که نظام آخوندی دستگیر میکنند، مورد ضرب و شتم، قرار میدند، به شلاق و شکنجه و زندانهای طولانی مدت محکوم میکنند. البته، اگر، خوش شناس باشی و مثل، هزاران قربانی جوان دیگر سرت بر فراز دار نرود. در همین چند روز گذشته بود که مقامات رسمی اعلام کردند جمشید شارمهد را اعدام کردند.چیزی نگذشت که مقامات مسئول باشتباه خود پی بردند که شارتمهد دچار سکسته شده بود است قبل از آنکه او را دار بیاویزن.

  طبیعی است که در حکومت اسلامی، اعتراضات جمعی، در میان گذاردن شکوه و شکایت بدشواری  امکان پذیر است. چون هزینه آن چنان سنگین است که نه به خمیده سازی قامت یک و یا دو انسان میانجامد بلکه به خمیده سازی قامت وابستگان خانوده های بسیاری هم میانجامد، قامتهائی که هرگز راست نشوند. مگر، میتوان به جانباختگان در تظاهرات جمعی، حیات دو باره بخشید و انان را احیا نمود. تا قامت های خمیده بار دیگر راست و مستقیم نشوند. نمیتوانیم، هرگز، دین خود را ادا کنیم نسبت به جانباختگان در جنبش هایی که تا کنون سرکوب گردیده اند، از جمله  نسبت به آنان که در اخیرترین جنبشها، جنبش رهایی بخش زن زندگی آزادی، جان خود را از دست داده اند.

اما، ظرفیت و تحمل بار دشواریها، مشکلات و گرفتاریها، در افراد مختلف متفاوت است. اگر چه، راههای سبک سازی این بار سنگین بسیار محدود است. مثلا، چگونه میتوان، بار حجاب را که بر دوش بسی بسیاری از زنان سنگینی میکند، سبک نمایی؟ پاسخ باین سوال، زمانی ممکن گردد که زنان از فرصتهای گوناگون برخوردار و در گزینش هریک از آن فرصتها، ازاد بودند، انگاه، بدون تردید، بحثی نبود به عبث.

اما، لبریز شدن کاسه صبر و تحمل فرد را کمتر کسی میتواند حدس بزند و خود را برای سبک سازی آن آماده نماید. کاسه صبر و تحمل فرد، در بیشتر موارد، وقتی لبریز میشود که ، بقول معروف، کار از کار گذشته است و آب رفته را نمیتوانی بجوی بازگردانی. این بدان معناست که در بعضی از افراد جامعه، کاسه صبر و تحمل لبریز نمیشود بلکه منفجر شود، چنانکه صدایش بگوش همه رسد و چه بسا، همچون، یک خبر جهانی هم انتشار یابد.

در هفته ای که گذشت، دختر خانمی، دانشجوی سال دوم  در دانشگاه تحقیات علوم، نا گهان بگونه ای عجیت، نیمه برهنه، در نهایت خونسردی، در محوطه عمومی دانشگاه، در حالیکه دستها دورخود پیچیده، دیده میشد  در نهایت آرامش و اعتماد کامل بخود، همچون فرشته ای میخرامید، رها از هرگونه آزاری و یا نگاهی برخاسته از زخم بر غیرت و تعصب؛ بدون

 انکه عابری  بر سر راهش نزدیک شود مانع خرامیدن او گردد. اما، بنا بر آنچه در ویدیوها دیده شده است، خانم دریائی، پس از قدم زدنی چند، از نیمه برهنگی فرا تر میرود و از شورت خود، نیز، خارج میشود. اگرچه، دیگران، از جمله عابران، چندان مایل بنظر نمیرسیدند به نیمه برهنه بودن خانمی در محوطه عمومی دانشگاه بنگرند.

