همین چند سالِ قبل بود که دوستی از تبارِ ایرانیان از بنده پرسید که اگر نرّاد هستم روزی را به نَردی گری در خانهٔ ایشان با دوستانِ دیگر بگذرانم، یادش بخیر که روزِ خوبی بود و دیگر هم تکرار نشد.
همین جریان باعث شد که مطلبِ کوتاهی را در تارنمای وزینِ ایرانیان دات کُم بنویسم که البته تنها اشارهای بود مختصر و که قسمتی از آن را دراینجا یادآوری میکنم. بعد از آن اصطلاحاتِ تخته نرد را برای علاقمندان در همین نوشته گِرد خواهم آورد.
***
خانواده ما به تمام نراّد نبودند ! خان بابا هیچ وقت آنرا بازی نمیکرد، تنها بازی را شاهد بود و آنرا به شرحی زیبا نقد میکرد !
ما در عمارت ۳ جور تخته نرد داشتیم ! جور اوّل از چوب گردو،ساختِ کرمان بود که نقش و نگارِ باغِ ماهان داشت و شعری از صفی علیشاه رحمت الله! جور دوّم یک تخته نرد مشقی بود و دست ساخت هنرمردی آذری با طرح های دل انگیز و براق! جور آخر آن تخته نرد بود که مورد علاقهٔ حضرت والا بود، آنرا به جّد ایشان،از قول محّمد شاه هدیه داده بودند و اصفهانی بود وپُر از منبّت و خاتم،کناری از نقره داشت اگر نراّد آشنا نبودی، در آنرا نتوان باز نمودی که قفل داشت و به هنرمندی مخفی ! (۱)
***
اصطلاخات بازی تخته نرد:
***
الف
آبدندان: حریفِ تازه کار و مُفت باز را گویند
اَسیر : دو مهره ای که در زمینِ حریف و در خانه ۲۴ هستند
آشتالَنگ: نوعی بازی شبیه نرد که با شش تاس انجام میشده
اَفشار: خانِ پنجم، پنج خان، به خانِ شماره ۵ گفته می شود
افشار گرفتن :بستن خانهٔ شماره ۵ خود و یا حریف با حداقل دو مُهره
آوارکردن: پشت سر هم حریف را در خانه های یک تا شش زدن و خانه را بستن
آینه نشستن: تاسی که به روی لبه زمین بازی یا مهره قرار بگیرد؛ کج بنشیند یا عددِ آن محل اختلاف باشد
ب
بازی: نوبتی از بازی که حداقل یکی از حریفان همه مهره هایَش را بیرون برده باشد
باز کردن خانه : برداشتنِ یک مهره و آزاد ساختن خانه ای برای نشستن یا زدن حریف
باختن: وقتی حریف ببرد، نرد بازی کردن در معنای عام (می تواند به معنای واگذار کردن بازی نباشد)
بد نقش: تاس ناموافق
بُردن: غلبه بر حریف در بازی نرد
بُرون شو: تاسِ بزرگ که مهره از پشت پَنجدر یا چهاردر بیرون آورد و حریف را از بَست نجات دهد
بَست: چهار یا پنج خان پشت هم که مانع بیرون آمدن مهرهٔ حریف باشد
بساط نرد: دستگاه بازی نرد
بستن : گرفتن یک خانه با دو مهره
بِش: عدد پنج در بازی نرد
به دو: افزودن بر امتیاز لازم برای بردن هر دست. معمولاً زمانی انجام می شود که هر دو بازیکن فقط یک امتیاز برای برد دست لازم دارند
پ
پشت بام: نگاه کنید به پیشخوان
پُل : نگاه کنید به قلعه
پیشخوان : قسمت میانی صفحهٔ نرد. برجستگی بین دو کاسهٔ نرد که مهره های کُشته در بالای آن قرار می گیرند
پیش دادن: نگاه کنید به پیشی دادن
پیشی دادن: اِرفاق به حریف ، معمولاً چنان که حریف تازه کار سه بار؛ متوالی تاس بریزد و حریف متبحّر پس از آن بازی کند
پنج دست: بازی که در آن با پنج امتیاز برنده مشخص شود
پنج گاه: خانه شماره پنج بازی نرد
پوشاندن : گذاشتن مهرهٔ دیگر روی مهرهٔ گشاد
ت
تاس: از اَرکانِ بازی نرد. جسم مکعبی که اعداد یک تا شش روی آن نَقَر شده باشد
تاسِ بالا: اعداد چهار تا شش روی تاس
تاس پایین: اعداد یک تا سه
تاسریز: جامی که با آن تاس بریزند، به شکل استوانه یا مانند آن که تاس را در آن قرار می دهند و به روی تخت نرد می ریزند (این قسم تاس ریزی موردِ علاقه فرنگیان است برای اینکه کسی دَبّه در نیاورد و یا تاس نگیرد!)
