اگر فراموشی در نهاد بشر نهاده نشده بود، عقل و خرد و فرزانگی از دست میداد، اگر به شیفتگی و شیدایی مبتلا نمی یافت، تردید مدار که در چنگال جنون و دیوانگی باسارت در میآمد. اما، آنچه که هم اکنون در کشور ما، ایران، بوقوع پیوسته است و بر حسب قراین، میرود که تداوم یابد، هرگز نباید بفراموشی سپرده شود، هرگز. چرا که جوش و خروشی که از این حرکت جمعی ، از این جنبش شکوه بر انگیز، برمیخیزد صدای زنان بلندتر از هر صدای دیگری بگوش میرسد. باید هم چنین باشد. چون حکومت آخوندی بر بنیان ستیز با زن و باسارت و بندگی کشاندن زنان بنا گذارده شده است. با ابزار سلطه بر زنان، از جمله حجاب، توانسته است مردان و تمامیت جامعه را، نیز، باسارت و بندگی بکشاند.
پس، طبیعی است که اولین ضربه کاری را زنان بر بدنه نظام مقدس زن ستیز اسلامی، بر ساختار حکومت آخوندی، بر ساختار استبداد مضاعف دین و قدرت فرود آورند و بدست و به رهبری زنان بفروپاشی کشانده شود. چه بهتر و والاتر از این؟ رهایش از بند و خفت و خواری تحت حکومت اسلامی بدست زنان، چیزی نمیتواند باشد مگر، افتخار و سر بلندی یک ملت آزادیخواه. از دل تاریکی و نا بینائی و نادانی ست که زن و زندگی و آزادی پا بعرصه وجود مینهند. بیانگر قاعده و یا قانونی معروف بقانون دیالکتیکی.
زنان و مردان، جوانان و میانه سالان، مردمی که در فروپاشی حکومت آخوندی شرکت میکنند، مهم نیست، در خیابانها یا در خلوت خانه ها، همچون کوهی از آتش فروزنده را مانند که هرگز خاموش نگردند. جوش و خروشی که نه تنها حکومت آخوندی را روانه مرده شورخانه تاریخ میکند بلکه بندهای پاره پوره دین اسلام را از دست و پای خود میگسلند و خویشتن را از اسارت و بندگی در دست توهمات و خرافه پرستی دین آخوندی رهایش می بخشند. رسیدن باین هدف عالی و عظیم و با شکوه است که بدون آغراق کل جامعه را، همدل و همدرد و یگانگی بحشیده و کثرت را با وحدت یکی گردانیده است: از راس گرفته تا میانه و ذیل جامعه، از کارگر و سرمایه دار تا معلم و کاسبکار، از بازنشسته تا جوان و تازه کار، از لر و کرد تا ترک و گیلک و عرب و بلوچ، نیز از جنوب و شمال جغرافیای کشور گرفته تا غرب و شرق وطن.
باور باین هدف و یا باور به آرمان رهایش از بندهای اسارتبار دین است که برگزیدن راهکارهای مناسب با زمان را تعریف و تشریح و امکان پذیر نموده، بآینده روشنی می بخشد و ما را از بازگشت بگذشته و واپسگرایی بازمیدارد وراه پیشرفت و تعالی را مینمایاند. وگرنه چه بسا تشتت و تکثر و تفرقه روی نماید و پیروزی و یا رسیدن بارامان رهایش از بندهای کیش اسلامی و خرافه اندیشی را دشوار و پیچیده کند.
در سوی رهایش از استبداد مضاعف دین و قدرت است که ضربه برزگ کاری را باید نخست زنان بر ساختار آن و هرآنچه که بازتاب دهد دبن را در جامعه، فرود آورند. حکومت اخوندی باید با ضربه مشتهای کوبنده موجوداتی از هم فرو بپاشد که تا دیروز، کمتر از انسان، بویژه کمتر از جنس مرد بشمار میاورد و پیوسته بخواری و حقارت و خدمت به جنس مرد محکوم ساخته بود. آری، این یک واقعه ی بی نظیر است در سراسر تاریخ. که نفی زن سبب شود که زن زنده شده و آزادی را بزندگی باز گرداند. این همان واقعه تاریخی ست که، صرفنظر از سرنوشت نهائیش، هرگز نباید بفراموشی سپرده شود.
