رادیو فردا:
باشکوهترین نسخه شاهنامه غمانگیزترین سرنوشت را داشته است، مثل سرنوشت خود سلطان ابوسعید بهادرخان که فرمان به نگارش و خلق آن داد یا وزیر قدرتمند او غیاثالدین محمد که ظاهرا هماو مشوق این شاهکار بود. زندگی و تاریخ پر است از این ترکیبهای گیجکننده و گاه متناقض، زوال پشت به پشت شُکوه، بداندیشی پشت به پشت خیراندیشی، همانطور که با مرگ شاه جوان، ابوسعید بهادرخان، در سی سالگی (۱۳۳۵ میلادی)، حکومت ایلخانان نیز زوال یافت و با زوال ایلخانان، غیاثالدین محمد خیراندیش و هنردوست هم کشته شد (۱۳۳۶ میلادی).
نمایشگاه شاهنامهٔ بزرگ ایلخانی در موزهٔ هنر آسیای واشینگتن اتفاق فوقالعادهایست و چیزهای زیادی برای ارائه دارد که بازدیدکنندگانش را مفتون خود میسازد، اما قبل از هر چیزی سرنوشت تراژیک این نسخهٔ خطی کهن و ارزشمند را به نمایش میگذارد و آن گسستگی شیرازهٔ کتاب، برگبرگ شدن و مفقود شدن بسیاری از صفحاتش است، بهطوری که آه از نهاد آدم برمیخیزد که این همه نگارهٔ بینظیر چطور نیست و نابود شد، آن هم نه هفتصد سال پیش که شیرازهٔ حکومت ایلخانان از هم گسست، بلکه کتاب تا همین اوایل قرن پیش هم توانسته بود که از آمدوشد سلسلهها، جنگها و بحرانهای داخلی جان سالم بدر برد.
برو به آدرس
نظرات