۱

در نوشتن این یادداشت فرض کرده‌ام که خواننده‌ی احتمالی آن قدراقل در حد نگارنده با مفاهیمی چون مدرنیته، مدرنیسم، پست‌مدرنیته و پست‌مدرنیسم آشناست. منظور یک آشنایی کلی و اجمالی است که برای درک مسائلی که در این نوشته مطرح می‌شود بدان نیاز هست.‌بر اساس همین فرض از تعریف این اصطلاحات و‌ ذکر مولفه‌های‌شان جز در مواردی که ضرورتی در کار بوده است و آن هم به‌اختصار صرف‌نظر کرده‌ام. اگر چه از طرفی تعریف دقیق و جامع و‌ مانعی هم از این مفاهیم وجود ندارد. هم‌چنین صرف‌نظر کرده‌ام از توضیح مسائلی که از دهه‌ی هفتاد و بعد از مطرح شدن پدیده‌هایی چون شعر پست‌مدرن، شعر زبان و ...گریبان‌گیر شعر فارسی شدند و‌‌ پس از آن واکنش سخیف و واکنش انفعالی به آن مسائل و پدیده‌ها تحت عنوان ساده‌نویسی. چرا که معتقدم خواننده‌ی احتمالی این یادداشت علی‌الاصول باید با آن‌ها آشنا باشد. 

 

۲

ری‌مدنیسم بازگشت به مدرنیزم است در هنر، بازگشت به مدرنیسم اولیه به‌رغم پست‌مدرنیسم و هدفش بازگرداندن معنا و معنویت به هنر است. این اصطلاح احتمالا نخستین بار در سال۲۰۰۰ میلادی که چارلز تامسون و بیلی چایلدیش در لندن بیانیه‌ای را به همین نام منتشر کردند به کار رفته است. آن‌ها یک سال قبل هم بیانیه‌ی استاکیسم را منتشر کرده بودند که آن هم آشکارا بیانیه‌ی جنبشی ضد پست‌مدرن است در هنر و به طور خاص در نقاشی که به اصالت و ذات هنر، زیبایی و معنا اهمیت می‌دهد. استاکیست‌ها نقاشی را وسیله‌ای برای خودشناسی، شناختن و‌ نقش‌کردن درونیات، شنیدن زمزمه‌ی روان آدمی و ایجاد ارتباط و بیان اندیشه‌ها، احساسات و تجربیات می‌دانند و نقاشی فیگوراتیو را در برابر هنر مفهومی قرار داده و دارای ارزش هنری و معنوی والا و حقیقی می‌دانند. با این‌همه به غیر از نقاشی که زمینه‌ی اصلی فعالیت استاکیست‌ها است، بعضی از آن‌ها در رشته‌های دیگر هنری از‌ جمله عکاسی، شعر، موسیقی، مجسمه‌سازی، فیلم و کلاژ نیز فعالیت می‌‌کنند.

باری چنان‌که گفتیم ری‌مدرنیسم بازگشت است به مدرنیسم. بازگشت به آینده. جنبشی است خردگرا، غایت‌گرا، کمال‌گرا و اخلاقی که در پی فهم و شناخت است. فهم و شناخت انسان و جهان و نمادشناسی‌‌ آن‌ها در پی شناخت است از راه ارتباط و‌ مفاهمه، از راه شفاف‌سازی که از خواست‌های مدرنیته است و در سایه‌ی راستین بودن فرد و هنرمند، در جست‌وجوی حقیقت است و به دنبال اصالت از دست رفته. به مکاشفه بر‌ می‌خیزد و کند و کاو در روان آدمی و به کشف‌های شهودی دست می‌یابد. محتواگراست و به دنبال معنویت است ومعنا، به رغم معناگریزی و معنازدایی از هنر یا هنری تهی‌شده از معنا و معنویت در مضحکه‌ی پست‌مدرنیسم. تاریخ‌گراست بر ضد پایان تاریخ و بی‌هدف‌انگاشتن تاریخ که پست‌مدرنیست‌ها مرتبا تکرار می‌کنند. ضد نوآوری است و ساختن بی‌رویه‌ی مکتب‌ها و سبک‌های بی‌ارزش و‌پوشالی. ضد نوآوری‌های بی‌مزه  و تکراری است با هدف نوآوری هم‌چنین ضد هنر مفهومی، هنر دیجیتال و ... در یک کلام ضد ضد‌هنر است. 

