ژینوس صارمیان
امشب در آخرین ساعت کاری هفته، در حالی که خستگی به اوج رسیده بود، روی میزم متوجه نمونهای شدم که برای آزمایشات تکمیلی به مرکزی دیگر فرستاده بودم و حالا جوابش برگشته بود. وقتی برگه را برداشتم و نگاه کردم، اولین چیزی که دیدم، نام خودم بود. دلم فرو ریخت. در آن لحظه، مغزم نمیتوانست منطقی فکر کند؛ اینکه من بهتازگی هیچ نمونهای برای آزمایش نفرستادهام. تنها چیزی که احساس کردم، تصور خودم در جایگاه فردی مبتلا به سرطان پیشرفته بود. وحشتی عمیق وجودم را فراگرفت، انگار این برگه میتوانست پایان داستان زندگیام باشد.
چند لحظه بعد، متوجه اشتباه خودم شدم. نام من در بخش “پزشک درخواستکننده” نوشته شده بود، نه بیمار. نفسی به سختی کشیدم و به یاد کلیپی افتادم که اخیراً در فضای مجازی دیده بودم؛ برنامهای که در آن به مهمانها کفن و اعلامیه مرگ بهعنوان هدیه داده میشد. همان لحظه با خودم فکر کردم، این دیگر چه ابتکار نفرتانگیزی است؟
در دورانی که بیشتر مردم با اضطراب و افسردگی دستوپنجه نرم میکنند، زمانی که آمار خودکشی هر روز بالاتر میرود، و در دورهای که همه در تلاشاند علائم افسردگی را بشناسند و به افراد مبتلا کمک کنند، چرا باید رسانهای رسمی به مهمانانش “مرگ و نیستی” هدیه بدهد؟ آیا در این سازمان عریض و طویل، که تعداد کارکنانش از بسیاری از رسانههای بزرگ خبری جهان بیشتر است، واقعاً روانشناس یا روانپزشکی برای نظارت بر محتوای برنامهها وجود ندارد؟
اولاً، اگر کسی قرار باشد به مرگ و نیستی و فانی بودن دنیا فکر کند، این باید تصمیم شخصی او باشد، نه تحمیلشده از یک منبع خارجی.
ثانیاً، ما که خودمان هر روز چندین بار مرگ خود یا عزیزانمان را در ذهنمان مجسم میکنیم و چشمهایمان خیس میشود، لطفاً شما دیگر ما را به یاد مرگ نیندازید.
ثالثاً، بودن یا نبودن ما چه تأثیری در روند جامعه دارد؟ با مرگ ما، نه میزان بیعدالتی کاهش پیدا میکند، نه اختلاسها متوقف میشوند، نه فرزندانمان از منابع مالی بادآورده محروم میشوند و نه خویشاوندانمان از مناصب کنار گذاشته میشوند.
ما سرمان را پایین انداختهایم و مشغول روزمرگیهایمان هستیم. مرگ و نیستی را به آنانی تقدیم کنید که قدرت و ثروت برایشان آنقدر ارزشمند است که حاضرند به خاطرش هر حقی را ناحق کنند.
نظرات