آذر ماجدی
چند هفته پیش وزیر امور خارجه ترکیه تهدید کرد که اگر پ ک ک و وای پی جی سوریه را ترک نکنند، حمله نظامی خواهد کرد. چیزی نگذشت که ابتدا شایعه پیشنهاد صلح اوجالان به ترکیه و درخواست زمین گذاشتن سلاح و انحلال پ ک ک و پس از چند روز در ۲۵ فوریه پیام اوجالان توسط رهبری پ ک ک پخش شد. رهبری حزب به ملاقات اوجالان در زندان رفت و با پیام او بیرون آمد. اوجالان از پ ک ک خواسته است که سلاح زمین بگذارد، خود را منحل کند و در دموکراسی در ترکیه سهیم شود. وی اعلام کرد که دوره تغییر کرده است. دوره "رئال سوسیالیسم" تمام شده است. این باید به پایان جنگ سرد اشاره داشته باشد!
پایان یک دوره یا "آش پتال"
این پیام، اعتراض گرایشی که شاید بتوان آنرا ناسیونالیسم چپ خواند، برانگیخت. آنها با متوسل شدن به مسائل حقوقی عملا این پیام را بی اعتبار خواندند، با این استدلال که زندانی این آزادی را ندارد که مستقلا تصمیم بگیرد، یکی از مسائل مهم سیاسی در ژئوپولتیک منطقه را با استدلال حقوقی عملا دور زده اند. از نظر آنها این حرکت یعنی آش پتال. یعنی پایان یک زندگی و یک حرفه. نابودی خویش را در این پیام می بینند.
این یک مساله حقوقی نیست. سیاسی است. رهبری پ ک ک در شرایط کنونی منطقه تصمیم گرفته یا مجبور شده است که مبارزه پیشمرگایتی را کنار بگذارد. تلاش کند که بعنوان بازیگر رسمی در سیاست منطقه پذیرفته شود و نقش بازی کند. نقش اوجالان صرفا زدن مُهر اعتبار به این پروژه است. همین و بس. این تصمیم اوجالان، بمعنای متکلم وحده نیست. این تصمیم رهبری پ ک ک است که اوجالان باجرا درآورده است. حتی به یک معنا باید گفت که تصمیم رهبری پ ک ک نیز نیست. تصمیم به آنها ابلاغ شده است. آمریکا بهمراه قدرت های درگیر به این تصمیم رسیده اند. پ ک ک نه تنها از قدرت خودمختار در اداره کردستان برخوردار نیست، از قدرت خودمختار در زمینه تصمیم گیری سازمانی نیز بی بهره است. مامور و معذور!
اما چرا این طرح ضرورت یافته است؟ همانگونه که در مباحث متعدد پیشین اشاره کردیم، خاورمیانه یک تغییر ماهوی را از سر می گذراند. بازیگران سابق یا تعویض می شوند یا در یک ظاهر جدید یا بهتر بگوئیم دکور جدید در صحنه حضور می یابند. اکنون یک سال و نیم است که نتانیاهو از "خاورمیانه جدید" سخن می گوید. سیاستمداران و رسانه های غرب با سکوت و یا کلام از این طرح پشتیانی می کنند.
نسل کشی و پاکسازی ملی در غزه و اکنون ساحل غربی باین منظور آغاز شد و هنوز ادامه دارد. آغاز اشغال لبنان، ویرانی و اشغال سوریه، حکومت جراحی شده داعش/القاعده در سوریه و تهدید ایران بخشی از پروژه خاورمیانه جدید است. عروج عربستان سعودی و شیخ نشین ها بعنوان یک مرکز مهم اقتصادی و سیاسی (یک نمونه از نقش جدید شیخ نشین ها در ژئو پولتیک منطقه، برگزاری اجلاس های سیاسی درباره سوریه، فلسطین و حتی اوکراین در دوحه و ریاض و قدرت نمایی های بن سلمان در رابطه با مسائل منطقه است.) تغییر شکل جنبش اسلامی، از گریم و جراحی داعش – القاعده در سوریه تا فلج کردن حزب الله و حماس و مدرنیزه کردن اسلام عربستان سعودی و شیخ نشین ها همگی عناصر این پروژه جدید و خاورمیانه جدید است. در خاورمیانه جدید مساله کرد نیز باید بازتعریف شود و شکل جدیدی بخود بگیرد.