تاس گرفتن: تاس ریختن به شیوه ای که خواسته یا نا خواسته، اعداد خاصی بنشیند. حیله و نیرنگ به منظور نشستن تاس روی عدد خاّص از طریقِ ریختن با دست یا تاسهای دستکاری شده یا مانند آن
تاس ریختن: پرتاب تاس با دست یا از درون تاس ریز، روی صفحهٔ نرد
تاس موافق: تاس مورد علاقه و خواسته شده
تاسه: نگاه کنید به تاسریز
تعطیل است : مهرهٔ کشته شده که مکرّراً در زمین حریف ننشیند
تمامی ندب: نگاه کنید به داو فره
تنبل خان: خانِ شماره شش
تَه خانه : خانه های شماره یک و دو در زمین بازی نرد
تیررَس: فاصله یک تا شش خان که بتوان مهره گشاد حریف را با یک تاس زد
ث
ثریا: نگاه کنید به کوه خانه
ج
جفت : وقتی تعدادِ عدد روی دو تاس برابر بیاید یا بنشیند مثلاً ۱۱، ۲۲، ۳۳ و..
چ
چارخان: خانهٔ شماره چهار
چهارگاه: خانهٔ شماره چهار در نرد
چشم: خالهای تاس را گویند
چیدن : قرار دادن مهره ها در زمین به شیوه خاص برای شروع بازی
ح
حَتّان: نوعی بازی با اسبابِ نرد
حَکَم: بر وزن بلد، داور
حکم تاس: بازی کردن مطابق اعداد هر دو تاس. نمی توان تنها یکی از دو تاس را بازی کرد
خ
خال: هر یک نقطهٔ سیاه روی تاس که مهره را یک خان به جلو ببرد، مجازاً به تاس یک هم گفته می شود
خال خال: نگاه کنید به دو خال
خال خان : خانه شماره یک
خان: منظور هر یک از ۲۴ جایگاه مهره ها در تخته نرد است
خانْ مرشد: خانه شماره سه در زمین بازی نرد
خانهٔ آزاد: خانه هایی که مهره ای در انها قرار نگرفته
خانۀ باز: به خانه آزاد مراجعه شود
خانه گداها: خانه شماره بیست و چهار
خانه گیر:بازی هفتم از هفت بازی نرد قدیم
خَصل: بر وزن بند، بازی به داو هفت
خوردن مهره : برداشتن مهره ها از زمین در انتهای بازی و خارج کردن آنها
د
دا: نگاه کنید به داو
داو: اَفزودن به شرطِ قبلی بازی. هر بازیکن در نوبت خود و پیش از تاس ریختن می توان داو بدهد و میزان شرط پیشین بازی را بالاتر ببرد
داو خراسانی: داو دادن در بازی با اعداد اول (تقسیم ناپذیر) مانند دو، سه، پنج، هفت، یازده و ...