ری‌مدرنیسم ریشه در مدرنیسم اولیه از منظر نقد پست‌مدرنیسم دارد. و رد پای اندیشمندان منتقد و  نفی‌کنندگان پست‌مدرنیسم را در جای‌جای بیانیه‌ی ری‌مدرنیست‌ها می‌توان دید. آری نقد است به پست‌مدرنیسم از منظر مدرنیسم. نقدی جدی و کوبنده در بسیاری زمینه‌ها حتی در نوع رفتار هنرمند با هنرش و با مخاطبان آن و آن‌گاه که به این مسائل یا مسائل فنی کار می‌پردازد ریشه در استاکیسم دارد. مکتبی هنری که ابتدا در نقاشی شکل گرفت و پیش از این به آن اشاره کردیم. در واقع باید‌گفت: استاکیسم نقد فنی هنر پست‌مدرن است و ری‌مدرنیسم نقد نظری و محتوایی آن. و جالب آن‌که پست‌مدرنیسم یا آن‌چه پست‌مدرن می‌نامند نیز نخست از هنر زاییده شد. از هنر معماری.

بنابراین آن‌چه در ری‌مدرنیسم بیش از همه‌چیز اهمیت دارد یکی ضدیت با پست‌مدرنیسم است و‌ دیگری بازگشت به مدرنیسم که عمده‌ترین شاخصه‌اش برای ری‌مدرنیست‌ها معنا و معنویت است در هنر.

پر بی‌راه نیست اگر ادعا کنیم تقریبا هر آن‌چه در بیانیه‌ی آن‌ها آمده است در ارتباط با این دو‌ مساله است.

 

 

۳

ریشه‌های‌نظری و فلسفی ری‌مدرنیسم که از نفی پست‌مدرنیسم آغاز می‌شود و تا بازگشت به مدرنیسم پیش می‌رود، مشخص است. یعنی ما این سخنان را پیش از این هم در آراء متفکران و فلاسفه خوانده‌ایم. 

در  نقد پست‌مدرنیسم از منظرهای مختلف سخن بسیار گفته‌اند. در مورد این‌که اندیشه‌ای محافظه‌کارانه است بیش‌تر سلبی است تا ایجابی. یعنی نقد می‌کند نفی می‌کند اما راه حل نمی‌دهد و جایگزینی ارائه نمی‌کند. گیدنز، بدیو و ایگلتون از مخالفت‌شان با بی‌تفاوتی سیاسی پست‌مدرنیسم که از نسبی‌گرایی محافظه‌کارانه برمی‌خیزد گفته‌اند. هم‌چنین منتقدین نقدهایی به روش‌شناسی پست‌مدرن وارد کرده‌اند وقتی نقد فراروایت‌های علمی در حوزه‌ی معرفت‌شناسی یا اپیستمولوژی در کار توماس کوهن را به آن جا کشاندند که هر سخنی را که هم‌عرض سخن دیگر بود هم‌ارزش با آن دانستند و از پذیرفتن پارادایم‌های علمی متفاوت به پذیرفتن هر مهملی در کنار هر پارادایم علمی رسیدند و انتقاد کرده‌اند به این‌که پست‌مدرنیسم نسبیت اخلاقی را مطرح می‌کند مسئله‌ای که می‌تواند تمام دستاوردهای انسان‌گرایانه‌ی عقل بشری در دوران مدرن را  زیر سوال ببرد زیرا هر عملی را در چارچوب فرهنگ جامعه‌ای که در آن به فعلیت می‌رسد درست می‌داند.

مساله‌ی پروژه‌ی ناتمام مدرنیته و‌ عقل ارتباطی که هابرماس در برابر عقل ابزاری مطرح می‌کند اهمیت ساختار روایی در سینمای ری‌مدرن در مقابل ساختارشکنی که دریدا مطرح کرده است‌ و اگامبن به شدت با آن مخالف است زیرا معتقد است این ساختارشکنی به نیهلیسم می‌انجامد که ضد غایت‌گرایی و‌ امید به نیک‌فرجامی بشر و امکان به خشنودی رسیدن انسان در آراء آگامبن  است. توهم‌خوانده‌شدن پست‌مدرنیسم در آراء بدیو  و یا این‌نظر او و بسیاری از منتقدین پست‌مدرنیسم هم‌چون سمیرامین که معتقدند پست‌مدرنیسم با پاپیولار کردن هنر و

 

 فرهنگ و ترویج نسبی‌گرایی بر ضد آرمان‌گرایی و اخلاق و خرد مدرن و حقیقت‌گرایی به دستگاه فرهنگی نئولیبرالیسم تبدیل می‌شود یا به قول جیمسون منطق فرهنگی سرمایه‌داری متأخر است. 

آری در  نقد پست مدرنیسم از منظرهای مختلف سخن بسیار گفته‌اند. از مارکسیسم انتقادی تا فلسفه‌ی تحلیلی اما در این‌جا برای ما همین پیوندخوردن این نقدها با هنر است که به موضوع اهمیت می‌بخشد و این بازگشت هنری به مدرنیسم.

