فرق این با اون
زبان شیرین پارسی یک اشکال کوچولو داره و اون اینکه از هر واژه ای نمیتوان فعل ساخت و نیاز به فعل های کمکی دارد.
ترجمه بعضی جمله ها به زبان های دیگر گاهی خنده دار میشه
اینجا چندین نمونه
فرق سلام و درود
سلام را میکنند درود را میفرستند
فرق حمام و دوش
حمام را میکنند دوش را میگیرند
فرق نماز و روزه
نماز را میگزارند روزه را میگیرند
فرق زن و شوهر
زن را میگیرند شوهر را میکنند
فرق دعا و ثنا
دعا میکنند ثنا میگویند
فرق قرض و وام
غرض میکنند وام میگیرند
فرق درس و مشق
درس رو میخونن مشق رو میکنند.
فرق رنج و عذاب
رنج را میبرند عذاب را میکشند
فرق تهمت وتوهین
تهمت میزنند توهین میکنند
فرق آزار و اذیت
آزار میدهند اذیت میکنند
فرق حرف و سخن
حرف را میرنند سخن را میرانند
فرق پیپ و چپق
پیپ را روشن میکنند چپق را چاق میکنند
فرق کار و زحمت
کار را میکنند زحمت را میکشند
فرق فتح و شکست
فتح میکنند شکست میخورند
فرق افتحار و خجالت
افتخار میکنند خجالت میکشند
فرق ناز و ادا
ناز میکنند ادا در میارن
فرق قر و غمزه
قر را میدن غمزه میکنند
فرق فریاد و نجوا
فریاد میزنند نجوا میکنند
فرق حمله و هجوم
حمله میکنند هجوم میبرند
فرق غم و شادی
غم میخورند شادی میکنند
فرق صبر و انتظار
صبررا میکنند انتظار را میکشند.
فرق عشق و محبت
عشق را میورزند محبت را میکنند
فرق آه و ناله
آه را میکشند ناله میکنند
زبان و ادبیات فارسی واقعا انعطاف زیادی دارد. احتمالا قوی ترین جنبه فرهنگ ایرانی همین ادبیاته.بگذریم.
قبلا عادت داشتیم از کلمات فعل می ساختیم اما الان کمتره. مثلا تلگرافیدن از تلگراف میاد. بعدا با تلگراف کردن جایگزین شد. فعل پلوئیدن را من خیلی دوست دارم. پلوئیدن یعنی اینکه یک آدم ثروتمندی برای پسرش عروسی بگیره و هفت شبانه روز تو خونه اش بساط انواع پلوها و خورشت ها برقرارباشه. میگند رفتیم خونه حاج حسن. عروسی پسرش بود پلوئیدیم.
فعل خراسانیدن هم داشتیم که شامل همه اعمالی میشد که زائر از بدو حرکت از خانه به سمت مشهد تا بازگشت انجام میداد. در شوال مثلا 1314 هجری قمری خراسانیدیم.
نمیدونم در آلمان انحصار واژه سازی های جدید رسما در کنترل کدام نهاده. در ایران افراد طبقات متوسط صنعتگر نقش مهمی در واژه سازی و گسترش دامنه واژه های فارسی داشتند و دارند. مثل ژامبون ؛ فرمان ؛ پروانه ؛ شاخ گاوی ..... برای ماشین.
در زبان آلمانی تقریبا از هر واژه ای میتوان فعل ساخت ولی خب برای کسی که این زبان را نمیداند و گوش به حرف های دو نفر آلمانی میدهد...گمان میکند که این دو با هم دعوا دارند...زبان نسبتا خشنی ست و محکم.
بنظر من اینکه شاعر ایرانی زیاد داریم شاید دلیلش این است که به فارسی آسان تر میشود شعر سرود...شاید همین فعل های کمکی موجب آسان شعر گفتن است. نگاهی به غزل های حافظ...که بیشترشان به یک فعل ختم میشوند.
نرود...نکند...زدند..شد...نشود...
سپاس از نوشته شما
در کل فرهنگ ما بر این پایه است که هر کاری را یک نفر نظر (دستور) میدهد و دیگران باید انجام دهند. در نتیجه افعال ما شامل دو قسمت هستند که قسمت دوم عملی (کمکی) است که زحمت میکشد و حرف قسمت اول را انجام میدهد. وگرنه قسمت اول بیخیال روی تشک دراز کشیده و چرت میزند!
بله بله
دستور هم از دادنی هاست
و زحمت از کشیدنی ها