• ورود
  • پست کن!
    • بلاگ
    • لینک
    • ویدیو
    • موسیقی
    • سنجش
    • عکس
    • گالری
    • کاریکاتور
    • چنین گفت
  • گروه ها
    • گروه جدید
    • همه گروه ها
    • گروه های من
  • اولین کسی باشید که نبض خود را ثبت می کند
    نبض ملی
در حال حاضر شما وارد نشده اید. قبل از اینکه بتوانید نبض خود را اعلام کنید، لطفا وارد شوید، یا اگر اینجا جدید هستید ثبت نام کنید.


رمز عبور یادت رفته؟

نیست، نگرد
  • بلاگ
  • لینک
  • ویدیو
  • موسیقی
  • سنجش
  • عکس
  • گالری
  • کاریکاتور
  • چنین گفت
  • اَه و بَه
همه چیز (نظرات | پست ها)

خانه گالری "آدمهای نیویورک"در ایران در تهران، ایران

گالری

Nazy دنبال کن
سنجش ها | لینک ها | بلاگ ها | ویدیو | موسیقی | عکس ها | کاریکاتورها | چنین گفت ها | گالری

توییت
Nazy | دنبال کن دسته: ۳۰ آذر ۱۳۹۱، ۱۶:۱۹ | آخرین ویرایش: ۳۰ آذر ۱۳۹۱، ۱۷:۵۸ ۰ ۹۵۳
دوست دارم ۰
   
۰ دوست نداشتن

در تهران، ایران

"آدمهای نیویورک"در ایران
نمایش در اندازه بزرگ


در تهران، ایران

این مرد دیروز رانندگی مرا در تهران به عهده داشت و من فهمیدم که 8 سال در آمریکا زندگی کرده و کاملا تصادفی در همان خیابانی در جیورجیا زندگی میکرده که من هم همانجا زندگی می کردم.
 
او اول از طریق مرز مکزیک وارد آمریکا شده بود و 1500 دلار پرداخت کرده بود تا او را از مرز رد کنند. او میخواست به دانشگاه برود و دندانپزشک بشود، اما فهمید که آرمانهای آمریکا خیلی پربرکت تر از واقعیت های آن هستند. او در یک کارخانه به مدت هشت سال کار کرد بدون اینکه حتی بتواند یک گواهینامۀ رانندگی بگیرد. او نتوانست برای خودش در جامعه جای پایی پیدا کند.
 
گفت که بعد از 11 سپتامبر، مسایل برای مهاجرانی که اهل خاورمیانه بودند خیلی سخت تر شد. گفت: "من به مردم آمریکا علاقۀ وافری داشتم. وقتی 11 سپتامبر اتفاق افتاد، من پول نداشتم، بنابراین  با خونم پرداخت کردم." پنج سال پیش او شبی را به دلیل رانندگی بدون گواهینامه در زندان گذراند. تصمیم گرفت که از اینکه همیشه بترسد خسته شده است و تقاضای گرین کارت کرد. وقتی تقاضایش رد شد به ایران بازگشت.
 
کرایۀ تاکسی او برای 45 دقیقه رانندگی در تهران فقط 6 دلار بود. من کرایه ای را که اگر در آمریکا بود باید می پرداختم به او دادم و از او خواستم که اجازه بدهد این عکس را از او بگیرم. او از آن مردانی بود که من تحسین می کنم. از آن آدمهایی که درک کرده که فقط یکبار زندگی می کند و هرچه دارد را ریسک میکند تا بتواند از آن بهترین چیز را بسازد.
 
من متاسف شدم که نشد در آمریکا بماند. گفت: "این سرنوشت من بود." اما به نظر می آمد که خودش هم حرفهای خودش را باور نداشت. از او پرسیدم: "ازدواج کرده ای؟" گفت: "بله. وقتی به ایران بازگشتم با همسرم آشنا شدم. گفتم: "همینه دیگه." وقتی داشتم آماده میشدم که عکسش را بگیرم، از من چیزی خواست: "از من با تاکسی عکس نگیر. این شغل کلاس پایینیه." من گفتم: "این شغل کلاس پایینی نیست. این شغل کسانیه که ریسک های بزرگ میکنند تا فرزندانشان وکیل و جراح بشوند."
 
