از هوش مصنوعي خواستم كه شعري به مناسبت ١٠٠ سالگي تولد شاملو (٢١ آذر، ١٣٠٤) بگه:
 
صد سال از طلوع تو 
گذشت،
و هنوز،
نفس‌های تو در حافظه‌ی بادها جاری‌ست.
صد سال از آن شعر سپید،
که رگ‌های شب را شکافت
و به دستان خسته‌ی ما نور بخشید.
ما امروز،
نه سالی که رفته است را،
بلکه ماندگاری صدا را جشن می‌گیریم.
صدای تو،
نه در خاک،
که در اعماق هر قلب عاشقی خانه دارد،
که کلامش بوی نان و آزادی می‌دهد.
تویی که غیبتت،
خود عینِ حضور است در شهر،
آنجا که هر واژه از زبان تو،
یک بذرِ بیداری‌ست.
ما وارثانِ صدمین سالِ این کلامیم؛
کلامی که رمزِ جاودانگی‌ست.
زادروزت،
جشنِ زندگی،
ای بزرگ‌مردِ شعر و امید.