هم اکنون، چندیست که از سقوط هلیکوپتر(بالگرد) ریاست جمهوری، دکتر آیت الله، آخوند ابراهیم رئیسی میگذرد. در چگونگی این سقوط، از عوامل و علت های گوناگون و پرشمار آن، سخن بسیار رفته است و هنوز میرود. ولی کمتر کسی از نقش خداوند یکتا و یگانه، الله، در این حادثه تاسفبار سخنی بر زبان رانده است، آنهم در جامعه ایکه، الله دیرزمانیست که خود بر آن حاکم است، البته، بواسطه ولی فقیه، آخوند خامنه ای. همین چندی پیش بود که آخوند خامنه ای، خاضعانه، در برابر یک جماعتی، اعلام کرد که الله از زبان او سخن میگفت بدون آنکه خود، در آن لحظه، بدان آگاه باشد.
آیا واقعا تعجب آور نیست در جامعه ایکه، خداوند یکتا و یگانه، الله، مالک بر دو عالم هستی و نیستی، حکم براند، آنهم نزدیک به نیم قرن، در حادثه ی سقوط هلیکوپتر رئیس جمهور یک کشور قرآنی، همراه وزیر امور خارجه و هفت نفر دیگر، نقشی بازی نکند؟ تا کنون کسی نپرسیده است که چگونه الله با آن قدرت افسانه ای بیکران، مانع سقواط هلیکوپتر رئیس جمهور نگردید، رئیس جمهوری که زندگی خود را وقف ستایش نا تمام الله ساخته بود. این گونه وقایع صدمه خود را بر اعتبار روابط جامعه با الله وارد کرده است و میکند. چه خوب بود که الله باین امر هم توجه مینمود.
خیلی عجیب و غریب نخواهد بود، در پی یافتن علت سقوط هلیکوپتر رئیس جمهور، آخوند آیت الله دکتر ابراهیم رئیسی، بجای بکارگیری ابزار و روشهای گوناگون علمی و تکنولوژی و الکترونیکی، به درک و فهم سقوط هلیکوپتر رئیس جمهور، در عرصه متافیزیک بجستجو برخیزیم. چه در واقعیت امر هم، نظام آخوندی، اگر چه، در جهان واقعی، قابل لمس و عینی برساخته دست و اندیشه بشری زندگی میکند، اما، برای درک و فهم شرایط کنونی و همچنین برای بنای جامعه ای در آینده، اگر هرگز بآینده اندیشه کند، بگذشته مینگرد، به 1400 سال پیش از این، بدوران رسالت و خلافت و روابطی که حاکم بود در آنزمان، در دوران امامت، دورانی که در غیبت دوازدهمین امام، ظاهرا، ادامه یابد در جانشینی "ولایت،" فقیهی واقف بعلم و دانش الهی، بازتابنده زهد و تقوا در اوج نیکی و پاکی تا قیامت و ظهور امام عج.
در اینجا، بسیار علاقمند بودم که در پیروی از روش ماتریالیسم تاریخی، میتوانستم مراحل رشد و تکامل جامعه مان را مورد شناسائی قرار میدادم. اما، بدون آنکه لازم بفاصله گیری از اصول آن باشیم، هنوز مبتوانیم از روش ماتریالیسم تاریخی، در فهم جامعه آخوندی بهره بر گیریم. چرا که تغییر و تحول و یا روند تاریخ رشد و تکامل جامعه ازمرحله ابتدائی به مرحله ای پیشرفته که اینروزها، بر گذشته از مرزهای جامعه مدرن صنعتی و سرمایه داری، خود ناشی از مبارزه و یا رو در رویی نیروهایی بوده است با منافع متخاصم و متضادی در درون نظام تولیدی، چه در نظام بردگی و چه درون نظام فئودالی و یا بعدا در نظامها سرمایه داری و صنعتی و ما بعد آنها.
در اینجا باید گفت که اگر الله در حادثه سقوط هلیکوپتر خود رانشان نداد بآن دلیل است که خصومت ها و تضادهای نیروهای طبقاتی از زیربنای مادی و روابط تولیدی بر نمیخیزد، بلکه از درون روابط روبنایی جامعه بر میخزد و ریشه در باورها و ارزشهایی دارند، ذاتا، دینی و الهی در خصومت آشتی ناپذیر با هرآنچه بر ساخته دست بشری ست ، بویژه باور و ارزشهایی بر آمده از شیوه زندگی انسانی، ارزشهائی که دین آخوندی، نفی و موجب خواری و حقارت بشر می پندارد در این جهان و تنبیه الهی در آن جهان دیگر. مسلم است اگر دشمنانی بخرابکاری در هلیکوپتر رئیسی دست زده اند، در آن دنیا است که لله بحساب آنها خواهد رسید و کیفرشان را پرداخت خواهد کرد. الله بندگان مطیع و سر بزیر و تف لیس خود را هرگز تنها نگذارد.
