ماجرای زندگی او
شهریار رومی معروف به شهریار (زاده ی ۲۳ بهمن ۱۳۵۴ در تهران) خوانندهٔ و آهنگساز پاپ ایران است. او تا حدود سن ۹ سالگی در کرج زندگی میکرد و پس از آن به همراه خانوادهٔ خود رهسپار سوئد میگردد و در آنجا به ادامهٔ تحصیل میپردازد. در سن یازده سالگی، با ساز پیانو آشنا میشود بطور اتفاقی در یک هتل در نروژ ارگ کلیسا را مشاهده نمود و در همانجا آهنگ گل سنگم از ستار را مینوازد و از سن ۱۵ سالگی شروع میکند به زمزمه کردن آهنگهای داریوش و فریدون فروغی. پس از اتمام دورهٔ دبیرستان، وی برای ادامهٔ تحصیلات در دوره دانشگاه، سوئد را به مقصد آمریکا ترک گفت. او در رشتهٔ مهندسی معماری در میامی آمریکا مشغول به تحصیل می شود. پس از آن به علت همکاری با یک شرکت ساختمانی، در چند شهر دیگر از جمله تگزاس، فلوریدا، میشیگان و نیویورک زندگی می کند. شهریار مهندس ساختمان است و هم اکنون در ارواین در شهر اورنج، کالیفرنیا زندگی میکند.
برخی از نظریات و ویژگی های او
از نظر وی مهمترین عامل در جاودانه ماندن یک اثر، شعر آن می باشد و به همین دلیل سعی بر آن دارد که در ترانه های خود از اشعار عاشقانه و پر معنی و مفهوم استفاده کند. به گفته ی او، یکی از بزرگترین الگوهای وی کریس دی برگ می باشد. شهریار به ورزش بسیار علاقه دارد و آن را برای خود یک نوع اعتیاد تلقی می کند. ورزش مورد علاقه ی وی تنیس می باشد.
برخی ازآلبوم های او
آلبوم آغاز شیرین، اولین کار شهریار بود که با همکاری حسن شماعی زاده، شهیار قنبری، هما میر افشار و پاکسیما در سال ۲۰۰۴ منتشر و با موفقیت رو به رو شد. هم چنین آلبوم پرسه در سال ۲۰۰۵ دیگر اثر او بود که مورد استقبال طرفدارانش قرار گرفت. آلبوم بعدی شهریار آلبوم ناجی می باشد که در سال ۲۰۰۶ ارائه شد و بیش از پیش هوادارانش را به صدای خود مجذوب کرد. آلبوم دیگر او، آلبوم سراب می باشد که در سال ۲۰۰۸ (با 6 ماه تاخیر) به بازار ارائه شد و مورد توجه عده ی زیادی قرار گرفت.
برخی از اجراهای او
ترانه ی آریایی نژاد/ شعر از فردوسی/ اجرا: شکیلا و شهریار
https://www.youtube.com/watch?v=wJgT5NRGJIQ
متن ترانه ی فقط نفس
چه تدبير اي مسلمانان كه من خود را نمي دانم/ نه تـرسا و يهوديـم نه گبرم نه مسلمانم
نه شـرقيّم نه غـربيّم نه بـريّم نه بـحريّم/ نه اركـان طبـيعيّم نه از افـلاك گـردانم
نه از خاكم نه از بادم نه از آبم نه از آتش/ نه از عرشم نه از فرشم نه از كونم نه از كانم
نه از هندم نه از چينم نه از بلغار و سقسينم/ نه از مـلك عراقـينم نه از خـاك خراسانم
نه از دنيا نه از عقبي نه از جنت نه از دوزخ/ نه از آدم نه از حوا نه از فـردوس رضـوانم
مـكانم لامـكان بـاشد نشانم بي نشـان باشد/ نه تن باشد نه جان باشد كه من از جان جانانم
دوئي از خود برون كردم يكي ديدم دو عالم را/ يـكي جويم يكي كويم يكي دانم يكي خوانم
هو الاول هو الآخـر هو الظاهـر هو البـاطن/ بـغير از هو و يـا من هو دگر چيزي نمي دانم
زجان عشق سر مستم دو عالم رفت از دستم/ بـجـز رندي و قـلاشي نبـاشد هيـچ سامانم
اگر در عمر خود روزي دمي بي او بر آوردم/ از آن وقت و از آن ساعت زعمر خود پشيمانم
اگر دستم دهد روزي دمي با دوست در خلوت/ دو عالـم زيـر پـا آرم دگـر دستـي بـرافشانم
عجب ياران چه مرغم من كه اندر بيضه پرّانم/ درون جـسم آب و گل همـه عشقم همـه جانم
الا اي شمس تبريزي چنان مستم در اين عالم
كـه جـز مـستي و قـلاشي نبـاشد هيچ درمانم: مولانا
*
متن ترانه ی "این پرچم بی نام و نشان"
این پرچم بی نام و نشان پرچم من نیست/ این مظهر ایران من و خاک کهن نیست
بر روی تنش واژه بیگانه شده نقش/ روح شرف میهن تب دیده ی من نیست
این پرچم ننگ است مگیرش به دو دستت/ بر خاک بیفکن که بجز ننگ وطن نیست
نه شیر نشان دارد و نه چهره ی خورشید
ای شیر دلان موقع خاموش شدن نیست: منسوب به مهدی یعقوبی
تهیه و تدوین:
Thank you for this post
Interesting. Thanks