نزدیک به نیم قرن حکومت آخوندی، این واقعیت را آشکار نموده است که سلطه بر زنان، رمز، نه فقط سلطه برتمامیت جامعه بلکه کلید ویرانی و سیه بخشی و تلخی به زندگی و رنحبار نمودن آن، نیز بوده است.
البته که در اغاز با ابزار فریب و ریاکاری و بعدا با بکار گیری ابزار ترس و سر کوب، آزادی را هم از زندگی ربودند. ما، نیز خود را میفریبیدیم چنانکه گویی در آزادی ست که زندگی میکنیم. این در حالی است که حکومت آخوندی از آغاز صعود بر منبر قدرت، خصم آشتی ناپذیر اندیشه به زن و زندگی و آزادی بوده است. در نزدیک به نیم قرن سلطه، حکومت آخوندی از هر تدبیری، همه بر گرفته از فرهنگ اسلامی، استفاده کرده است که زن را همچون برده به بند نگاه بآن امید که بآروزی دیرینه اش برسد و بتواند زن و وابستگی زندگی وآزادی را بر وجود زن از فرهنک ایرانی و ذهن جامعه حذف نماید.
البته که در این چهار دهه، حکومت دین به موفقیت هایی هم دست یافته است، از جمله توانسته است فرهنگی را بیافریند بازتابنده ارزشهای اسلامی. چه هنرمندان از بازیگرن و کارگردانان گرفته تا موسقی دانان و خوانندها و ورزشکاران بقول معروف به سلبرتیها که بدفاع از حکومت آخوندی، حکومتی خصم آشتی ناپذیر آزادی برآمده اند. یکی از کلیبهای انتشار یافته در رسانه های اینترنتی هنرپیشه ای از سینمای "ایرانی" و یا سینمای جمهوری اسلامی داد سخن میداهد که سینمای جمهوری اسلامی، تنها سینمایی ست که در برابر سینمای هالیودی عرض اندام کرده است. هنر پیشه دیگری در دفاع از ارزشهای دین آخوندی میگفت سه عنصر سبب پیشرفت و شهرت سینمای "ایران" گشته است، ممنوعیت مشروبات الگلی، حجاب و تحریمات غرب.
بعبارت دیگر، حکومت دین موفق شده است که در هر عرصه ای از جامعه، بویژه در عرصه فرهنگ و هنر، مدافعانی را پرورش دهد که حفظ منافع نظام را با حفظ منافع شخصی یکی بدانند. افزوده بر این، نظام توانسته است با اتشدید و توسعه انفعال و بی تفاوتی در سطح جامعه، ارزشهای اسلام، از جمله زندگی در تاریکی و اسارت و بندگی را بامر طبیعی و عادی تبدیل نماید وگرنه خیلی زودتر بنابودی می پیوست.
این بدان معناست که تداوم این جنبش عظیم رهایی بخش، جنبش زن زندگی آزادی، بستگی بسیار زیادی دارد بشناسایی دقیق دشمن. باین پرسش باید پاسخ داد که براستی کیست و یا چیست، خصم آشتی ناپذیر ایران ، سرزمین پهناوری که اقوام مختلف با فرهنگ و آداب و رسوم متفاوت قرنها در صلح و صفا با هم زیسته اند. کیست خصم این همزیستی و صلح و صفا؟ کیست که جامعه را به فقر وخواری و حقارت کشانده است؟
پاسخ نظام از پیش روشن است که این جوش و خروش عظیم انقلابی بر ساخته دست امریکا و اسرائیل و انگلیس و بطور کلی جهان غرب است. این ادعا، محور اصلی سخنان رئیس جمهور کشور، آخوند رئیسی بود که در سازمان بین اللمل در 21 سپتامبر 2022 ایرادنمود. آخوند رئیسی، همچنین غرب، بویژه امریکا را متهم بعدم احترام به حقوق بشر نمود و اظهار داشت که آنها شایسته بر دوش گرفتن پرچم دفاع از حقوق بشر را ندارند. این در حالی بود که رئیسی تصویر بزرگی را از حاج قاسم، سردار سلیمانی را بعنوان نماد دفاع از حقوق بشر از پشت تریبون بالا برده بود که همگان ببینند که کیست مدافع واقعی حقوق بشر در جمهوری اسلامی. در ادامه سخنانش اظهار دااشت که دفاع از حقوق بشر را باید در لابلای کلمات مقدس خداوند یکتا و یگانه، الله، در لابلای صفحات کتاب قران یافت. در گفتمان آخوندی نمیتوان عبارتی را بیابی در ستایش فرهنگ ایرانی، فرهنگی که در آن زن به پادشاهی هم رسیده است.
