پرویزخطیبی پرکار و سریع القلم و ساده نویس بود اما هرگز بعنوان یک مولف اسیر تلون فکری نشد

 

از: محمود استاد محمد

(برگرفته از نشریه جوانان چاپ لس آنجلس – سال نهم – شماره 426) (این مقاله در دومین سالگرد درگذشت پرویز خطیبی در آگوست سال 1373 نوشته شده است)

پرویز خطیبی از زادگان اوائل قرن حاضر است. تولدش به سال 1302 اتفاق افتاد. یعنی شانزده سال پس از انقلاب مشروطه، پس از تصویت قانون اساسی، پس از انعقاد اولین دوره مجلس شورای ملی. در جماعت اهل قلم و نمایش، موسیقی و نقاشی و بطور کلی آنان که در فضای اندیشه و هنر و سیاست بودند و نمودی داشته اند، متولدین دهه اول قرن حاضر پابپای سالیان قرن، دوره خاصی را پشت سر گذاشته اند. از آن جمله اند : احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، عباس جوانمرد، نصرت رحمانی، سیاوش کسرایی، اکبر مشکین، هوشنگ سارنگ، جلال آل احمد، ابراهیم گلستان... اگر بخواهیم بشماریم بسیارند: رضا مرزبان، جلال مقدم، پرویزداریوش... همه بین سال های 1200 تا 1210 بدنیا آمده اند. اینان حضور فعالین انقلاب مشروطه را درک کرده اند. آثار توب و تفنگ "لیاخوف" و "شاپشال" و امیر بهادر را بر در و دیوار خانه هایشان دیده اند. حرف بازماندگان "یوم التوپ" و کشتار باغشاه را بدون واسطه از زبان خودشان شنیده اند و چه شنیده اند جز سرود اغوا، تفسیر انحراف، تفصیل میراثی که بر باد رفت. اینان به چشم دیدند که پس از پیروزی مشروطه، چگونه ستارخان، آن عاشق صادق، آن سردار فاتح به خاک خواری نشست و ابوالقاسم خان ناصرالملک، آن دشمن طبقاتی مشروطه بر اریکه قدرت یله زد. مشروطه چی بختیاری با آتش یک تمهید سیاسی در برابر مشروطه چی آذربایجانی صف کشیدو به فرمان خیانت، طومار مشروطه را به خاک و خون کشید و چنین شد که گفتار بر تل مردار رقصید. میرپنجی از لشکر کلنل لیاخوف روسی، در برابر ژنرال آیرونساید انگلیسی پیش فنگ کرد و حاکم نظامی تهران شد. وزیر جنگ شد. سردار سپه و فرمانده کل قوا و صدراعظم شد و..نعش قانون اساسی مشروطه را در حوضخانه مجلس شورای ملی شستشو داد و بی آنکه نماز میتی بر جنازه مشروطه آن بخواند، رضا شاه کبیرشد.

پرویزخطیبی در آن سال ها و آن موقعیت در محیطی از نظر بافت محلی، محاط در تکیه دولت، تئاتر نکویی (که در تملک شوهرخواهر او بود و دراجاره عبدالحسین نوشین)، گراند هتل (که محل اجرای تئاتر بود) بالاخانه چاپخانه فارس (که سالن تئاتر بود) باغ ظهیرالدوله که محل کنسرت های درویش خان و اجرای نمایش های ملی – میهنی بود و مجلس شورای ملی بدنیا آمد و رشد کرد. پدرش از کسبه خیابان لاله زار بود و مادرش مومنه ای پایبند به اصول مذهبی. با این وجود حسین یاحقی معلم ویولن یکی از خواهرهای پرویز خطیبی بود و کسانی مثل درویش خان با پدرش مراوده و موانست داشتند. بر این مشخصات که بی تردید در تربیت و ساختن شخصیت یک کودک تاثیر بسزایی دارد، این را هم بیفزاییم که پرویز خطیبی نوه دختری میرزا رضا کرمانی، عامل ترور ناصرالدینشاه بود:

"کودک بودم و درهمان عالم کودکی شنیده بودم که پدر بزرگ من شاه رو کشته. واقعیت هولناکی بود. می ترسیدم. عکس کوچکی از میرزا رضا را پیدا کرده بودم. همون که میرزا درغل و زنجیر و یک دوستاقبان مسلح بالاسرش ایستاده. شاید این چهره برای تو یک چهره عادی باشد، یک نفر در یک گوشه ای از تاریخ مملکت، ولی برای من عادی نبود.  او پدربزرگ من بود و من خیلی کم در موردش می دونستم. می خواستم بدونم، ولی همه طفره می رفتند. از خودش می پرسیدم. چشمهایش با من حرف می زد:  روزی که مردم این مملکت بفهمند من با کشتن ناصرالدینشاه چه خدمتی به مملکت کردم این چوب رو (اشاره به چوبه دار) زیارت می کنند. این حرف میرزا رو بیاد می آوری؟

بله، روز اعدامش این حرفو زد.