 

۴

هنر معنوی ری‌مدرنیست‌ها و پیوندش با روان آدمیان به نظر می‌رسد بیش‌تر تحت تاثیر کتاب معنویت در هنر اثر واسیلی کاندینسکی باشد که تأکیدش بر هنر به عنوان آشکارکننده‌ی حیات درونی انسان است هرچند او از معنویت در هنر ، به نقاشی انتزاعی رسید. نظر کاندینسکی این بود که هنر بیش‌تر از رهگذر کمپوزسیون‌ها یا ترکیب‌های انتزاعی و کشف و شهودهای شاعرانه می‌تواند به معنویت دست یابد، تا از طریق رویکرد کاملاً بازنمودی به جهان قابل رؤیت. هم‌چنین او ‌به شجاعت در کار هنری معتقد بود. اما استاکیست‌ها هرچند به پرداختن ‌به حیات درونی انسان و شجاعت هنری معتقد هستند برخلاف او در عمل بیش‌تر بر نقاشی فیگوراتیو تاکید دارند. 

مساله‌ی پرداختن به روان انسان‌ها نیز نباید بی‌ارتباط با مکتب رمانتی‌سیسم در آغاز مدرنیسم باشد هم‌چنین مساله‌ی خودآگاه و ناخودآگاه به نظر می‌رسد بیش‌تر به تاثیر روانکاوی فروید و طرح مساله‌ی ناخودآگاه در مکتب سورئالیسم که مورد توجه استاکیست‌هاست به این‌جنبش راه یافته است.

 

۵

آن‌چه در بیانیه‌ی استاکیسم و‌ ری‌مدرنیسم در ارتباط با شعر امروز ایران اهمیت دارد و می‌تواند راه‌گشا باشد، از آن‌جا که ریشه‌ی هنرهای مختلف اگر یکی نباشند بسیار در هم تنیده‌اند ‌و هنرها ضمن تفاوت داشتن اشتراکات زیادی هم با یکدیگر دارند، به طور کلی و اجمالی در موارد زیر خلاصه می‌شود:

۱- به دنبال اصالت بودن در هنر و ارائه‌ی هنر اصیل به جای زرنگ‌بازی و جا زدن بی‌هنری‌هایی چون هنر مفهومی با شارلاتانیسم  به جای هنر اصیل. در شعر می‌توان به شعر اجرایی، شعر دیجیتالی و... اشاره کرد.

۲- هنر باید وابسته به احساس و ‌عواطف بشری در پیوند با فکر و بینش  باشد و حاصل برخورد خود‌آگاه و ناخودآگاه به جای بازی و تصنع و شارلاتانیسم در مضحکه‌ی پست‌مدرنیسم.

۳- کلی‌نگری و پرداختن به مسائل عمده‌ی بشری مثل تولد، مرگ، عشق، عدال، آزادی، حسادت، شرافت و... به ‌جای آن جزیی‌گرایی که مبتذل و حقیر است. 

۴- هنرمند کسی است که عمدتا به هنرش به شیوه‌ی متعارف آن هنر می پردازد. کسی که چنین نمی‌کند، هنرمند نیست شارلاتان است. نقاش‌کسی است که نقاشی می‌کشد نه یک شارلاتان که رنگ روی بوم می‌پاشد یا هنر مفهومی تولید می‌کند. شاعر کسی است که شعری متعارف می‌نویسد. شعری که حاصل ترکیب معنادار و‌ زیبایی‌شناسانه‌ی واژگان در سطرها و بند هاست در گستره‌ای کلامی. شاید بتوان گفت شعری که به این‌ تعریف اسماعیل خویی نزدیک باشد: «شعر، گره‌خوردگی عاطفی اندیشه و‌خیال است در زبانی فشرده و آهنگین.» نه آن کسی که نمایش‌گونه‌ای مسخره اجرا می‌کند یا با کامپیوتر شکل‌های خرچنگ‌قورباغه می‌کشد و شعر اجرایی یا شعر دیداری‌اش می‌نامد.

۵-  هنرمند باید با کند و کاو در خود و فضای اطرافش به فهم از درون خود و شناخت از پیرامون خود برسد و‌ باید بینش داشته باشد تا جامعه را در راه توسعه‌یافتن و رسیدن به کمال غایی یاری کند.

۶- هنرمند صنعت‌کار حرفه‌ای نیست که تصنعی و از پیش اندیشیده طبق فرمول کار کند‌. او شجاعانه خطر می‌کند تا به کشف برسد.

۷- توجه نشان‌دادن به نقش ناخودآگاه و روان‌ آدمی و رمز و راز در هنر و دوری از عینی‌گرایی محض.

۸- نقد پست‌مدرنیسم که شورش‌های مدرن مثل داداییسم و سورئالیسم را به ابتذال کشاند.

۹- جایگزین‌کردن کارکردن به جای زرنگ بازی. واقعیت به جای انتزاع. محتوا به جای پوچی. طنز به جای لودگی و هنر به جای خودستایی

۱۰- سنتی اگر هست که باید بدان رجوع کرد، سنت هنر مدرنیستی است که از طرفی خود پدیده‌ای در ضدیت با سنت است. سمبولیسم و سورئالیسم در شعر از مکتب‌های مدرن قابل قبول از منظر استاکیسم و ری‌مدرنیسم هستند.

سعید اسکندری