blogspot:

مشکل اصلی اینجاست که اغلب ما  در بیشتر موارد دچار افراط و تفریط هستیم و تعادل و حد وسط نداریم. اغلب ما که تا چندسال پیش اعتقادات دیگری داشتیم و حال عقایدمان تغییر کرده و دیگر معتقد به باورهای قبلی خود نیستیم ، آنقدر بر افکار و باورهای فعلی خودمان پافشاری میکنیم و به زور میخواهیم  حرفمان را  به کرسی بنشانیم  چون میپنداریم که  در این جهان ، بجز این « حقیقت» ، هیچ حقیقت دیگری وجود ندارد. حال آنکه در گذشته بر سر همان عقاید قبلی مان نیز همینگونه بودیم و میخواستیم زورچپانش کنیم.
من ِ نوعی ( با هر نام و با هر اندیشه ای) که تا چندسال پیش به فلان ایدئولژی یا اندیشهء سیاسی باورمند بودم و هرکسی  مخالف افکارم بود را دشمن میشمردم ، حال با صد و هشتاد درجه تغییراتی که در افکارم پیش آمده، خواهان تحمیل عقاید فعلی خودم به دیگران هستم و بر سر ِ تحمیل آن شمشیر را از رو بسته ام و به هر صدای مخالفی برق شمشیرم را نشان میدهم و یا اگر خیلی باهوش باشم با ادعای روشنفکری و با چماق مدرنیته و تمدن ، ضرباتم را بر سر مخالفینم میکوبم و میخواهم قلع و قمعشان کنم

برو به آدرس