در طول این نشست، حواس مذاکره‌کنندگان به انحا مختلف پرت می‌شد: یک طرف ساز می‌زدند، یک طرف رقصنده‌ها می‌رقصیدند و کشتی‌گیران می‌جنگیدند و دلقکان ادا درمی‌آوردند. با این وصف، روشن است که زمانی که باید صرف کارهای اداری و حکومتی شود، از دست می‌رود.

دویچه وله: پدر اِنگِلبِرت کمفِر (Engelbert Kaempfer) کشیش و مادرش هم از یک خانواده روحانی بود. از آنجا که اِنگِلبِرت هوش سرشار و کنجکاوی پایان‌ناپذیری داشت، از ۱۶ سالگی خانواده و شهرش را رها کرد و طبق رسم آن روز، در چندین دبیرستان و دانشگاه در شهرهای هامِلن، لونِبورگ، لوبِک و گِناسک در لهستان کنونی، تاریخ، زبان‌های نو و کهن و جغرافی خواند. سپس در کراکو و کونیگس‌بِرگ (کالینینگراد کنونی) حقوق، فلسفه و پزشکی آموخت و تا ۳۰ سالگی درس و دانشگاه را رها نکرد و به عنوان آموزگار سرخانه هزینه زندگی‌اش را درمی‌آورد.

۳۱ ساله بود که برای ادامه تحصیلات به شهر اوپسالا در سوئد رفت. در آن‌جا بود که پادشاه سوئد او را به عنوان منشی و پزشک به همراه ۵۰ فرستاده نزد سلیمان، شاه صفوی اعزام کرد تا هم به ابریشم خام ایران دست یابد و هم شاه را با خود علیه عثمانیان متحد کند.

گروه کمفِر پس از یک سال مسافرت در روز ۲۹ مارس ۱۶۸۴ میلادی به اصفهان رسید اما چون اخترشناسان دربار موقع را برای دیدار نحس دانستند، تازه پس از چهار ماه توانست با شاه دیدار کند.

کمفِر یک سال و ۸ ماه در اصفهان و در مجموع ۱۰ سال در ایران، هند و ژاپن ماند و یادداشت‌های مفصل خود را در کتاب ماندگاری به نام "زیبایی‌های خاورزمین" منتشر کرد. در نوشته‌های ارزنده کمفِر هیچ پیش‌داوری در برابر شرق نمی‌بینیم.

درباره نشست نخست با شاه می‌نویسد: «در طول این نشست، حواس مذاکره‌کنندگان به انحا مختلف پرت می‌شد: یک طرف ساز می‌زدند، یک طرف رقصنده‌ها می‌رقصیدند و کشتی‌گیران می‌جنگیدند و دلقکان ادا درمی‌آوردند. با این وصف، روشن است که زمانی که باید صرف کارهای اداری و حکومتی شود، از دست می‌رود.»

اِنگِلبِرت کمفِر در ۶۵ سالگی در غرب آلمان درگذشت.