در تهران، ایران

‹ ›
 برچسب: تعریف نشده پرچم

نظرات

Rich Text Editor
Editor toolbarsBasic Styles Bold Italic UnderlineClipboard/Undo Paste as plain textStylesFontFontSizeSizeParagraph Align Left Center Align Right Justify Text direction from left to right Text direction from right to leftLinks Link Unlink
▲
Elements path
 
ثبت

تازه ترین گالری های Nazy

دومین جشنواره منطقه ای موسیقی عاشیقلار در آذربایجان شرقی

Nazy | ۱۱ سال قبل ۰ ۱۷۲۰

کنسرت گروه پالت در تهران

Nazy | ۱۱ سال قبل ۰ ۱۷۶۱

گلاب‌گیری - قمصر

Nazy | ۱۲ سال قبل ۱ ۲۰۰۰
  • تازه ترین پست ها
  • تازه ترین نظرات
Jahanshah دنبال کن
سنجش ها | لینک ها | بلاگ ها | ویدیو | موسیقی | عکس ها | کاریکاتورها | چنین گفت ها | گالری

شروین:  می‌بوسمت

Jahanshah | ۹ ساعت قبل ۰ ۵۲
دسته: موسیقی
Khandaniha دنبال کن
سنجش ها | لینک ها | بلاگ ها | ویدیو | موسیقی | عکس ها | کاریکاتورها | چنین گفت ها | گالری

نگاهی به آنچه گذشت؛ آتش بس در دوازدهمین روز حملات اسرائیل

Khandaniha | ۱۲ ساعت قبل ۰ ۷۳
دسته: تعیین نشده
Miroon دنبال کن
سنجش ها | لینک ها | بلاگ ها | ویدیو | موسیقی | عکس ها | کاریکاتورها | چنین گفت ها | گالری

دادبان: دستگیری دستکم ۷۰۰ نفر در ۱۲ روز گذشته در ایران

Miroon | ۱۲ ساعت قبل ۰ ۶۲
دسته: تعیین نشده

بیشتر

این عکس را به عنوان نامناسب گزارش دهید.

لطفا دسته بندی که ارتباط نزدیکتری با نظر شما در مورد این مطلب دارد را انتخاب نمایید. ما آن را بررسی نموده و تصمیم گیری خواهیم نمود. ضمنا از این قابلیت سوء استفاده ننمایید. از آن در مواردی استفاده نمایید که نگرانی شدیدی در مورد محتوای یک مطلب دارید.

پرچم برای:
  • فقط مدیر سایت انتخاب کند
  • پست در بخش نامربوط
  • محتوای جنسی
  • محتوای خشن و زننده
  • کودک آزاری
  • محتوای نفرت انگیز یا توهین آمیز
  • فعالیتهای مضر یا خطرناک
  • هرز یا کلاه برداری
  • نقض حقوق من
  • هتک حرمت حقوقی به شخصی در مطلب یا نظر

آیا این مطلب متعلق به شماست؟

چنین گفت

چه‌کاری از دست ما برمی‌آید؟ ما ـــ شهروندان ـــ وحشت‌زده‌ایم. هر پاسخی باید این را پیش‌فرض بگیرد که عاطفه/تأثّر غالب ما، وحشت است. نه امید، نه کنجکاوی، نه صبر. ما وحشت‌زده‌ایم و موضوع وحشت ما، خود را در همه‌چیز ضرب کرده است. همه‌چیز مضربی از وحشت است: آسمان، زمین، دیگری، دولت، خدا، مرگ، دوست، نشانی‌ها، عشق، اقتصاد، همسایه، آینده، و تمام چیزهای دیگری که قابل تصورند. پرسشِ «چه‌کاری از دست ما برمی‌آید» درواقع سایه‌ی پرسش دیگری است: «با این وحشت سرتاسری باید چه‌کار کنیم؟» —ایلکای

دوست دارم ۲
   
۰ دوست نداشتن

درباره ما
  • خوش آمد
  • شرایط استفاده
  • حریم خصوصی
  • تماس
محتوا
  • بلاگ
  • لینک
  • ویدیو
  • موسیقی
  • سنجش
 
  • عکس
  • گالری
  • کاریکاتور
  • چنین گفت
  • اَه و بَه
حساب
  • ثبت / ورود
 
© 2012-2022 ایرون دات کام all rights reserved