اشاره:

آنچه در پیش روست فرازهایی است برگزیده از شعر بلندی، سروده دختر جوان بیست و دوساله، آماندا گورمن*، که در روز ۰۲ژانویه ۰۲۰۲ ، در مراسم تحلیف ریاست جمهوری جو بایدن، چهل و ششمین ریاست جمهور ایالات متحده آمریکا، توسط خود او خوانده شد.

از آنجا که مفاهیم و کاربردهای این شعر، به باور من، بسی فراتر از مرزهای جامعه و بنیان های اجتماعی آمریکا گسترده میشوند، من به اختیار خود پاره های اندکی از شعر، که تنها در ایالات متحده آمریکا مصداق دارند، را در ترجمان خود نیاورده ام تا جهان شمولی آن را برجسته تر کرده باشم.

علی کیافر

* Amanda Gorman
 

کوهی که در می نوردیم
 

در آن روزی که فرا خواهد رسید، از خود خواهیم پرسید:
در کدامین سوی این تیره گی بی پایان،
روشنایی را میتوانیم یافت،
زیان هایی را که بر دوش می کشیم،
دریایی را که باید درنوردیم؟

با خطر کردن، به طبله هیولا تاخته ایم.
آموخته ایم سکوت همواره آرامش نیست،
و خیال ها و آروزهای دادخواهی،
همواره آنچه خود دادگری است.

اما سحرگاهان از آن ماست.
پیش از آنکه با خبرشویم،
به نوعی آن را تجربه کردیم.

به نوعی شاهد بوده ایم و با خود آزموده
که ملتی هستیم ما، از پای در نیامده
تنها به آنچه باید، هنوز دست نیافته.

و آری هنوز بسی مانده است که جلا یابیم، درخشان شویم،
بسیار تا آن که تر و تازه، جان گیریم.
به آن نمی ماند که می کوشیم در یگانگی به کمال برسیم،
اما می کوشیم که به پیوندی هدفمند دست یابیم.
تا سرزمینی بسازیم پایبند به فرهنگ ها
رنگها، شخصیت ها و
شرایط گوناگون انسانها.

و نگاهمان را نخواهیم دوخت
به آنچه در بین ما جای گرفته است،
بلکه به آنچه در پیش روی ماست.
به پایان می رسانیم آنچه ما را از هم جدا ساخته است.
زانکه میدانیم آینده را باید در پیش روی خود قرار دهیم،
و نخست تفاوت هایمان را کنار بگذاریم.

سلاح هایمان را زمین می گذاریم،
تا دستانمان به هم رسند،
تا به یکدیگر رسیم.
بدخواهی برای هیچکس نمی جوییم،
اما هماهنگی برای همگان آری.

بگذاریم جهان، اگر نه هیچ چیزدیگری، شهادت دهد که به راستی:
همانگاه که اندوهناک بودیم، رشد می کردیم
همانگاه که درد می کشیدیم، امید می پروراندیم.

حتی زمانی که خستگی در ما بود، کوشیدیم،
پیروزمندانه،
برای همیشه به یکدیگر پیوسته باشیم.
نه آنکه دیگر شکست را نخواهیم چشید،
زیرا چون دیگر هرگز بذر از هم جدایی را نخواهیم پاشید.

در زمانه ی خود باید اگر خواهیم زیست،
پیروزی از لبه تیز تیغ نخواهد رسید،
بلکه با گذر از پل هایی که ساخته ایم.
به دشت های سبز و بیشه زاران موعود دست خواهیم یافت،
آنگاه که جرات یابیم بلندای کوه ها را درنوردیم.

سرنوشت مردمان بدست مردمان،
حتی اگر به دیرگاهی فرا رسد،
هیچگاه برای همیشه شکست نخواهد خورد.
به این حقیقت، به این ایمان؛ باور بداریم،
زیرا با آنکه نگاه مان به سوی آینده است،
آگاه باشیم تاریخ چشمان خویش را بر ما فکنده است.

برای بودن وارثان چنین لحظه هایی هولناک، آمادگی نداشتیم.
اما از درون آنان بود که در خویشتن توان یافتیم.
تا فصلی دیگر، فصلی نو را رقم زنیم،
تا امید و شادمانی را به دیگران هبه کنیم

با آنکه زمانی پرسیدیم:
چگونه میتوانیم بر فاجعه ها چیره شویم؟
اکنون با قاطعیت می گوییم:
چگونه فاجعه می تواند بر ما چیره شود؟

به آنچه بوده است بر نخواهیم گشت،
پیش خواهیم رفت بسوی آنچه خواهد بود:
سرزمینی که زخم برداشته است، اما هنوز یک سره و پابرجاست
نیک اندیش، اما دلیر
خشمگین، لیکن آزاده و رها.

با نهیب بر ما و ترساندن مان،
به عقب بر نخواهیم گشت ما،
از هم گسیخته، و ایستاده برجا نخواهیم ماند
زانکه آگاهیم، سستی و ایستایی
میراث مان خواهند گشت،
برای آنانی که از پس ما خواهند آمد
و کاستی ها و کورکورانگی هایمان، باری سنگین بر دوش آنان.

اما یک چیز قطعی است:
چنانچه بخشش را با نیرو، و نیرو را با درستکاری در هم آمیزیم
دوست داشتن، یادگاری باز مانده از ما، خواهد بود.
و حقوق مادرزادی فرزندانمان را دگرگون خواهد ساخت.

از خود سرزمینی باقی می گذاریم،
بهتر از آنچه برای ما گذارده اند.
از این جهان زخم خورده،
دنیایی شگفت انگیز برپا خواهیم ساخت.

باز خواهیم ساخت، باز خواهیم یافت،
آشتی خواهیم داد،
هر تکه آشنایی از سرزمین و از ملت مان را
در هر گوشه ای از آنچه کشور ماست
مردمانی ، زیبا و گوناگون
پدیدار خواهند شد؛ خسته،
اما هنوز زیبا

روزی خواهد رسید که ما
از تیره گی ها به در خواهیم آمد
بی باک و خروشان.

سحرگاهانی تازه شکوفه خواهد زد،
آن هنگام که آزادی را به چنگ می آوریم.
زانکه هماره روشنایی خواهد بود
تنها اگرشجاعت دیدن آن را داشته باشیم
تنها اگر رشادت داشته باشیم که خود، نور باشیم.


برگرفته از شعر آماندا گورمن
علی کیافر