پای چوبه دار

بله

اولین باری که این حرفو در کتابهای تاریخ خوندم، احساس کردم که برام تازگی نداره. انگار قبلا این حرفو شنیده بودم. از زبون خودش. خود میرزا.

****

پرویزخطیبی در نخستین سال های دبیرستان بوسیله شوهر خواهرش به عبدالحسین نوشین معرفی شد و در اجرای یکی از نمایش های او نقش پسر بچه کوچکی را به عهده گرفت. پس از آن پایش به تئاترهای آن زمان باز شد.

کارهای علی اصغر گرمسیری، رفیع حالتی، معز دیوان فکری، محمود ظهیرالدینی ..را می دید و به تقلید همان نمایش ها مصرانه نمایش می نوشت و با کسانی همانند مجید محسنی و جمشید شیبانی و عطاء الله زاهد ... در گوشه حیاط هشتی بیرونی خانه اجرا می کرد. یک بار رفیع حالتی – هنرپیشه و کارگردان مقتدر و موفق زمان، به دیدن یکی از نمایش های ایشان آمد. حاج رفیع گوشه هشتی خانه نشست و با حوصله نمایش بچه ها را تا به آخر نگاه کرد. پس از آن اجرا آنچه باید اتفاق می افتاد، افتاد.  فصل جدیدی در دفتر زندگی خطیبی گشوده شد. خطیبی خود را جدی گرفت. خود را باور کرد. و چرا که نکند؟ حاج رفیع حالتی نمایش او را دیده بود.

سرنوشت تئاتری پرویز خطیبی را بی تردید علی اصغر گرمسیری رقم زد و درست در همان سال ها ، راه روزنامه نگاری او را هموار کرد.  خطیبی مطالبی می نوشت و سر راه مدرسه از لای در به داخل دفتر کار مجله توفیق می انداخت. همیشه نوشته های او چاپ می شد بی آن که هرگز با سردبیر توفیق روبرو شده باشد.

روزی توفیق در کمین می نشیند، کمین برای یک استقبال پرعطوفت. هنگام انداختن مطلب به داخل دفتر کار مجله، در باز می شود. صورت کودکانه خطیبی با پرهیبتی  از واهمه و صورت مهربان حسین توفیق، با طرحی از حیرت رو در روی هم قرار می گیرد:

یعنی نویسنده آن مطالب این پسر بچه است؟

بله ...مطالبی که با نام مستعار دارکوب بدستتان می رسد را من می نویسم.

و این سئوال و جوابی است که در سکوت بین نویسنده سیزده ساله و سردبیر یکی از پرتیراژترین نشریات آن روز رد و بدل می شود.

دوسال بعد خطیبی رسما بعنوان عضو هیئت تحریریه هفته نامه توفیق پذیرفته می شود و در کنار کسانی مثل ملک حجازی (قلزم) ابولقاسم حالت، عباس فرات...می نشیند. از آن روز تا روزی که پرویز خطیبی را از دست دادیم بیش از پنجاه و پنج سال گذشته و حاصل کار خطیبی را در این مدت با قلم تلخیص و تقریب اینچنین می توان رقم زد:

1- پرویزخطیبی پرکار و سریع القلم و ساده نویس بود اما هرگز بعنوان یک مولف اسیر تلون فکری نشد. در رشته های ترانه سرائی، روزنامه نگاری و فیلمسازی فعالیت های پیگیر داشت. محاسبه ای بر مبنای کمیت و قیاس با همکارانش از دیدگاه خلق آثاری با موازین متداول و غیر متعارف حرفه ای، حاصلی جز این نمی تواند داشته باشد. که آثار بجا مانده از پرویز خطیبی در هریک از این سه رشته ، از نظر تعداد، دست کمی از حاصل عمر همکارانش ندارد. همکارانی که هریک همه عمر خود را مصرف تنها یکی از این سه رشته ساختند. با این وجود هیچ یک از این سه رشته کار اصلی پرویز خطیبی نبود.  خطیبی بیش از و پیش از آنکه ترانه سرا، روزنامه نگار و فیلمساز باشد، نمایشنامه نویس بود. قبل از سال 32 برای صحنه می نوشت و بعد از سال 32 یکسره به تئاتر رادیویی پرداخت. البته طبق حکم حاکم.

2- میان پرده و پیش پرده نویسی در تئاتر ایران بوسیله پرویز خطیبی شکلی منضبط و حرفه ای گرفت. تعداد اسامی و متون میان پرده که در هیچ یک از تئاترهای خصوصی یا دولتی وزارتخانه ها یا سازمان های ذیربط و مسئول ضبط نشده است.

3- روی بخشی از میان پرده ها که شخص مولف آهنگ گذاشته است ولی آهنگ بخش اعظم میان پرده ها را کسانی مثل معز دیوان فکری و اسماعیل مهرتاش ساخته اند.

