ایلکای

شناسنامه فیلم «زن و بچه»
کارگردان: سعید روستایی
نویسنده: سعید روستایی
بازیگران: پریناز ایزدیار، پیمان معادی، حسن پورشیرازی، فرشته صدرعرفایی
محصول: ۱۴۰۴، ایران

خلاصه داستان: مهناز پرستاری ۴۰ ساله و بیوه است که دارای دو فرزند یعنی یک پسر نوجوان به نام علیار و یک دختر کوچک است و قصد دارد فصل جدیدی از زندگی اش را با نامزد شدن با حمید که یک راننده آمبولانس میانسال است آغاز کند، اما وقتی علیار بدلیل مشکلات رفتاری از مدرسه اخراج می‌شود یک بحران خانوادگی جدید ایجاد می‌شود…

سعید روستایی به عنوان یکی از معروف‌ترین و جریان‌سازترین فیلمسازهای نسل جدید همواره سعی کرده با هر فیلم سرزبان‌ها بیافتد؛ یا با خود فیلم یا با حواشی که حتی از خود فیلم هم بیشتر دهان‌به‌دهان شدند. آخرین ساخته‌ی این فیلمساز درس خوانده دانشگاه سوره یعنی «زن و بچه» هم از این قاعده مستثنا نیست.

«زن و بچه» ادامه تلاش سعید روستایی برای یک تغییر مسیر تدریجی در کارنامه‌اش است. از یک طرف، فیلم تازه سعید روستایی ادامه مسیری است که با «برادران لیلا» و تمرکز بر شخصیت‌های زن به جای فضای مردانه‌تر فیلم‌های قبلی شروع شده بود و از سوی دیگر، این‌بار او تلاش کرده بیشتر به طبقه متوسط نزدیک شود و فضاهایی متفاوت با فیلم‌های قبلی‌اش را محور کار قرار دهد. آیا افت فیلم ناشی از این تغییر مسیر است یا تلاش ناکام برای همگام شدن با برخی از جریان‌های روز؟ علت هر چه که باشد، «زن و بچه» عقب‌تر از آثار قبلی روستایی می‌ایستد.

«زن و بچه» که نامزد نخل طلای هفتاد و هشتمین فستیوال فیلم کن هم شده، داستان زنی به نام مهناز با بازی پریناز ایزدیار، پای ثابت فیلم‌های سعید روستایی را به تصویر می‌کشد که همسر خود را به علت نامعلومی که حتی در فیلم هم باز نمی‌شود و خیلی هم مهم و دراماتیک نیست، از دست داده و حالا باید پسر نوجوان و دختر کوچکش را به‌دندان گرفته و به‌تنهایی بزرگ کند.

مهناز پرستار است و در خانه‌ی مادرش، با بازی فرشته عرفایی همیشه دوست‌داشتنی، و خواهرش مهری، با بازی سها نیاستی، با بچه‌هایش روزگار می‌گذارند تا اینکه روزی مردی به نام حمید که ادعا می‌کند او را دوست دارد، که نقشش را پیمان معادی بازیگر ثابت فیلم‌های سعید روستایی بازی می‌کند، تصمیم می‌گیرد از مهناز خواستگاری کند. مهناز با وجود علاقه و رابطه‌اش با حمید، روی خوشی به این خواسته نشان نمی‌دهد ولی سرانجام علی‌رغم هشدارهای دوستانش که به او می‌گویند سر و گوش حمید می‌جنبد، قبول می‌کند که حمید به خواستگاری‌اش بیاید و این اتفاق باعث دومینویی از اتفاقات ناگوار می‌شود.

مهمترین نکته‌ای که در این فیلم نظرها را به خود جلب کرده، سعی بسیار زیاد پریناز ایزدیار برای به جا گذاشتن یک بازی استثنایی از خود است؛ تا هم قدرت‌ بازیگری خودش را به رخ بکشد و هم تصویر دختر خوب و ضعیفی که تا امروز مخصوصا در فیلم‌های سعید روستایی دیده شده را برهم بزند. این بازی برجسته بیشتر محصول تلاش بازیگر است تا کارگردان چرا که فیلم مشکلاتی هم دارد که به آن‌ها به‌شکل خلاصه می‌پردازیم که خارج از تحمل خواننده هم نباشد.

چهارمین فیلم بلند سعید روستایی اصلی‌ترین ضربه را از آشفتگی فیلمنامه‌اش می‌خورد. این تشتت البته در هر سه فیلم قبلی او هم، کمتر یا بیشتر، به چشم می‌خورد اما در این‌جا با چندپاره‌ترین فیلمنامه روستایی روبه‌روییم. در وهله اول، «زن و بچه» از طولانی‌بودن بی‌دلیل مقدمه‌اش رنج می‌برد. درحالی‌که تقریبا در یک‌سوم ابتدایی این فیلم نسبتا طولانی (با زمانی حدودا 135 دقیقه‌ای) اتفاقی کلیدی نمی‌افتد و این مدت بیشتر صرف معرفی فضا و خرده‌تعلیق‌هایی بی‌کارکرد می‌شود، به‌نظر می‌رسد می‌شد با کوتاه‌کردن این مقدمه با فیلم منسجم‌تری روبه‌رو بود. این مقدمه (به‌خصوص از نظر رفت‌وآمد میان نقطه‌نظرات افراد مختلف) از منظر استراتژیک هم اشتباه است.