تحلیلگران، همگان، کنش خانم دریائی، نیمه برهنه ظاهر شدن، در انظار عمومی را ناشی از "عصیان،" تعریف میکنند، کنشی که زودتر، از عصیان در مفهوم لبریز شدن کاسه صبر و تحمل فرد اشاره شد. این، البته فرصتی را فراهم آورده است که اندکی به بسط این موضوع بپردازیم. چرا که بدرستی مطمئن نیستم که تحلیلگران این اخبار، عصیان را برای فهم کنش آهو دریائی، چگونه و بچه منظوری بکار گرفته اند. بهر مفهوم و معنایی که دیگران عصیان را بکار گرفته اند، اثری بر آنچه در زیر میاید ندارد. چه، این نگارنده بر آن باور است که کنش خانم دریایی، کنشی بوده است بر خاسته از نافرمانی و سر پیچی از اجبار و زورگویی. کنشی که خود را در شکستن و تخریب تمامی قواعد و مقرراتی که او را باسارت و بندگی و یا تسلیم و اطاعت کشانده است، بیان میکند: برهنه شدن تا نیمه تن. تردید مدار که کنشی ست برخاسته، از مقاومت در برابر ماموران نظام اخوندی.  چرا که لبریز شدن کاسه صبر و تحمل شرایط موجود، بیش از هر چیز در تهور و بی باکی کنشگر بازتاب مییابد، در برهنه سازی خویش. در حالیکه ماموران نظام ولایت کنش خانم دریائی را رسما کنشی خواندند بر خواسته از روان پریشانی و گفته شد بهمین دلیل، بمنظور معالجه بیک بیمارستان روانی بستری گردید. در همان درمانگاهی، بستری نموده اند که معمولا بآنها سالم وتندرست، وارد شوی، البته، باجبار، اما، از همان محل بازگردی، گرفتار به بیمار جسمی و پریشانحالی.

در اینجا، بنظر میرسد، آنچه مسئله بر انگیز است، "پروژه" بودن یا نبودن ظهور خانم دریائی نیمه برهنه نیست.  سوال آنست که آیا میتوان کنش او را یک حرکت انقلابی بر خاسته از جنبش رهائی بخش زن زندگی آزادی خواند یا صرفا یک عصیان شخصی باید تلقی گردد یا حرکتی زاده ی واکنش ناشی از رفتار خشونتبار ماموران انتظامی؟ در حالیکه، خانم آهو دریائی دانسته نا دانسته با ظهور نیمه عریان خود در نهایت تهور و بی باکی، لرزه بر اندام نظامی افکند که به انسان همچون "بنده" ای مینگرد بی بهره از عقل و خرد. پس از 45 سال و بکار گیری انواع و اقسام ابزار خشونتبار، بگیر و ببند ، توهین و اهانت، اسید پاشی به زیبا رخان و سپس حمله بمدارس زنان با آلوده سازی آبهای اشامیدنی و صدها تجاوز بحریمهای خصوصی بمنظور تحمیل حجاب بر جامعه زنان، سندی محکم بر شکست نظام نیست. بگذریم که تمامی توجهات را در داخل و خارج متمرکز بر کنش خانمی جوان نمود که با ظهور نیمه عریان خود، ضربات محکمی بر تنها تاریکخانه ای بجامانده از قرون وسطی وارد آورد و همانند خورشید تابیدن گرفت و با خود روشنائی بارمغان اورد. آیا، پس از 45 سرکوب هرگونه مخالفت و اعتراض بر علیه حجاب اجباری، ظهور خانم آهو دریائی نیمه برهنه در نهایت تهور و بی باکی، بدون کوچکترین هراسی از تنبه و مجازات یک شکست برای یک حکومت آخوندی نیست؟

بدون تردید، با نگاهی دقیقتر در مییابیم که در واقع، میتوان آهو دریائی را نماد جنبش رهایی بخش زن زندگی آزادی دانست. ظهور آهو دریائی در موقعیت نیمه برهنه، از فرا رسیدن دورانی خبر میدهد که ارزشها و باورهای دینی بر آمده در دوران بیابانگردی تازیان در حال منسوخ شدن اند و زمینه را برای درخشش ارزشهای و باورهایی بر خاسته از شناسائی شان و منزلت وسروری زن در جامعه انسانی فراهم میاورد. چه، بدون وجود زن مگر تصور زندگی امکارن پذیر است؟ گرافه نگفته ایم که اگر خاطر نشان سازیم که بدون آزادی نه وجود زن امکان پذیر بوده و هست و نه زندگی.

فیروز نجومی

firoz nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com

fmonjem@gmail.com