1- گدایی را در نظر بگیرید که عاشق قمار کردن است بدون اینکه نه مهارتش را داشته باشد و نه سرمایه اش را. تنها توانایی این گدا ساختار غریزی و طبیعی چهره و حالات و رفتارش است که نهایت بلوف پذیری را دارد بدلیل بی خیالی ناشی از گدا صفتی. این شخص مفروض عاشق قمار کردن به این دلیل و هدف قمار نمی کند که برنده شود و پول و پله ای بهم بزند بلکه او فقط عاشق خود بازی کردن است و نه نتایج آن. اینک فرض دومی را هم اضافه کنید و آن اینکه بهر دلیل - چه از راه صدقه و چه تفریح و چه تصادف و ... - سرمایه و پول کلانی در اختیار این گدای مفروض گذاشته شود که قمار کند و لذت ببرد بدون اینکه مسئول برد و باخت باشد و کسی از او حساب پس بخواهد در پایان بازی قمار.

2- رفتار طبیعی و غریزی چنین شخصی بر سر میز قمار غیر از این نخواهد بود که اولاً هیچگاه کمترین تشویش و نگرانی نداشته باشد از برد و باخت و مدام و پیوسته لذت ببرد از بازی که می کند و اتفاقاتی که در طول بازی می افتد. و ثانیاً اینکه خوش بحال شیتیله بگیران اتاق قمار باشد که گدای مفروض ما آنان را هر دم به شیتیله ای ریز و درشت نوازش خواهد کرد از سرمایه ای که نه مال اوست و نه تاراجش مسئولیتی را متوجه او می کند. او پول یا مفت تقسیم می کند و همۀ گردانندگان میز قمار را مفتون سخاوت سفیهانۀ خودش بکرنش وامی دارد و خنده و لذت و بمن چه در اوج در جریان است. محمود احمدی نژاد مصداق کامل چنین گدایی است که بطور تصادفی یا اشتباه محاسبه و کودنی خامنه ای سرمایۀ یک کشوری ثروتمند بنام ایران را در اختیار گرفته است و هفت و نیم سال است قمار می کند و شیتیله می دهد و لذت می برد و کاری هم به نتیجه و برد و باخت ندارد.

3- البته که او اینقدر عاشق قمار است که نمی خواهد از سر میز بلند شود یا بلندش کنند و بازی تمام شود. اما اینکه بخواهد لذت لحظۀ فعلی اش را قربانی این تداوم بازیش در آینده بکند نه. او امیدوار است که شیتیله بگیران و کیف کش ها پرخورده اش از قِبل او سرمایه دار را متقاعد کنند که کماکان از او پشتیبانی و حمایت کنند. اما خودش وقت لذتش را صرف نقشه کشیدن و غصه خوردن و آینده چه می شود نمی کند و نخواهد کرد. او کاملاً تصادفی به آرزو و لذتش رسیده و خیلی هم خودش را مغبون حس نمی کند حتی اگر دور بعدی بازی سر میز نباشد و برگردد بهمان حرفه اش گدایی. او هم خودش یک تصادف اتفاقی است و هم فلسفه اش برای زندگی بر مبنای تصادف و اتفاقات "خدا کریم است" و "خدا بدهد برکت" بنا شده است. زیرا او یک گداست. او احمدی نژاد است.
 3- این مقدمه ایست برای مطلب سیاسی روز که خواهم نوشت تا ساعتی دیگر. و منظورم از نوشتن این قصۀ نمادین هم این بود که دوستداران و مخالفان احمدی نژاد مطلقاً نه نگران او باشند و نه خودشان را خسته کنند که بخواهند بفهمند او اینک چه فکر می کند و چه نقشه ای می کشد برای "در بازگشتم از مصر بازداشت مرتضوی  را جدی پی گیری خواهم کرد". چون او مطلقاً در این فکرهایی که شما و من دغدغه اش را داریم نیست و فقط لذت می برد و کیف می کند. پس بهتر است کسی منتظر نقشه و راه و چه خواهد کرد او نباشد. چون تکرار می کنم که او فقط با تصادف و لذت های بعدی این تصادف کار دارد. بتعبیر دقیق تر او نماد احمدی نژادی این حرف خمینی است که فرمودند:  "ما موظف به تکلیف الهی هستیم و نه نتیجۀ ناشی از انجام تکلیف". لذت از قمار هم تنها تکلیف الهی احمدی نژاد است و بس. یا...هو