یکی از خوانندگان گرامی در یادداشتی خصوصی عتاب و خطابی فرموده اند به بنده که چرا وارد مقولۀ اقتصاد شده ام در حالی که «معلوم است چیزی از اقتصاد نمی دانی» و مقداری درباره معایب و مفاسد سرمایه داری و مزایای مخالفت با آن داد سخن داده اند و مرا تنبیه که نه، ارشاد فرموده اند، لابد به «راه رشد غیر سرمایه داری»!

البته بر من معلوم نشد که ایشان از کجا «معلوم» دانسته اند که این بنده از اقتصاد چیزی نمی داند؟  به جای جواب به حضرتشان تصمیم گرفتم مقاله ای که بیست و چند سال پیش از این درباره «اقتصاد اسلامی» نوشته بودم مجدداً منتشر کنم تا ایشان و دیگران بدانند که آن قدرها هم از اقتصاد پیاده نیستم، و از قضای عالم آن مقاله هم «پژوهشی در اقتصاد اسلامی» بود با تقدیم نامچه ای به «دکتور سید ابوالحسن بنی صدر، سرکردۀ [ وقت] اقتصاد دانان قوم یأجوج مأجوج». این است آن مقاله:

 

فروردین یک هزار و سیصد و هفتاد خورشیدی

صاحب این قلم اخیراً یه این نتیجه رسید که از کوزه همان برون ترواد که در اوست؛ و گنده گویی و چرند پرند نوشتن ایرانیان خارجه نشین ریشه در داخل میهن اسلامی دارد. با رسیدن چند بسته کتاب تازه از ام القراء اسلام توفیق نصیبم شد با آثار چند تن از مؤلفان و مصنفان و محققانِ نام آور و برکشیدگان نظام جمهوری اسلامی آشنا شوم.

یکی از این آثار کتابی است تحقیقی به نام «ادبیات ایران از دیدگاه اقتصاد»، اثر طبع وقاد برادر دکتور حسن توانایان فرد، از خبرگان پرورش یافته و مکتبی نظام مقدس جمهوری اسلامی، در زمینه اقتصاد و تبعات آن.

لازم به ذکر است که استاد توانایان فرد از رهبران نهضت انقلابی به شمار می رفت و در برگزاری تظاهرات خیابانی که منجر به انقلاب شکوهمند اسلامی شد نقش برجسته ای در «مسحد قبا» در قلهک تهران بازی کرد. وی که ظاهراً فارغ التحصیل رشتۀ اقتصاد از دانشگاه لندن است، در اوقات بیکاری خود به تدریس در دانشگاه ملی (شهید بهشتی سابق) نیز می پرداخت.

باری برادر دکتور توانایان فرد در مقدمۀ کتاب خود نوشته است که به منظور تألیف کتاب تاریخ اندیشه های اقتصادی در جهان اسلام رنج مطالعۀ دواوین شعرای بزرگ ایران را «از فردوسی تا فرخی یزدی» بر خود هموار نموده و با هوش سرشاری که دارد «با مطالعۀ سریع و زودگذر نتایج بسیار درخشانی در این زمینه» کسب کرده است.

قبل از این که به این نتایج درخشان برسیم، باید بگویم که کتاب خالی از فواید سیاسی – تاریخی هم نیست که در این مختصر نمی گنجد و باید اصل را دریافت. همین قدر بدانید که گویا خلع لباس آیت الله شریعتمدار]ی[ در اوایل انقلاب هم بر اساس راهنمایی های این کتاب صورت گرفته، ولی چون کتاب تاریخ چاپ ندارد نمی توان به ضرس قاطع در این باب اظهار نظر کرد. مؤلف دانشمند با نقل یک بیت از «بهار» به طور ضمنی پیشنهاد خلع لباس آیت الله شریعتمدار را صادر کرده، و این است آن بیت:

«تا شریعتمدار در همه کار/ بود همدست عمدة التجار...» و البته خیانت به خلق و بقیه قضایا...

استاد توانایان فرد ضمناً با وسعت نظری که دارند با دیدۀ اغماض بر عنوان «بهار» یعنی ملک الشعراء نگریسته اند و ضمن تشکر از «همکاری» وی با لابد خلقهای تحت ستم می نویسد: «از شعرای معروف و معاصر تنها این شاعر بود که حاضر شد همکاری نماید ]با کی؟[ و از اشعار مربوط به کارگر و سرمایه دار و مطالبی در این ردیف هراسی به خود راه ندهد»!

باری، از جمله نتایج درخشانِ حاصل از مطالعات برادر استاد توانایان فرد یکی هم روشن کردن این «حقیقت تاریخی» است که خواجه شمس الدین حافظ از «مبارزان زیر زمینی» و «انقلابی» بر ضد اختناق و دیکتاتوری بوده. استاد می فرمایند: حافظ «در شرایط اختناق و دیکتاتوری زمان انقلابی ترین اشعار را به زبان سمبلیک سرود که غزلیات وی حاوی مهمترین دستور العملهای مخفی کاری و مبارزات زیر زمینی می باشد.» یعنی حافظ ترکیبی بوده از رژی دبره و فیدل کاسترو، با اندکی نمک چه گوارا! چرا؟ زیرا بر اساس تحقیقات طراز نوین استاد توانایان فرد، حافظ از «مبارزۀ طبقاتی» هم «غافل نبوده و پیش بینی می کند که اگر سیستم جامعه عدالت را مستقر نسازد و ثروتمندان از طریق استثمار و عصب حق محرومین بر ثروت خود بیفزایند بالاخره محرومین و استثمار شدگان روزی قیام خواهند کرد و دستگاه ظلم ثروتمندان را در هم فرو خواهند ریخت و همه چیز دراین قیام از بین خواهد رفت.» مهمترین دلیل محقق ارجمند و گرامی ما بر این همه نتایج درخشان از تتبعات علمی خود در دیوان غزلیات حافظ این دو بیت است:

گر می فروش حاجت رندان روا کند/ ایزد گنه ببخشد و دفع بلا کند

ساقی به عدل بده باده تا گدا/ غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند!

