حزب کمونیست ایرا ن:
"ارتداد و امتناعش از توبه محقق و بايد به نام قرآن به قتل برسد..."
پس از فتوا و فرمان تیرباران باب، چهارتن از رزمندگان بر آن شدند تا ناصرالدين شاه و ميرزا تقیخان امير نظام (اميرکبير) را به قتل برسانند، اما در انجام آن ناکام ماندند. آنان در لباس باغبان در کاخ شاه رخنه کرده و در پی مجال مناسبی در روز پانزدهم اوت ۱۸۵۲، در حاليکه سوارانی مسلح، شاه را نگهبانی می کردند، در کاخ نیاوران، شاه در راه شکار را شکار گرفتند. یکی از رزمندگان، لگام اسب شاه را گرفت و به سوی او شليک کردند. ساچمه های تفنگ شکاری به تهیگاه و به بازوی دست راست ناصرالدين شاه خوردند، که تیرهای کاری نبودند. يکی از مبارزین به دست نگهبانان شاه، جابجا کشته شد و سه نفر ديگر پس از شکنجه، بی آنکه نام همدستان خود را آشکار کنند، با قداره، دو نيمه و در ميدان شهر آويخته شدند (سفرنامه کارلا سرنا، مردم و ديدنی های ايران).
در پی این رخداد، فتوای قتل زرین تاج مبارز نيز صادر گرديد. اين تلاش بی فرجام، بهانهای به دست رژيم داد تا به قتل همگانی مخالفين و توده های بپا خاسته فرمان دهد. در آن روزها بيش از ۴۰ تن از مخالفين رژيم و نوانديشان رابه اتهام بابیگری و شرکت در سوءقصد به ناصرالدين شاه دستگير کردند. بيست و هشت تن از دستگير شدگان را هرکدام به گروهی سپردند تا به وحشتناک ترين شيوه برای هراس افکنی به قتل رسانيده شوند. کسروی درکتاب "بهائيگری" مینويسد:
"يکی را به بازرگانان دادند، که هرکدام زخمی زده کشتند. يکی را به اوباش دادند که گرد آمده از پا درآوردند. يکی را به دارالفنون فرستادند که شاگردان نابود ساختند. يکی را به ملايان سپردند. يکی را به سربازخانه فرستادند." ... "بدتراز همه داستان حاجی سليمانخان و قاسم تبريزی بود. حاجی سليمانخان يکی از شناختگان بابيان به شمار میرفت، و چون با قاسم به دست فراشان داده شده بودند و در تنهای ايشان سوراخهايی پديد آوردند و شمع ها فرو برده و روشن گردانيدند، و رقصنده و نوازنده به جلوشان انداخته در کوچه های تهران گردانيدند و پس از دژرفتاریهای بسياری که فراشان و مردم کردند، در بيرون دروازه چهارتکه شان گردانيده، از دروازه ها آويختند... از کسانيکه در اين روز کشته شدند، يکی حاجی ميرزا جانی کاشانی (نويسنده نقطة الکاف) بود. قرة العين که چند سال پيش دستگير شده در خانه محمد خان کلانتر می زيست، اينزمان او را نيز کشتند.
برو به آدرس
نظرات