مساله کرد پس از پایان جنگ جهانی اول و سقوط امپراطوری عثمانی با مشارکت بریتانیا و فرانسه شکل گرفت. عموما وقتی درباره مساله کرد صحبت می شود، به نقش دولت هایی که مستقیما ستم ملی را اعمال می کنند، ترکیه، عراق، ایران و سوریه اشاره می گردد، کمتر به نقش بانی ایجاد این مساله، بریتانیا و فرانسه اشاره می شود. بریتانیا و فرانسه پس از پیروزی در جنگ و شکست امپراطوری عثمانی "حق" تقسیم و تعیین مناسبات جدید در خاورمیانه را تصاحب کردند. اگر به تاریخ کولونیالیسم و نقش بریتانیا بطور نمونه، نگاه کنید، تکه تکه کردن منطقه بر حسب نژاد، مذهب، قوم و زبان در تمام گوشه ها روی داده است. هندوستان، پاکستان و بنگلادش یک نمونه تراژیک تاریخی است. مردم منتسب به کرد بعمد در چهار کشور تقسیم شدند.
مساله کرد یا ستم ملی به اشکال متفاوت در 4 کشور ترکیه، عراق، ایران و سوریه بروز یافته است. در اینجا قصد وارد شدن به تاریخ نیست. اما تعریف متنی که مساله کرد در آن بروز می یابد ضروری است. زیرا هر یک از کشورهای فوق شرایط متفاوتی داشته و موقعیت ناسیونالیسم کرد در آن متفاوت است.
عراق
در عراق از سال 1931 آموزش زبان کردی در مدارس آزاد شده است. پس از بمباران آمریکا و موتلفینش، کردستان عراق تحت حمایت آمریکا بعنوان اقلیم کردستان در سال 1992 شناخته شد و از خودمختاری برخوردار گردید. احزاب ناسیونالیست کرد، حزب دموکرات متعلق به خانواده بارزانی و اتحادیه میهنی وابسته به خانواده طالبانی حاکمان کردستان اند. این خودمختاری در سال 2005، پس از برانداختن رژیم صدام توسط آمریکا، رسمیت یافت. این واقعیت که جلال طالبانی از سال 2006 تا 2014 رئیس جمهور عراق بود، گواهی است بر تغییر جایگاه مساله کرد در معادلات ژئو پولتیک و به بازی گرفته شدن ناسیونالیسم کرد توسط آمریکا. با برقراری حکومت خودمختار که دارای پارلمان خود است و آموزش زبان کردی ستم ملی در اقلیم کردستان زدوده شده است. ستم های متعددی بر مردم کردستان تحمیل می شود اما ستم ملی جزء آنها نیست.
یکی از "فوائد" حکومت "کردی" در کردستان عراق، افشای کامل ماهیت ناسیونالیسم برای توده مردم است. فقر و سرکوبی که طی این سه دهه بر مردم کردستان عراق تحمیل شده است به مراتب بیش از زمان حاکمیت بعث عراق است. قتل های ناموسی تحت ناسیونالیسم کرد از زمان حاکمیت شوونیسم عرب بیشتر بوده است. سرکوب اعتراضات کارگران و معلمان و توده مردم یک گواه دیگر است. بعلاوه، دزدی و بچاپ بچاپ و فساد این احزاب تهوع آور است. دو حزب حاکم بر کردستان عراق به بهترین شکلی ماهیت ارتجاعی، سرکوبگر، دزد و فاسد ناسیونالیسم را افشاء کرده اند.
