این چند روز بارها به «دود»، آلبوم جدید آرش سبحانی، گوش کردهام - کاری که برای من در سال های اخیر غیر عادیست چون معمولا به هیچ آهنگی بیشتر از یکی دو بار گوش نمیکنم. آهنگها و اشعار فوقالعاده این آلبوم جنبههای تازهای از سبحانی را نشان میدهد که حاکی از ادامه رشد شخصی و هنری اوست.
۱- دود
آرش سبحانی
پشت پنجره نشستم،آدمها میان و میرین
یکی گیج و یکی خسته،یکی آهسته و غمگین
همه مسخ و سر به پایین، پاها زنجیر
ولی زنجیرهای رنگین
تو دنیاهای مجازی شون اسیرن
جستجو برای معنی، دنبال یه رمز و رازی
آدرس تقاطعی بین دو تا خط موازی
تو هیاهوی یه خلوت
تو تناقض، سوار دیوار مرگ، تو شهر بازی
آخره نبردی که باید ببازی
دود
از لای انگشتات مثل شن ساحل
میلغزه ساعتها، مثل همین لحظه
دنیا چه بیهوده است، بیهوده و زیبا
به دیدار فردا،بشتاب آهسته
پشت پنجره نشستم، روبروم شکوه دریا
مثل رویا، توی خوابی که خودش توی یه رویاس
گنگ و مبهم یه معماس
یه معما که مثل گنج توی صندوق ته دریاست
دریایی که قطره ای میون ابرهاس
۲- تو نرو
آرش سبحانی
نه نمونده جز تو هیشگی همه رفتن تو نرو
تو نرو تو همه هستی واسه من هیشکی مهم نیست تو نرو
رسم دنیا همینه هرکسی یه روز میاد یه روز میره اما تو نرو
آخه تو هرکسی نیست واسه من
خوب میدونی چی میشه اگه بری
میگم نرو
تو بری یا بمونی برای ابر و آسمون فرق نداره
روز و شب میاد میره زمستونها برف یا که بارون میباره
تو باشی یا نباشی دنیا بازم دور خودش میچرخه
دنیای من وا میسه تموم میشه اگه بری
د نرو
میدونم آخرشه هر چیزی تموم میشه یه روزاما تو نرو
د نرو من نمیتونم چیزی رو شروع کنم بدون تو، میگم نرو
تو بمون تا دوباره بهارمون رنگ بگیره
صدای نم نم بارون شکل یک آهنگ بگیره
تو بمون تا برای موندن من یه بهونه جور بشه
تو بمون تا دور بشه شبهای تاریکی و تنها
لطفا نرو
۳- برای جینا
آرش سبحانی
تو مثل هیچکسی نیستی
تو مثل هیچکسی نیستی
مثه یه دونه برفی، تکی بینقص و بی حرفی
یه شب چون سایه پنهانی، یه شب ها نور بالایی
تو مثل هیچکسی نیستی
تو مثل هیچ کسی نیستی
نه آنتن میدی نه قطعی، نه تو خطی نه که پرتی
نه رازت رو به من میگی نه از رازم خبر داری
تو مثل هیچکسی نیستی
یه روز بالا یه روز پایین
مثل وضعیت بورسی
نه مثل ایلان ماسک و
نه مثل یک جک دورسی
تو مثل هیچکسی نیستی
تو مثل هیچکسی نیستی
من از هفت دولت آزادم، نه غمگینم نه که شادم
نه در حسرت دیروزم، نه به فردا امید دارم
نه اونقدرها جوونم که / نگران مرگ باشم
نه اونقدرها نشئه ام که / تو فکر ترک باشم
تو مثل هیچکسی نیستی
تو مثل هیچکسی نیستی
۴- شب نازک
آرش سبحانی
شب چه میدونه تو رگ خمار شهر چی میگذره
شب چه میدونه توی قاب این پنجره ها کی منتظره
پنجره ها چه میدونن تو قرار نیست که بیای
شب چه میفهمه تو دل نازک شهر چی میگذره
صبح که بیدار شی میبینی شهر یه پنجره کم میاره
از هر طرف نگاه کنی
روبروت یه دیواره
صبح چه میدونه که کسی منتظرش نیست که بیاد
صبح چه میدونه شب توی قاب این پنجره ها چی میگذره
روز که تموم شه دوباره نوبت شمارش پنجره هاست
روز که تموم شه دوباره، تکرار این دوباره هاست
روز چه میدونه به سر شمع چه اومد پشت این این پنجره ها
پنجره ها چه میدونن تو دل نازک شهر چی میگذره
۵- مهندسی
آرش سبحانی
اون که به تو فروختن
توهم بود نه امید
دنیات اگه کوچیک باشه
میشه به جایی رسید
تو عکس های سیاه سفید
رنگ ها رو بهتر میشه دید
توی سکوت مطلق
همه چیزو میشه شنید
توی سکوت مطلق همه چیزو میشه شنید
شکستنی ها میشکنن
گذشتنی ها میگذرن،
تونکه بخواد بره میره
اون که باهاس بیاد، میاد
امروز تو اوج پرواز
یه روز مجبور به فرودی
چیزی عوض نمیشه
تو همون هستی که بودی
حافظه گزینشی
مهندسی خاطره
شرط بندی رویفردا
با یه بلیط باطله
شرط بندی روی فردا،با یه بلیط باطله
شکستنی ها میشکنن
گذشتنی ها میگذرن،
اونکه میخواد بره، بزار بره
اون که باهاس بیاد، میاد
یکسال ماشینو نشستم
صبح بردمش کارواش
عصر هواشناسی میگه
شب منتظر بارون باش
بارون
۶- برگ
آرش سبحانی
برگ
مثل یک برگ
زندگی جوونه میزنه
رو ساقه های بید مجنون
تنش رو میشکافه از تو
رد زخم خنجر نور
چشم به راه ابر
برای یه قطره بارون
این یه زندگی تازست
یا تک و تنها توی جنگل
فقط یک برگ؟
ابر!
