تازه از گرفتن یک پرتره فارغ شده بودم که پریدم عقب یک تاکسی و شروع به بازبینی عکسهایی که گرفته بودم کردم. ناگهان یک مامور پلیس ظاهر شد، سرش را از پنجره داخل اتوموبیل کرد و به فارسی سر من فریاد میکشید. پیش خودم گفتم: "ای خدا. امیدوارم اوباما مرا از زندان دربیاورد." از راهنما پرسیدم: "چه میخواهد؟" گفت: "میخواهد عکس او را هم بگیری."