ترکیه
شاید بتوان گفت که مساله کرد در ترکیه بیشترین تنش را در منطقه ایجاد کرده است. جنگ پارتیزانی/ پیشمرگایتی از دهه 80 میلادی به ابتکار پ ک ک آغاز شد. تعداد بسیاری طی 4 دهه بطور مستقیم یا غیر مستقیم در اثر این جنگ، جان باخته اند. دولت شرایط خفقان و سرکوب را به بهانه این جنگ نه تنها در کردستان، بلکه درکل کشور تشدید کرده است. اختلاف میان کرد و ترک و گسترش سرکوب به بهانه مبارزه با تروریسم یک کارت برنده برای دولت ترکیه بوده است.
جنگ پیشمرگایتی مدتهاست که عبث بودن خود را به نمایش گذاشته است. این جنگ نه تنها موفق به کاهش ستم ملی نشده، بلکه زندگی مردم کردستان را با محدودیت و سرکوب بسیار بیشتری مواجه کرده است. پایکوبی مردم در میدان شهر دیار بکر پس از شنیدن پیام اوجلان شاهد خوبی بر این مدعا است. پایان جنگ مسلحانه ای که بعلت شرایط موجود حفظ ظاهری بیش نیست، بنفع مردم کردستان و کل ترکیه است. در صورت توافق و پایبندی دولت ترکیه، شرایط سیاسی آزاد تر، محدودیت های کمتر و شرایط زندگی و مبارزه سیاسی برای مردم تسهیل می شود. امکان مبارزه علیه دولت فاشیست حاکم بهتر مهیا می گردد. همبستگی طبقه کارگر کردستان و کل ترکیه یک شرط ضروری عقب نشاندن فاشیسم و استبداد در ترکیه و بهبود زندگی برای توده های مردم است.
فریاد زده می شود: پس مساله کرد چی؟ بستگی دارد که این سوال از کدام منباء نشات می گیرد؛ نقطه عزیمت و هدف کدامست؟ ناسیونالیسم خواهان سهیم شدن در قدرت است. قدرت کامل چه بهتر وگرنه بخشی از آن: فدرالیسم یا خودمختاری با درجات مختلف استقلال پاسخ ناسیونالیسم به مساله ملی است. و اعتراضات و نقدهایی که از طرف گرایش "چپ" ناسیونالیسم طرح می شود از سر همین سهم در قدرت است.
از نظر کمونیسم کارگری، انسانی ترین و دموکراتیک ترین شیوه، ارائه و ایجاد شرایطی است که مردم کردستان بتوانند در یک رای گیری آزاد نظر خود را مبنی بر جدایی یا زندگی در کنار هم با حقوق برابر اعلام کنند. اجرای نظر اکثریت آراء مساله ملی و ستم ملی را حل می کند.
"بعنوان یک اصل عمومی، حزب کمونیست کارگری خواهان زندگی مردم منتسب به ملیت های مختلف بعنوان شهروندان آزاد و متساوی الحقوق در چهارچوب های کشوری بزرگ است که سازماندهی صف های قدرتمند کارگری را در عرصه مبارزه طبقاتی تسهیل میکند. با این حال در مواردی که پیشینه ستم ملی و تخاصمات میان مردم منتسب به ملیت های مختلف همزیستی میان آنها را در چهارچوب های کشوری موجود دشوار و مشقت بار ساخته باشد، حزب کمونیست کارگری حق جدایی ملل تحت ستم و تشکیل دولت مستقل از طریق مراجعه مستقیم به آراء خود آن مردم را، به رسمیت می شناسد." (برنامه یک دنیای بهتر).
ناسیونالیسم کرد در ترکیه مجبور یا متقاعد شده است که باید خواست و آرزوی تشکیل دولت مستقل یا خودمختار را کنار بگذارد و از قدرت کشوری سهمی بگیرد. معاملات و مذاکرات بر سر امکانپذیر بودن این شراکت و میزان آن در جریان است. نتیجه این معاملات هر چه باشد تحول کیفی ناسیونالیسم کرد و لذا مساله کرد اجتناب ناپذیر است.