داو دادن: نگاه کنید به داو
داو برگردان: روی داو حریف داو دادن
داو تمام: بازی به داو هفت
داو فره: بازی به داو یازده
داو کشیدن: نگاه کنید به داو
دستِ خون: بازی به داو هفده، کنایه از بازی در نهایت اِستیصال و باختن همه چیز
دَقّ: بر وزن حق، امتیاز برد یا باخت. بردن یک دق است و مارس کردن دو دق و ماره کردن سه دق
دو برگرد : نگاه کنید به داو برگردان
دو برگردون : نگاه کنید به داو برگردان
دو دو: طرفین در امتیاز برابرند، بازی به دو، نگاه کنید به به دو
دوی خراسونی: نگاه کنید به داو خراسانی
دو خال: تاس جفت یک
دو کور: نگاه کنید به دو خال
دو شش : تاس جفت شش
دراز: نگاه کنید به گلبهار کوتاه
دربْخانه : خانه شماره هفت هر بازیکن
دست: مُرّکب از چند بازی، تا یکی از حریفان به امتیاز شرط شده برسد. معمولاً دست را به پنج یا هفت امتیاز شرط می کنند
دست به مهره: وقتی حریف با لمسِ مهره مجبور به بازی با همان مهره باشد و نتواند نظرش را عوض کند. یکی از قوانین اختیاری
دش : نگاه کنید به دو شش
دو برد: نگاه کنید به مارس
دورد چهار: تاس ۴۴
ر
رَجَز: امثال کنایات اشارات و اشعاری که به قصد تضعیف روحیه حریف خوانده شود
رجز خوانی : جنگ لفظی بین دو بازیکن، با خواندن امثال، کنایات، اشارات و اشعار مناسب در موقعیتهای مختلف
ز
زدن : کشته شدن مهره گشاد، که باید برگردد و دوباره از زمین حریف وارد بازی شود
زیاد: یکی از بازی هایی که با اسباب نرد انجام می شده است
زَهانیدن: قوّت دادن یکی ار طرفین بازی، راهنمایی یکی از طرفین بازی
س
سِتا: بازی سوم از هفت بازی قدیم نرد
ستاره:نگاه کنید به ستا
سیخ کباب: اصطلاح عامیانه برای کوه خانه
سگ مارس: لفظ عامیانه برای ماره
سه برد: نگاه کنید به ماره
سه نقش: عدد روی سه تاس، نرد در قرون پنج و شش هجری با سه تاس بازی می شده است
سّد : بستن راه حریف
سه گاه: خان شماره سه
سیه مهره: مهره های سیاه در بازی، معمولاً پیشکسوتان و بزرگان را به بازی با مهرهٔ سیاه تعارف می کنند
سه دست: بازی که در آن با سه امتیاز برنده مشخص شود
ش
شُستن بازی : وقتی با توافق دو حریف بازی مساوی اعلام می شود
شش و پنج بازی: نام دیگر بازی نرد
شش و بش : تاس شش و پنج
شش ضرب: به ضرب شش، بردن بازی با تاس بلند شش
شش ضربه: نگاه کنید به شش ضرب
ششدر : بستن شش خانه متوالی به طوری که حریف قادر به گذشتن از انها نباشد
ششدره: نگاه کنید به ششدر
شش گاه: خان شماره شش در بازی نرد
شکستن تاس: چنانچه تاسِ حریف جفت نشسته باشد معمول است که در تاس ریختن با دست، یک بار هر دو تاس را روی زمین نرد بغلطانَند تا از حالت جفت بیرون بیاید
ط
طاس: نگاه کنید به تاس
طاسه: نگاه کنید به تاسریز
طَویل: یکی از هفت بازی نرد قدیم نگاه کنید به گلبهار
طَیبت: نرد طیبت، سَهلگیری در بازی نرد، بازی برای وقت گذرانی و شادمانی
ع
عرصه: نگاه کنید به بساط نرد
عذرا: نگاه کنید به داو فره
غ
غدر کردن: فریبکاری و دغا در بازی نرد
ف
فارِد: (بر وزن خالق) یکی از بازی هایی که با اسباب نرد انجام می شده است. نگاه کنید به خانه گیر