مع الاسف محقق دانشمند در زمینه مبارزات زیر زمینی به خواجۀ شیراز بسنده کرده، والا می توانست با زدودن غبار فراموشی از دواوین دیگر شعرا، از جمله مولانا جلال الدین در مثنوی، ناظر بر مبارزۀ زیر زمینی و طبقاتی او باشد در شرایط اختناق و دیکتاتوری. مثلاً آنجا که فرموده: «حق نشاید گفت جز زیر لحاف»، دلیلی است واضح و برهانی است قاطع بر امر مبارزۀ طبقاتی و زیر زمینی شاعر، خاصه که حضرت مولانا ضمن مبارزۀ زیر زمینی و زیر لحافی با اختناق شاهنشاهی، به تولید «خلق» نیز می پرداخته است.

بررسی علمی - اسلامی – مارکسیستی حضرت استادی از شاهنامۀ فردوسی موجد کشف نکات بدیع و تازه ای شده که تاکنون از دید محققان و دانشمندان پوشیده مانده بود. البته واضح و مبرهن است که قصد استاد از «دانشمندان» دانشمندان طاغوتی نیست، منظور دانشمندانی است که همچو او در  خط انقلاب و اسلام و مارکسیسم حرکت می کنند، والا تکلیف دانشمندان طاغوتی را که انقلاب فرهنگی روشن کرد و خوشبختانه همه را از دانشگاه تصفیه کرد تا دیگر نتوانند جوانان دانشجوی ایران را فاسد کنند و به راه انقلاب دیگری بکشانند. به عقیده این نحیف کشاندن دانشجویان به راه انقلاب از اهم  وظایف دولتهای وقت است نه دانشگاهیان!

به هر جهت، این است بخشی از یافته های علمی استاد دکتر توانایان فرد از شاهنامه فردوسی در زمینه اقتصاد:

  • «فردوسی... صد ها سال قبل از مارکس به تحقیق چگونگی تاریخی پیدایش ابزار تولید پرداخته...»
  • فردوسی در مورد وظایف اقتصادی دولت می گوید: «دولت باید مردم را از نظر اقتصادی بیمه نماید و به دانشمندان ]مثل دکتر توانایان فرد و دیگر دانشمندان اسلامی[ علاوه بر تأمین معیشت آنان احترام گذارد.»
  • فردوسی «در مورد بودجۀ متعادل معتقد است که باید هزینه ها از درآمدها تجاوز نکند» چرا؟ چون فرموده: «بر آن کدخدا زار باید گریست/ که دخلش بود نوزده خرج بیست» یعنی حتی پنج درصد کسر بودجه هم قابل قبول نیست، تا چه رسد به اینها که طرفدار عرضه در اقتصاد و به اصطلاح supply side هستند، اینها حکمشان با کرام الکاتبین است.
  • «شاید بتوان گفت صدها سال قبل از مارکس، فردوسی به مسألۀ تئوری ارزش کار ]و لابد ارزش افزوده و ارزش مبادله[ توجه داشته است.»

همچنین بنا بر همین تحقیقات، فردوسی علاوه بر مبارزات زیر زمینی، تئوریهای مهمی نیز در زمینه های «بیمه» و «سرمایه گذاری» و «مصرف» دارد:

  • فردوسی معتقد است که در شرایط حکومتهای غیر مردمی که رزق افراد در پیری بیمه نمی شود، باید برای روز پیری پس اتداز داشت.»

 

خلاصه چه دردسرتان بدهم، آدام اسمیت و مینارد کینز و کِنِت گالبرایت و میلتون فریدمن انگشت کاچیلوی نقالان و نسخه خوانان شاهنامه هم نمی شوند، و  اگر رهبران ممالک دنیا قادر بودند اهمیت اقتصادی شاهنامه را دریابند، برای رفع مشکلات اقتصادی خودشان هم که شده چند مرشد از جمهوری اسلامی به عنوان مستشار اقتصادی استخدام می کردند تا سر و صورتی به اوضاع درهم ریخته اقتصادی خود بدهند. شاید هم به همین دلیل باشد که نظام مقدس چاپ شاهنامه را «منسی» کرده و اجازه نمی دهد، مبادا خدشه ای بر «مبارزات ضد امپریالیستی» اش وارد شود؟ والله یعلم.

ادامه دارد...

توضیح آن که چاپ شاهنامه در پانزده شانزده سال اول انقلاب ممنوع بود و برخی از آیات عظام، از جمله آیت الله العظمی شیخ صادق خلخالی خواهان حذف آن و حجت الاسلام سید علی خامنه ای خواهان تغییر نام آن به «خردنامه» شدند.  از میان رهبران مکلا هم تا جایی که یادم می آید، از جمله مهندس زندانی شده میر حسین موسوی طی مصاحبه یا مقاله ای (تردید از حافظه پیر شدۀ بنده است) در ماهنامه پاسدار اسلام مقداری متلک نسبت به آن کتاب شریف گفت که زمان بحث آن هنوز فرا نرسیده است.