به‌عنوان مثال در این مدت فیلم چیزی حدود یک ربع به‌کلی از مهناز فاصله گرفته و وضعیت فرزند مهناز، علیار با بازی سینان محبی، را در مدرسه نشان می‌دهد. تصویری که از علیار می‌بینیم پسری پررو، کاسب‌مسلک، لاابالی و قلدر است که به‌سختی می‌تواند حسی از همدلی در تماشاگر ایجاد کند. با توجه به این‌که مهناز در بخش مهمی از فیلم در حال دفاع از علیار در مقابل دیگران است، این میزان تاکید بر شرارت‌های علیار (حتی اگر این رفتارها را با یادآوری این‌که سایه پدر بالای سر او نبوده توجیه کنیم) به ضرر فیلم تمام می‌شود و دفاعیات بعدی مهناز را رفتاری غیرمنطقی جلوه می‌دهد. اتفاقا استراتژی مناسب برای ایجاد همدلی بیشتر با شخصیت اصلی فیلم این بود که ما هم به‌تدریج و همراه با مهناز متوجه برخی از رفتارهای علیار شویم.

مشکل است تا پیروی سعید روستایی از به‌اصلاح ترند این روزهای سینمای ایران در نشان دادن اتفاقات تلخ و شوک‌آور ولی غیردراماتیک، زن فیلم را با مردهای فیلم مثل نامزد، پدر شوهر سابق، مدیر مدرسه و… درگیر کند؛ انگار اتفاق‌ها افتاده‌اند که فقط افتاده باشند و مثل یک سیلی به صورت تماشاگر بخورند تا او گاردش را پایین بیاورد و جلوی فیلم کوتاه بیاید و هیچ اتفاقی به عمل دراماتیکی منجر نمی‌شود.

سعید روستایی که خود روزگاری جریان‌ساز به‌نظر می‌رسید، خود پیرو جریان شده؛ همانطور که در کنفرانس خبری فستیوال کن هم اشاره کرد که هرچه نشان می‌دهد بازتاب جامعه در اوست. ولی آیا کار فیلمساز نشان داده همان چیزی که در جامعه و هنر و سینما می‌بیند است؟ یا اینکه این کار به شبکه‌های اجتماعی سپرده شده و فیلمساز باید حرف خودش را بزند؟

در سبک اجرایی، روستایی گاه سعی می‌کند خاطره‌ای از مهارت همیشگی‌اش در مدیریت میزانسن‌های شلوغ را یادآوری کند اما این سکانس‌ها، خلاف نمونه‌های موثرتری مثل «متری شیش و نیم»، به‌سختی به کار پیشبرد درام می‌آیند. به‌عنوان مثال می‌توان به جایی اشاره کرد که چوب کبریتی در قفل در مدرسه گیر می‌کند و باعث ناتوانی دانش‌آموزان در خروج از مدرسه (و ناکامی والدین در ورود به آن‌جا) می‌شود. نمایی از بالا که ازدحام دانش‌آموزان و والدین را در دو سوی در مدرسه نشان می‌دهد یکی از این نماهای پرجمعیتی است که روستایی همواره به نمایش آن‌ها علاقه داشته است اما عملا کارکردی در عمق‌بخشیدن به درام ندارد و صرفا نوعی نمایش‌گری به‌نظر می‌رسد. ضمن این‌که حتی این نما هم در ادامه موارد قبلی قرار گرفته و بخشی از استراتژی اشتباه فیلم در زمینه شخصیت‌پردازی است.

در هر صورت اتفاقات بد پشت هم می‌افتند و مخاطب نمی‌داند چطور باید این اتفاقات را هضم کند و اصلا نمی‌داند برای چه این اتفاقات را می‌بیند. البته در این میان دیدن بازی حسن پورشیرازی که فیلم پیر پسر با بازی عجیب و غریبش را هم همزمان در اکران دارد، هم خالی از لطف نیست.

به فیلم برگردیم؛ دکوپاژ یا کارگردانی این فیلم هم مانند اتفاقات سردرگم است. گاهی تلاش می‌کند قاب ببندد و گاهی فقط شخصیت‌ها را دنبال می‌کند. صحنه و لباس در قامت یک فیلم رئال ظاهر می‌شوند و بس.

نکته‌ی اساسی دیگر تدوین است. تدوینگر روایتگر سوم فیلم بعد از فیلمنامه‌نویس و کارگردان است. تدوینگر باید بی‌رحم باشد و هرچه پلان و سکانس است که به فیلم چیزی اضافه نمی‌کند را کنار بگذارد ولی در این فیلم انگار از همه پلان‌ها تا حد ممکن استفاده شده تا با یک فیلم دو ساعت و خرده‌ای طرف باشیم که فیلمنامه و کارگردانی نمی‌داند در نهایت باید به کجا برسد و با یک پایان لطیف که انگار به مخاطب می‌گوید اشکال ندارد به آخر می‌رسد.

با همه‌ی این تفاسیر بهتر است فیلم در سینما دیده شود و باید قدر بازگشت پرقدرت فیلم‌های به اصطلاح اجتماعی و در واقع درام مثل «زن و بچه» و «پیر پسر» را بدانیم که نشان می‌دهند که مردم سینماروی ایران مخاطب حرفه‌ای هستند و به فیلم جدی روی خوش نشان می‌دهند. مردم قدر فیلم خوب را می‌دانند؛ پس برای مردم فیلم خوب بسازیم.