فرار : برداشتن مهرهٔ گشاد که در تیررس حریف باشد و بردن بر روی دیگر مهره های خودی
فرید: یکی از بازی هایی که با اسباب نرد انجام می شده است. نگاه کنید به خانه گیر
فَره: برتری یکی از طرفین در بازی نرد
ق
قات شدن: رفتن مهرهٔ خانه بیست و چهار به خانه سیزده با تاس ۵۶
قافیه آمدن: خواندن مصرعی درباره تاس که نام تاس نیز در آن باشد، (مثال: شش است و چهار، گل است و بهار. تاس شش و چهار خوب و مناسب نشسته)
قلعه: خانه شماره سیزده
قلیج: بر وزن کلیم، آخرین بازی در یک دست نرد، بازی که برنده را مشخص کند، بازی در مقابل حریف ناتوان
قلیچ: نگاه کنید به قلیج
قوافی: مجموعه قافیه های مناسب برای تاسهای مختلف
ک
کاسه: هر یک از دو لَت زمین بازی نرد که شامل دوازده خان است. زمین نرد دو کاسه دارد
کج باختن: به دغل و ریا نردبازی کردن
کژ باختن: بد و خامدستانه نرد بازی کردن
کعب: نگاه کنید به تاس
کعبتین : دو تاس، تاس ها
کوبه: بازی نرد در لفظ یمانی
کورکور: به دو خال مراجعه شود
کم زن: آنکه تاس کم آورد، ناواردو ناشی در بازی نرد
کوه خانه : خانی که بیشتر از پنج مهره در آن قرار گرفته باشد
(بقیهٔ متن را در بخشِ نظرات ملاحظه بفرمائید)
گ
گاه: نگاه کنید به خان
گُشاد بازی : بازی با مهره های گشاد و ریسکِ بالا
گشایش : اولین حرکتها در هر بازی
گشاد : مهره ای که در خان، تنها و آسیب پذیر باشد
گلبهار بلند: بازی گلبهار که تاسهای جفت آن به صورت متوالی بازی می شود
گلبهار : نوعی بازی با اسباب نرد که زدن ندارد، در ابتدای بازی همه مهره ها در خانه بیست و چهار قرار دارد
گولبارا: نگاه کنید به گلبهار
ل
لت کردن: زدن مهره در بازی نرد و شطرنگ
لعبه: بازی نرد به لفظ یمانی
لنگر بالا :گرفتن خان های بیست و سه تا نوزده با دو مهره یا بیشتر
لنگر پایین : گرفتن خان های بیست و چهار تا بیست و دو با دو مهره یا بیشتر
م
مایه : مهره سوم هر خان که می تواند بدون گشاد دادن جا به جا شود یا مهرهٔ گشاد در جایگاهی خطر کشته شدن نباشد
مارس : برد دو امتیازی. هنگامی که یکی از بازیکنان تمام مهره های خود را از بازی خارج کرده و حریف هنوز هیچ مهره ای برنداشته
ماره: برد سه امتیازی، هنگامی که یکی از بازیکنان همه مهره ها را خارج کرده و حریف او هنوز در زمین بازیکن مهره دارد
مجارا: برابری دو حریف در بازی نرد، نرد مجارا
مجاراه: نگاه کنید به مجارا
محبوسه: نوعی بازی با اسباب نرد که به جای زدن مهره گشاد آن را حبس می کنند
محبوس: نگاه کنید به محبوسه
مردارخانه: خانه اي از نرد باشد كه در آن مهره در ششدر افتد
مششدر: پشت ششدر ماندن
منصوبه: یکی از هفت بازی نرد قدیم
مهره به دست: مهره کشته که در انتظار ورود به بازی است
مهرق: مهره در لفظ عربی. نگاه کنید به مهره
مهره: از ارکان بازی نرد. تعداد آن در بازی پانزده عدد برای هر بازیکن است
مَیسِر: نام دیگر بازی نرد
ن
نراّد: صیغه مبالغه جعلی از نرد. کسی که نرد را خوب بازی کند. بسیار نردباز
نرد قدیم: شیوه کهن بازی نرد که در قرن هشتم تا یازدهم در ایران رایج بوده.
