عشخ
زیر نور ماه
خیره شد تو چشام
تیره شد اون نگاه
فاجعه تو صداش
میره اونکه باهام
طی شد لحظههاش
سیر نمیشه چرا
قلبم از این گناه
رفتی
بردی ازم
اونچه دار و نداره تو بود از روز ازل
من
یه لاقبایی که سقفش آسمونه
با یه روح پیر که توی بدنی جوونه
اون اون که از صفر تا صد ارتقا داشت
توی اوج ولی ترس از ارتفاع داشت
تو تو بودی که آروم آوردیش پایین
که سرش تو آسمون باشه و پاهاش رو زمین
با تو بودم و بود خودمو شناختم
ویرونههامو با ملات عشق تو ساختم
سر آماده بالا داره بره برات
سیل سهم من از خمار چشات
کوه خواب قله تشنه رو تنت
من غرق تو بودم، تو عرق بدنت
عشخ تلخه شراب نابه
تو مستی گریه کردن عذابه
زخم زخم زخم زخم زخم
درد درد درد درد درد
رفت رفت رفت رفت رفت
من تن من بیمن
صدام کن کوه من
طنین تن
تنانهی من
خوابم هنوز
چاه من
تو خودت خفم کن
بذار جون بکنم
زیر نور ماه
خیره شد تو چشام
تیره شد اون نگاه
فاجعه تو صداش
میره اونکه باهام
طی شد لحظههاش
سیر نمیشه چرا
قلبم از این گناه
نظرات