دین آخوند و فقیه، برخاسته از حوزه های علمیه، نظامی که بر اصل تقلید و تبعیت بنیانگذاری شده است، بر ساختار قدرت سلطه افکنده است، بگونه ای که تشخیص یکی از دیگری ویا تمیز دین از قدرت، چندان ساده نیست. اگر الله، خود را در حادثه سرنگونی هلیکوپتر رئیس نشان نداد بان دلیل است که هیچکس نمیتواند دین و قدرت را در عبارتی مثل لا الله الا الله، که کمتر کسی هست که آنرا بزبان نرانده باشد تمیز دهد، عبارتی که در آن دین و قدرت در یکدیگر ذوب گردیده بگونه ای که بوی قدرت از آن هرگز بمشامت نمیرسد. در چنین شرایطی ست که احساس مسئولیت از وجود الله میگریزد. اما، ادامه باور به یکتائی و یگانگی الله و پذیرش عبودیت و بندگی خود را باید بطور روزانه در پنج مقطع، از صبح سحر تا غروب وشام با برگذاری مراسم وضو و نمازگزاری، مجموعه ای از حرکات که از قیام آغاز و به نهادن پیشانی بر زمین همراه کلماتی که بزبان میرانیم، کردار و گفتاری که 17 بار در روز باید تکرار گردد، الله بندگان خود را امیدوار بدادخواهی در قیامت نگاه میدارد.
کمتر مومنی را میتوان یافت که لزوما از معنا و مفهومی نهفته در وضو گیری، در قیام و رکوع و سجود و یا در برگزاری مراسم عبادت و نمازگزاری روزانه، و مراسم غسل و طهارت و آنچه بر زبان میراند آگاه باشد و بتواند از ظاهر بگذرد و بباطن حرکات و کلمات بنگرد و معنائئ را بجوید که هم هنگام حرکتها بزبان میاورد. تنها در چنین صورتی است که ممکن است پی برد چرا الله از دخالت در سقوط رئیسی و همراهانش خود داری کرد. مفسران بر آن اند که الله از خشونت و بیرحمی رئیسی در قتل بسیاری از زندانیان چندان رضایتی نداشته است.
مگر مراسم نمازگزاری را از آغاز تا انتها، بشرحی که آمد، میتوان، چیزی دیگری خواند، جز بنمایش گزاردن و اعتراف به حقارت و خواری خود در برابر بزرگی، عظمت و یکتایی و یگانگی موجودی بنام الله، خدایی که تنها زبان عربی را میفهمد و نه هیچ زبان انسان دیگری را. اما، بسیاری چشمهای عقل و خرد را بسته و از راه تقلید و تبعیت، دین را درونی ساخته و خود را با خدا و پیامبر و متن سخنان الله در قران مقدس، شناسائی کنند. آیا ممکن است رئیسی و همراهانش از بیان حقارت و خواری خود در برابر الله از خود کوتاهی نشان داده باشند؟
در واقع، میتوان گفت که اینجا ما از بوجود آمدن زمینه ای سخن میگوئیم که شرایط را برای صعود آخوند و فقیه بمنبر قدرت آماده ساخت. شرایطی که در 57 بظهور حکومت آخوندی انجامید. اما، اگر در 57 همگان از راس تا زیرین ترین لایه های جامعه با آغوش باز و خوشآمدگویی باستقبال دین الله شتافتند، حال زمان رهایی از آنها فرا رسیده، رهایی از بندهای خواری و حقارتی که با دلی پاک و چشمهایی بسته، دست و پای خود را با بندهای خرافه اندیشی بسته و هنوز میبندیم. بالاخره آنروز خواهد رسید که مردم در خواهند یافت، مراسمی همچون غسل و وضو و برگزاری عبادت روزانه و دیگر رفتار و گفتار عبادی، سبب نشود که الله دست نجات خود را بسوی ما دراز کند. که ممکن است غمانگیز و نا امیدی تولید نماید. اما، حقیقتی ست که از آن گریزی نیست.