ندب: نگاه کنید به داو تمام
نردشیر : نام قدیمی بازی تخته نرد
نردباختن: نرد بازی کردن
نشستن تاس: آرام گرفتن تاس بعد از تاس ریختن به طوری که در تفسیر عدد آن اختلافی نباشد
نشستن مهره: برگشتن مهره کشته شده از روی پیشخوان به روی زمین
نقش: عدد روی تاس
نقش زیاد: بازی دوم از هفت بازی نرد قدیم
نقش مراد: به کسر شین، تاس مناسب و موافق
نقش نشستن: به سکون شین، تاس موافق آوردن
نواردشیر: نگاه کنید به نردشیر
و
وامق: نگاه کنید به داو تمام
وینشیر : نام قدیمی بازی تخته نرد
ه
هزاران: یکی از بازی هایی که با اسباب نرد انجام می شده است. از بازی های نرد قدیم.
هفت دست: بازی که در آن با هفت امتیاز برنده مشخص شود
هوار کردن: نگاه کنید به آوار کردن
ی
یک کاسه: تاس ریختن در یکی از دو کاسه زمین نرد. معمول این است که هر بازیکن در کاسه سمت راست خودش تاس بریزد و جز این پذیرفته نیست
***
حضرات توجه داشته باشند که بنده بسیاری از اصطلاحات، لغات و دیگر کلمات را از این متن حذف کردم و دلیلِ آن اینست که به طورِ حتم دانستنِ آنها چندان برای دوستان واجب به نظر نمیرسد.
نکته دیگر این است که بیشترینِ این کلمات و اصطلاحات متعلق به بعد از دورانِ صفویّه و به ویژه ساخته و پرداختهٔ مردمانِ دورانِ قاجاریه است. درین دوره بوده که این بازی به بالاترین جایگاهِ خود در بینِ ایران زادگان رسیده است. برای اثباتِ این جمله میتوانید به کتابِ رسالهٔ قمارخانه (گلچینِ مَعانی، احمد) مراجعه بفرمائید.
چند شعر موردِ علاقه بنده در رابطه با تخته نرد:
فلک زار و نزارم کردی آخر، جدا از گلعذارم کردی آخر
میان تختهی نرد محبت، شش و پنجی بکارم کردی آخر
از باباطاهر عریان، عارف، شاعر فارسی.
تا نرد عشق باختم، ششرا ز یک نشناختم
چون جان و دل در باختم، هستم به زنهار آمده
از عطّار نیشابوری؛ یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلندنام ادبیات فارسی.
و در آخر...
عاشقان نرد محبت چو به دلبر بازند، شرط عشق است که اول دل و دین در بازند
از مُحتَشَم کاشانی شاعر پارسیگوی سدهٔ دهم هجری.
با سپاس.
***
(۱) دنباله این مطلب را دراینجا مطالعه بفرمائید:
http://iranian.com/main/blog/red-wine-4.html
/>
(۲) شعرِ عنوانِ این مطلب از نظامی گنجوی؛ شاعر و داستانسرای ایرانی است.
(۳) یک توضیح در رابطه با تصویرِ این مطلب: این تصویر از عکس های کتابخانهٔ مرکزی دانشگاه تهران است و زیر آن نوشته شده: ده صفر ۱۳۱۱ هجری قمری ( ۱۲۶۹ خورشیدی)؛ منزل چهار باغ در مراجعت از فیروزکوه و سواد کوه که از جانب بندگان اعلی حضرت شاهنشاهی؛ روحنا فداه؛ انگشتری به جناب اجل صدر اعظم ( علی اصغر خان اتابک) مرحمت شده بود و وقت خوشی داشتند. نایب ناظر و باشی هم به بازی نرد مشغولند.
پــــــــــایــــــــــان
خیلی جالب. دست شما درد نکنه.
با سپاس. لينك در ملحقات نظريه خرابه: اينجا