4- در دهه 20 تا آخر صدارت دکتر محمد مصدق، دوره شکوفایی تئاتر سیاسی – اجتماعی ایران، میان پرده، بعنوان یکی از مهم ترین بلندگوهای روشنفکران ایران مطرح بود. میان پرده های سیاسی بلافاصله پس از اجرای تئاتر بوسیله کمپانی های تولید صفحه گرامافون ضبط و در سراسر ایران به فروش می رسید. از حسن قائمیان شنیدم که گفت: صادق هدایت در تغذیه فکری میان پرده نویسانی مثل پرویز خطیبی، حسین خیرخواه و اکبر مشکین موثر بود.

5- میان پرده های خطیبی بوسیله اصغر تفکری، مرتضی احمد، عزت الله انتظامی، مجید محسنی وحمید قنبری اجرا می شد.

6- پرویز خطیبی از سال 1318 تا سال 1332 صد و پنجاه نمایشنامه نوشته است. نمایشنامه های خطیبی بوسیله کسانی مثل رفیع حالتی، معز دیوان فکر و نصرت محتشم کارگردانی می شد.

7- پرویز خطیبی از سال 1320 تا 1332 مسئولیت سردبیری سه هفته نامه سیاسی – فکاهی با نام های "بهرام"، "علی بابا" و "حاجی بابا" را بر عهده داشت.

8- پس از کودتای 28 مرداد، پرویز خطیبی به جرم حمایت از حکومت دکتر مصدق متهم و محکوم شد. این محکومیت تحمل محبس دادرسی ارتش و پس از آن ممانعت از فعالیت او درتئاتر، رادیو، و مطبوعات را درپی داشت.

9- در این دوره خطیبی به کار فیلمسازی پرداخت و از سال 22 تا اواخر دهه چهل 37 فیلم سینمایی را نوشت، تهیه و کارگردانی کرد.

10- پرویز خطیبی بجز ترانه های کوتاهی که برای نمایشنامه های رادیویی می ساخت، حود چهل ترانه مستقل ساخته است. ترانه های او بوسیله خواننده های از قبیل بنان، دلکش، مرضیه و الهه اجرا شده است.

11- پرویز خطیبی از سال 1322 تا 1356 ، سه هزار نمایشنامه رادیویی نوشته است. نمایشنامه هایی از 5 دقیقه تا 55 دقیقه ای برای برنامه های خانواده، صبح جمعه با رادیو، کارگردان، قصه شب رادیو ایران و نمایش های رادیویی ظهر جمعه رادیو تهران. نقش اصلی این نمایشنامه ها برای اکبر مشکین، هوشنگ سارنگ، نصرت الله محتشم، ژاله علو، رامین فرزاد و مهین دیهیم نوشته شده است و کارگردانی آن ها را صادق بهرامی، اکبر مشکین، مورین، پرویزخطیبی و حیدر صارمی بعهده داشته اند.

سال  1357 هفته نامه سیاسی – فکاهی "حاجی بابا" به همراه مطبوعات بعد از 25 سال از محاق گرد گرفته توقیف خارج شد. خطیبی انتشار حاجی بابا را از سر گرفت و همچنان تند می رفت تا حدی که در اواخر بهار آزادی، انتشار حاجی بابا از مرز تحمل میراث خواران انقلاب گذشت و پرویز خطیبی از مرز ایران.

مامورین بازداشت ، آخرین شماره حاجی بابا را در چاپخانه مهر و موم کردند ولی به خطیبی دست نیافتند. پرنده از قفس پرید و چندی بعد در نیویورک اولین شماره "حاجی بابا در تبعید" را منتشر کرد. انتشار حاجی بابا بیشتر از یک سال و چند ماه دوام نیاورد و برای همیشه تعطیل شد.

در این دوره خطیبی باز هم به تئاتر، - خانه پدری - بازگشت و نمایشنامه های "نان و عشق و گرین کارت" نمایش "حاجی مارمولک" و "بزن بریم ایران" را در نیویورک نوشت و در شهرهای مختلف آمریکا بروی صحنه برد. سرانجام پس ازپنجاه سال کار تئاتر و تجربه سه هزار نمایش، اجرای نمایش موفق "عروسی ایران خانم" نقطه پایانی بود بر دفتر ایام تئاتری پرویز خطیبی. دفتری که حتی اگر دست تطاول باد اوراقش  را پرپر کرده باشد، ولی یاد و یادمان نگارنده آن دفتر در جایی خاص از تئاتر ایران محفوظ خواهد ماند. جایی که مدیر تئاتر مخصوص پرویز خطیبی در نظر گرفته بود و پرویز خطیبی بر صندلی خود نشست، نمایشنامه را با لذت تماشا کرد، برای هنرپیشه ها صمیمانه کف زد، از در خارج شد، کلاهش را به سرگذاشت و در شب سرد زمستان رفت که در شبگردی بعد از تئاتر، به طرح نمایشنامه بعدی خود بیندیشد.