ابرکولی موم دست هوس باد
تن نرم و دشت لخت و چنگ سپیدار
میپیچه تو دل کوه
صدای رعد نعره طوفان
میباره بارون پاییز
روی ساقه های لخت و تشنه
خالی از برگ
۷- دنیا
هادی خرسندی
دنیا مث یه بالشه
که میذارم زیر سرم
دنیا که زیر سرمه
از خودمم بی خبرم
یک لحاف ابری دارم
هم سفیده هم سیاهه
گاهی که جت ها رد میشن
طرح لحافم راه راهه
از همه ی دنیا فقط
این متکا نصیبمه
ضمنا به جای پول خرد
کهکشانا تو جیبمه
با کرات آسمونی
من تیله بازی میکنم
مدارهای بیضی شونو
با هم موازی میکنم
اگه بخواین قدرت من
به شماها حالی بشه
یه روز سیفونو میکشم
اقیانوسا خالی بشه
پلیسا هم دارن میان
دوتا عقب دوتا جلو
میگن چرا باز دوباره
خوابیدی تو پیاده رو
۸- باغشمال
آرش سبحانی
باغ بزرگ، حوض و چمن، درخت های پیر و بلند
به من بگید تو دلای نازکتون چه رازی دارید؟
به من بگید قناری ها،که تو سکوت و بیصدا
تو دل این خاک سیاه دونه های اشک میکارید
به من بگید چی خوابیده پای درخت نسترن
تو تاریکی برق میزنه مثل ستاره رو چمن
سه قطره خون چکید رو خاک، از گلوی قناری ها (مرغ سحر)
صدای فریاد میپیچه از اون روزها تا به حالا
تو باغشمال
پای درخت نسترن، بلبل ها بال بال میزنن
از دل این خاک سیاه جوونه ها سر میزنن
رازشون رو میگن به باد منتظرن بارون بیاد قد بکشن
تا برسن شاید یه روز پشت دیوار
چقدر باید دعا کنیم،به آسمون نگاه کنیم
تو بغض و آه و ناله مون، کی رو باید صدا کنیم
کی شب ما نموم میشه
کی دوباره میاد سحر
تا کی باید سه قطره خون بریزه پای نسترن
تو باغشمال
۹- زیبایی
میثم یوسفی
هرشب مسیرم رو به توست
ای ماه در بندم بکش
با تو اثیریم آرزوست
این بند را محکم بکش
این درد را پیوستهتر
در هر رگم تزریق کن
هربار میبازم به عشق
بیوقفهتر تشویق کن
زيبايى ِ بىبند و بار
از دلبری دل برندار
هر لحظه از دیدار تو
یک فصل داغِ عشق بود
چشمانِ تو یک شعرِ سرخ
از اتفاقِ عشق بود
باید خرابت باشمو
آبادیام را گم کنم
زنجیر عشقت باشمو
آزادیام را گم کنم
زيبايى ِ بىبند و بار
از دلبری دل برندار
لبخندِ تو افیونی است
باید غمآلودم کنی
باید که با هر خندهات
صدبار نابودم کنی
زيبايى ِ بىبند و بار
از دلبری دل برندار
۱۰- آبی
آرش سبحانی
رنگ خون شب
سایه شیشه
شعله سرد و
زخم خاطره
سیاه شاف روی
سپید پر رنگ
ترک زمان و
اشک هر سنگ،
آبی است
سنگینی افق
کالبد رویا
نبض تاریکی
بوی قبل از فردا
شرم و التهاب
در انتظار جواب
لحظه رسیدن به ساحل سراب
آبی است
رنگ سکوت
پس از آنکه از خود میپرسی
من کیستم؟
نظرات