شرایط ژئو پولتیک منطقه تغییرات اساسی کرده است، نقش و قدرت جنبش های مختلف تغییرنموده است. آمریکا پس از جنگ سرد شکست و تسلیم ناسیونالیسم عرب را هدف گرفت و عملا با ویرانی کامل منطقه باین هدف رسید. جنبش اسلامی که توسط خود آمریکا ساخته شد در به شکست کشاندن ناسیونالیسم عرب نقش اساسی داشت. اکنون در شرایط جدید جنبش اسلامی نیز باید شکست خورده و تغییر دکوراسیون دهد. "مساله کرد" هم از نظر آنها بعنوان یکی از منابع ایجاد تنش، تخاصم و جنگ و گریز در منطقه، باید پایان یابد. پیام اوجالان حاصل این شرایط است.
آیا این پایان همچنان به معنای پایان ستم ملی است؟ نه لزوما. اما شرایط زندگی مردم کردستان را بهبود می بخشد و شرایط مناسب تری را برای رفع ستم ملی فراهم می آورد. جنبش ناسیونالیست نه تنها هیچگونه بهبود و پیشرفتی در زندگی مردم ایجاد نکرده بلکه زندگیشان را با معضلات جدی روبرو ساخته است. پایان تخاصم ملی شرایط را برای همبستگی سراسری میان طبقه کارگر و نیروهای چپ و آزادیخوه فراهم می کند و امر سازماندهی یک جنبش وسیع علیه حکومت سرکوب و استثمار فاشیستی حاکم را تسهیل می کند. اکنون این شرایط تا حدودی فراهم شده است. بسیار شکننده است. اما باید کوشید از آن بنفع مردم، بنفع برابری حقوق، بنفع عقب نشاندن فاشیسم حاکم در ترکیه و بنفع مبارزه با ستم ملی بهره جست.
آیا با انحلال پ ک ک و زمین گذاشتن سلاح، ستم ملی در ترکیه حل می شود؟ بلافاصله، قطعا نه. طی زمان بستگی به بالانس قدرت و اهداف و روش های سازمان های درگیر دارد. اما می توان امیدوار بود که شرایط زندگی مردم در عمل بهتر و مناسب تر خواهد شد. طرح مساله به شکل حل مساله کرد یا جنگ مسلحانه اشتباه است. در این چارچوب عملا با یک جنگ پایان ناپذیر بی حاصل روبرو خواهیم شد. عملا در چهارچوب ژئو پولتیک جهانی و منطقه، کردستان مستقل در معادلات نمی گنجد. بدون یک توافق میان قدرت های جهانی و منطقه چنین هدفی بمعنای آب در هاون کوبیدن است. باید تا آنجا که به مساله ستم ملی مربوط می شود بدنبال اصلاحات و ایجاد همبستگی طبقاتی و اجتماعی میان توده های مردم کردستان و کل ترکیه بود.
در ایران شرایط متفاوت است. ستم ملی به شدت و درجه ترکیه نیست. از نفرت ملی میان مردم کردستان و سایر نقاط ایران نمی توان سخن گفت. خیزش انقلابی دو سال پیش یکی از نمودهای زیبای همبستگی میان مردم کردستان و سراسر ایران بود. این خیزش بیانگر تضعیف قدرت جنبش ناسیونالیسم در کردستان است. ناسیونالیسم کرد طی سالهای اخیر افشاء شده است، یک فاکتور مهم در این روشنگری مشاهده عملکرد حکومت خودمختار در کردستان همسایه است که مورد افتخار و تحسین احزاب و سازمان های ناسیونالیست است.
احزاب ناسیونالیست راست از پیام اوجالان استقبال کرده اند ولی در رابطه با امکانپذیری آن محتاط برخورد نموده اند. خالد عزیزی، سخنگوی حزب دموکرات کردستان، این دستاورد را نتیجه قدرت گرفتن جنبش و مساله کرد ارزیابی می کند. عملا دارند می گویند که قدرت های جهانی و منطقه بالاخره ناسیونالیسم کرد را بعنوان یک شریک، هر چند کوچک، قدرت برسمیت شناخته اند. و آنها از این "دستاورد" شاد و مسرور اند.
