قربان اون حرف حسابت كه بقول آخوندا فصل الخطابه... يكى نيس كه بهش بگه كه مگه "حزب مشروطه"  وكيل و وصى ميخواد كه اينجور قشقرق به پا ميكنى؟... همه چى از اونجا شروع شد. نويسنده اون بلاگ ( چرا بايد ايران.رادوست داشت) هم خيلى با متانت برخورد كرد و بعدش هم از حق خودش براى حذف  كردن نوشته هاى من و ممنوع الورود كردن من استفاده كرد. تميز و راحت...  حالا اين شوربختانه جان، از يه طرف نميخواد كه با آوردن اسم اون بلاگ و نويسنده ش حتى بصورت تلويحى مواضع "حزب مشروطه" رو تاييد كنه، و از طرفى هم نميتونه درشتگوئى هاى من بر عليه پهلوى ها را تحمل كنه... داستان اين بود... نميخواستم بگم؛ چون آمدى عرض شد... همين...