باینجا که رسیدم، خبر آمد که جمهوری اسلامی منطقه کرد نشینان ایرانی را به موشک و حملات ویران کننده پهبادها بسته است. کمتر تحلیلگری را میتوان یافت حملات ویرانگر نظام حکومت اخوندی را در سوی انحراف اذهان عمومی از آنچه در درون جمهوری اسلامی میگذرد ارزیابی نکند، جنبشی که مشروعیت و مقبولیت حکومت آخوندی را سوال برانگیز نموده است، بویژه در نزد غربیها. پهباد و موشک پرانی حرکتی ست بر خاسته از تفکر نظامی آخوند که نه تنها حکومت را از رسیذن بهدف خود باز میدارد بلکه ضعف و استیصالی که نظام با آن دست بگریبان است به معرض نمایش میگذارد.
این بدان معناست که در شرایط کنونی، حکومت آخوندی بهر تاکتیک و استراتژی ای که دست بزند، بنیان نظام را هرچه بیشتر سست و ضعیفتر میکند. حکومت اسلامی در راهی گام نهاده است که بازگشتی در ان نیست. اگر، هنوز آخوندهای حاکم بر آن باورند که میتوانند بر منبر قدرت همچنان پایدار بمانند، دیر یا زود خواهند فهمید که حاکمی که ادعای خدایی کند، فاتحه اش خوانده شده است.
تاریخ ما، چه قبل و چه بعداز شکست در دست تازیان، سراسر حکایت ویرانی نظامهای استبدادی و باز سازی آنها.ست. اکثریت آنها نیز زمانی محکوم بفروپاشی گردیده اند که آنچه، حماسه سرای بزرگ، فردوسی "فره ایزدی" نامیده است، از وجود شاهان رخت بر بسته و ناپدید میگردید و جاذبه خود از دست میداهد. واقعیتی که در شاهنامه فردوس هم در سرنوشت پادشاهی جمشید و پادشاهان دیگر دیده میشود و هم در آخرین شاه ایران، محمد رضا شاه پهلوی.
آخوند خامنه ای، ولی فقیه، بیش از 32 سال است که خدایی میکند. بیش از 32 سال است، آخوند خامنه ای، خداوند یکتا و یگانه است و رفتار و گفتار او، همچون الله، خدایگونه است. مگر الله تا کنون بسوال بنده ای پاسخ داده است؟ او پاسخ بتمام مشکلات را از طریق وحی به پیامبر خود محمد انتقال داده است. در آنجا، در کتاب آسمان قرآن است که الله حرف اول و آخر را زده است. آیا تا کنون ولی فقیه هم بسوالی پاسخ داده است؟ آیا تا کنون مسئولیتی هم بدوش گرفته است؟ بویژه مسئولیت صدور فرمانهایی که بدون چون و چرا باید اجرا میشدند. هنوز معلوم نیست که آخوند خامنه ای مسئولیت مرگ آنهایی که در نتیجه قدغن کردن ورود واکسنهای خارجی جان از کف دادند بگردن میگیرد، یا نه؟ آیا میتوان گفت غیبت او ناشی از فهم این واقعیت است که دورانی خدایی او بسر آمده است؟
بعضا، شناسائی دین اسلام و متولی آن دستگاه آخوندی را بعنوان دشمن اصلی، به هر گناه و جرمی، از جمله تفرقه افکنی محکوم کنند. اما، چه باک؟ مگر خوار و حقیر پنداشتن زنان، مگرسیه و سخت و دشوار نمودن زندگی با ابزار ربودن آزادی از آن، حقیقتی نیست بر خاسته از دین اسلام، دینی که بازتابنده قدرت است؟ مگر بیرحمی و نارحمانی الله، کینه توزی و انتقام ستانی، او یک حقیقت نیست؟ آیا، الله خواسته است به بشر غرور و اقتدار ببخشد وقتی بشر را موظف به پنج نوبت عبادت در روز نموده و در هر نوبت چندین بار به خواری و حقارت خویش اعتراف نموده و پیوسته اعلام کند تسلیم امیال و اراده الله است؟ مگر اندیشه آزادی میتواند در شرایطی بذهن آدمی راه یابد که آغشته است باندیشه خواری و حقارت در برابر خدایی که حاکم بر دو جهان است. تاریخ حکومت آخوندی، تاریخ کشتار و زندان و شکنجه تمام انسانهایی بوده است که خواسته اند بآزادی زندگی کنند. مگر زنان بجز آزادی هم چیز دیگری خواسته اند؟ آیا، از ابتدایی تر از آزادی در پوشش، میتوان آزادی دیگری یافت؟ در انجام چه چیزی میتوانی آزاد باشی اگر از حق آزادی در پوشش برخوردار نباشی؟
این بدان معناست که واقعیت آنست که دشمن ما نه یک دشمن طبقاتی است نه امپریالیسم جهانی، نه غرب است و امریکا و اسرائیل و انگلیس. از دیر باز ملت اعلام کرده است که دشمن ما همین جاست، نه امریکا است و ... نه حتی دشمن اصلی ما نظام استثمار سرمایه داری ست. نظام استبداد آخوندی مثل دیگر جوامع استبدادی، سرمایه داری مخصوص بخود را پرورش میدهد، از آن نوع که در خدمت ساختار دین و قدرت و در خدمت به متولیان دین، قشر آخوند، رشد و توسعه مییابد. بهمین دلیل است که سرمایه داران حکومت اسلامی، همچون سرمایه داران نظام شاهنشاهی، در میان نخستین اقشاری هستند که بمحض استشمام بوی گند نظام، پای بگریز مینهند.
بعبارت دیگر خصم آشتی ناپذیر جامعه ما دینی ست که بیگانگان در 1401 سال پیش از این بر ملت ما بزور شمشیر تحمیل کرده است. اکر در 300 سال گذشه دین اسلام و متولیان آن در پس قدرت لانه گزیده بودند و پیوسته مبلغ و مروج تاریکی نادانی بوده اند و نا بینائی، در 43 سال گذشته بر فراز منبر قدرت و بصورت علنی بر تمامیت جامعه سلطه افکنده است. اگر بخواهی بدانی چه عاقبتی که در انتظار حکومت آخوندی برهبری آخوند خامنه ای است، همین بس که بسرنوشت رهبرانی که در جوامع اسلامی پا بعرصه وجودنهادند بنگری.آیا، فکر میکنید صدام حسین و یا قذافی خود را کمتر از خدا میدانستند؟ آخوند خامنه ای ممکن است هنوز نفهمیده است که چه سر نوشتی در انتظارش است. چون نا بخرد است و نادان و نا بینا. همین بس که در چهره رئیس جمهوری که بر گزیده است. بنگری، آیا او میتواند نمادی باشد بخز نماد نادانی و نا بینائی، نماد خشونت و انتقام ستانی در کمال خونسردی. او زائیده ی دینی است که بر دروغی بزرگ، بر باور به لا الله الا الله بنیان گذارده شده است. آخوند خامنه ای بازتابنده این دروغ بزرگ است، دروعی که تنها باستبداد پروری انجامیده است. خصم آشتی ناپذیر ملت ما باور باین دروغ بزرگ است. در غیر اینصورت باید انتظار بقای نظام استبدادی را داشته باشیم.
فیروز نجومی
Firoz nojomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
fmonjem@gmail.com
نظرات