خاورمیانۀ جدید این طرح را ایجاب می کند و دارند به اجراء می گذارند. باید منتظر واکنش ترکیه بود. زمین گذاشتن سلاح توسط پ ک ک عملا جریانات ناسیونالیست کرد در ایران را با یک تصمیم تعیین کننده درباره آینده خویش مواجه می سازد. درصورت "آش پتال" پ ک ک، احزاب ناسیونالیست ایرانی نیز مجبور به آش پتال می شوند. کیش اسلحه به یک نوستالژی ناسیونالیستی در قصه های کردی بدل خواهد شد. بطور واقعی جنگ پیشمرگایتی فقط صورت ظاهر است، مثل لوگو. با زمین گذاشتن اسلحه عمر این جنبش به پایان می رسد. بساط شان تعطیل می شود.
ناسیونالیسم کرد در سوریه
سوریه اکنون یکی از نقاط پیچیده معادله مساله کرد است. علیرغم عمق و شدت ستم ملی در سوریه تا پیش از 2011 پیش از خیزش توده ای و جنگ در سوریه جریانات ناسیونالیست در کردستان سوریه بروز خاصی نداشتند. با آغاز تلاش های آمریکا و غرب برای براندازی دولت اسد، دولت خودمختار در کردستان سوریه شکل گرفت. اخبار منتشره از منطقه، از شکل گیری یک جنبش دموکراتیک و شکل گیری قدرت مبتنی بر سازمان های توده ای، شرکت وسیع زنان و برقراری یک قانون دموکراتیک در روژوا گزارش می کردند. این اخبار امید بخش بود.
اما ظرف مدت کوتاهی خبر ائتلاف ناسیونالیسم کرد، نیروهای دموکراتیک سوریه (قسد) به رهبری مظلوم عبدی با آمریکا انتشار یافت. این حزب و نیروی مسلحش در خدمت آمریکا جنگیدند و برای دزدی نفت سوریه به آن کمک کرده اند. ناسیونالیسم کرد در سوریه به یمن همکاری با آمریکا و نیروهایی که برای رژیم چنج در سوریه می جنگیدند، توانست یک حکومت خودمختار تشکیل دهد. با سقوط اسد و به قدرت رسیدن داعش/القاعده موقعیت این حزب شکننده و مخاطره آمیز شده است. ترکیه به حملات نظامی خود ادامه می دهد و خواهان انحلال و خلع سلاح حکومت خود مختار است. "قسد" از آمریکا و اسرائیل تقاضای کمک و حمایت کرده است. در واکنش اولیه به پیام اوجالان مظلوم عبدی اعلام کرد که این پیام به آنها ربط ندارد. اما روز 11 مارس منتشر شد که این حزب با رهبر داعشی سوریه بر سر ادغام نیروی مسلح حزب در ارتش سوریه به توافق رسیده است.
ناسیونالیسم کرد نه خواست و نه توانایی مقاومت در برابر آمریکا، ناتو و اسرائیل را ندارد؛ حداکثر برای سهم خواهی بیشتر تلاش خواهد کرد. پول و قدرت تنها ملاحظات آنهاست.
شرایط هنوز شکننده تر و نامعلوم تر از آنست که بتوان در مورد واکنش دولت ترکیه نظر قطعی داد. اما یک چیز مسلم است. پ ک ک منحل و مبارزه مسلحانه بایگانی خواهد شد. ناسیونالیسم کرد سرنوشت خود را خواهد پذیرفت و در ژئوپولتیک جدید هضم می شود. باید کوشید جنبش چپ و کمونیسم و آزادیخواه را متشکل کرد و برای برابری کلیه شهروندان، آزادی کلیه زندانیان سیاسی و رفع ستم و محدودیت های متکی به ستم ملی مبارزه کرد.
شرایط تغییر کرده است. این تحولات بر جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی، جنبش چپ و کمونیست تاثیر می گذارد. باید بر همبستگی هر چه عمیق تر و اتحاد هر چه گسترده تر نیروهای آزادیخواه و پیشرو تاکید ورزید. این وحدت و همبستگی تنها امید مردم منطقه برای رسیدن به یک دنیای بهتر، آزادتر و برابر تر است. وحدت انسانی و طبقاتی باید جایگزین وحدت ملی و مذهبی شود.
نظرات