با این وجود، 45 سال حکومت آخوندی، برپا شده بر بنیاد باورهای مشترک دینی بین آخوند و بخش عظیمی از جامعه بسر آمده است. سلطه مطلق دین بر تمامی عرصه های اجتماعی، نیز، به پایان خود نزدیک میشود و روزانه اقتدار الله رو بکاهش است. چرا که آخوندی که بر جایگاه الله صعود نموده و پذیرای هیچ، کمتر از تسلیم و اطاعت و فرمانبری نبود، با قتل مهسا، قطره ای از مشروعیت و مقبولیت در نزد بیش از 90 در صد مردم بجای نگذارد. هر روز، تنها شرایط اقتصاد و زندگی مادی نیست که رو به خرابی ست. بهر سوی که بنگری، جامعه در سوی ویرانی ست و تحقیر هر آنچه انسانی ست، در واکنش به تحمیل ارزشها و باورها دینی و گسترش شریعت اسلامی ست که موجب شکل گیری جنبش رهایی بخش زن زندگی ازادی انجامید، جنبشی خصم آشتی ناپذیری، قواعد و مقررات شریعت اسلامی، جنبشی که از رشد و بلوغ آن، الله چندان خشنود نیست.
اگر حکومت آخوندی بر اصل تقلید و تبعیت، نیز، تسلیم و اطاعت و فرمانبری، قواعد و مقررات شریعت اسلامی، روئید و جانگرفت، همان ارزشها و باورها، نسل امروز را به طغیان و شورش برانگیزد و به پاکزدائی خود از باورهایی که به بند میکشند بجای آنکه بآزادی برسانند دست میزنند. ادامه سلطه مطلق ارزشهای دینی، بویژه بر مبنای باسارت کشیدن زنان با ابزار حجاب اجباری، که به ظهور جنبش رهایی بخش زن زندگی آزادی انجامید، جنبشی که هرگز بسکوت و خاموشی نیانجامد و باید، همچون مشعلی روشن و درخشان، توجه همگان را بخود جلب نماید، برغم هرگونه تفاوتها و اختلافات عقیدتی، فومی، قبیله ای و منطقه ای. تحولی که چندان بمذاق الله خوش نیاید.
چه نیازیست به لطف و توجه الله، وقتی که جنبش رهاییبخش زن زندگی آزادی سر انجام همگان را بهم پیوند بزند، پیوندی هر چند در جهان مجازی که وسعت آن میتواند مرزها را در هم بنوردد. باورمندان به جنبش زن زندگی آزادی باید بتوانند همه هموطنان را بشرکت در یک جامعه مجازی فرهنگی فرا بخوانند، جامعه فرهنگی ای که کارگردان مشهور، رسول اف از آن نام برد. چه، اگر در تحت حکومت دین، زن زندگی آزادی سبب همبستگی نگردد، چه چیزی بهتر از آن میتواند نیروهای پراکنده را بهم پیوند بزند، اگر هست چیزی بهتر، چرا آنرا بمیدان نمیآوریم؟ چگونه میتوان با جببش زن زندگی آزادی بمخالفت برخاست؟ مگر ما از زن بوجود نمیائیم، مگر مادر و خواهر و خاله و صدها ارتباط خانوادگی با زنان نداریم؟ آیا زندگی میتواند ادامه یابد بدون وجود زن و مرد. زندگی چه بخواهیم، چه نخواهیم بازتابنده راوبطی ست اجتماعی بین افراد بشر از جنسیت های و آبا و اجداد های متفاوت و مختلف.
بخودی خود روشن است که هیچیک، نه زن و نه زندگی امکان پذیر است در شرایط دیگری بجز در شرایط آزادی. مهم نیست که چه نامی بر جنبش زن زندگی آزادی بر نهی، ارمان، هدف، ایدئولوژی و یا هر نامی که میخواهی، آنچه دارای اهمیت است آن است که زن زندگی آزادی از آنجائیکه بازتابنده باور و منافع مشترک همگان است، مفهومی ست دلنشین که میتواند میلیونها را بیکدیگر پیوند بزند، میلیونها که تنها با تکیه بر آنها نظام جبار آخوندی را میتوان از بیخ و بن برکنی. تنها زمانی که الله زبان به تحسین بشر بر گشاید.
فیروز نجومی
firoz nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
fmonjem@gmsil.com
نظرات