وحشت نکنید، نلرزید، صحبت از مادرِ نورمن بِیتس نیست!نوشته‌ی زیر؛ فقط مختص به مادرانِ بدی بوده که در سلسله کتبِ ادبی‌ برجسته ـــ با آنها ملاقات کردیم.

در دنیای پر حادثه‌ی ادبیات ـــ مادران ادبی وجود داشته که به نظر می‌رسد با غریزه‌ی مادری در تضاد هستند، غریزه‌ای که خارج از چارچوب تکاملی آن ـــ جای چندانی برای بحث باقی نمی‌گذارد. به یاد داشته باشیم که حداقل برای روانشناسی؛ از خودگذشتگی، ایثار، احساسِ وظیفه و مسئولیتی که (تقریبا) هر مادری احساس می کند ـــ در واقع جایگزینی یا جابه جایی بوده که به دنبال تحققِ خواسته های خود است. عصب‌شناسان آمریکایی که در موردِ غریزه‌ی مادری تحقیق می‌کنند به این نتیجه رسیده‌اند که انگیزه‌ی مراقبت از نوزاد تازه متولد شده، انگیزه‌ای ذاتی نیست. این انگیزه؛ حاصلِ تغییر یاخته‌های عصبی در مغز است. این بخش در اثر ارتباط نزدیک با نوزاد رشد کرده و این رشد؛ موجب تحول احساسی مادر شده است. حال تصور کنید این جریان به نحوی متوقف شده و هیچ گونه رشدی صورت نگرفت است. وجودِ مادرانِ بد ـــ کاملا واقعیت داشته و رفتار ناهنجار شان ـــ علمی‌ و قابلِ توضیح است.

در ادبیات بیشتر با غریزه‌ی اجتماعی مادر مواجه هستیم، محصولِ منطقی فرهنگ و جامعه که توسطِ نویسنده ـــ دستمایه‌ی یک حادثه ـــ یک رویداد می شود.

در نمایش نامه‌ی مده‌آ (زنی در اسطوره‌ها و داستان‌های یونانی است که گرجستانی بوده و یکی از برترین ساحرینِ جهان باستان معرفی می شود) ـــ او با جیسون (یکی از پهلوانان اساطیر یونان) ازدواج کرده و آنها صاحبِ دو فرزند می شوند، طی حوادثی؛ جیسون ـــ مده‌آ را رها کرده تا با گلاوکه، دختر کرئون ازدواج کند. مده‌آ از شدت رشک و خشم ـــ فرزندانِ خود را می کُشد. جیسون باید عذاب بکشد، این تنها راهِ حلِ مده‌آ برای یک انتقامِ وحشتناک است، او راحت این کار را انجام می‌‌دهد، در داستان شرحِ خاصی‌ در این زمینه نیامده است. از نظرِ من؛ او با این حرکتِ تکان دهنده ـــ یکی‌ از مادرانِ بد ادبیاتی است.

رولد دال در رمانِ ماتیلدا ـــ مادری نیمه خاموشی را به مانشان می دهد که علاقه‌اش به دخترش ماتیلدا ـــ کم و بی تفاوتی او نسبت به هوشِ او ـــ باعثِ عصبانیتِ ما است. دلیلِ اینجور احساسِ بی‌ احساسی‌ را نمی‌‌دانیم، نویسنده توضیحی خاص ندارد، فقط وقتی‌ که می‌‌بینیم که تنها ذره‌ی شادی آن مادر در این رمان زمانی است که دخترش توسط معلمی دلسوز به فرزندی قبول می شود ـــ قضیه را تا حدی بغرنج یافته و حتی به این فکر می‌‌رسیم که مادر از یک جور روان گسیختگی رنج برده و از این که دخترش صاحبِ یک سرنوشتِ خوب می‌‌شود ـــ خوشحال است. او هیچ وقت نمی‌‌توانست ماتیلدا را صحیح تربیت کند.

اما در مکبث (این نمایش نامه‌ی جاویدان، ماجرای آسیب جسمی و آثار منفی روحی ـ روانی، جاه‌طلبی سیاسی و کسانی که به‌دنبال نفس قدرت هستند را به بهترین شکل؛ ویلیام شکسپیر نمایش‌پردازی، پرشور و غلوآمیز بیان کرده‌ است) کاملاً می‌ توان به مادری بد اشاره کرد که نویسنده از خود مدرکی‌ نیز ـــ جا گذاشته است. مدرک شعری است که لیدی مکبث می خواند، محبتِ اندک مادرانه‌ی او هنگامی مشخص می‌‌شود که او دارد به کودکش شیر می‌‌دهد و به علتی از این کار خسته شده (بی‌حوصلگی و نداشتنِ حس عمیقِ مادرانه‌ای که معمولاً در میانِ مادران دیده می‌‌شود) و با خشم ـــ خود زنی‌ می‌‌کند.

در کتابِ فراواقع گرای بسیار بحث‌برانگیزِ لولیتا (ولادیمیر ناباکوف) ـــ با جورِ دیگری از یک مادرِ بدِ ادبیاتی آشنا می‌‌شویم، شارلوت هیز به شدت با لولیتا برای جلب توجه هامبرت رقابت کرده و او را به شخصیتی نسبتاً رقت‌انگیز تبدیل می‌کند که به جای عصبانی شدن از تمایل زودهنگام دخترش به یک مرد مسن‌تر، از او ـــ متنفر است. این رمانِ ادبیاتِ شهوانی ـــ نتایجِ رفتاری با ارزشی را به ما نشان می دهد.

پاملا لیندون تراورس در سری کتاب‌های کودکانه‌ی پاپینز مادری را به ما نشان می دهد که آنچنان سخت در مبارزه برای حقوق برابرِ زنان مشغول بوده که فرزندانَش را فراموش کرده است! یک مادرِ همیشه غایب اما با وجدانِ اجتماعی.

استیفن کینگ نیز یک مادرِ سوپر بد را به ما معرفی‌ می‌‌کند. مادری که عاری از فهم و شعور کافی برای شناختِ فرزندش است، یک دختر دبیرستانی گوشه گیر، مظلوم،.. این مادرِ مخوف سال‌ها خود را وقف شکنجه‌های جسمی و روانی دخترش ـــ کری کرد، دختر قدرت‌ِ ماوراء طبیعی پیدا کرده و تصمیم می گیرد از تمام کسانی که به او اهانت کرده و او را آزرده‌اند، به سختی انتقام بگیرد. مادرش نیز با بدترین نوعِ عدالت روبرو می شود. برای من این کتاب همیشه یک درامِ سهمگین بوده است تا یک داستانِ ترسناک و خشونت آمیز.

در گتسبی بزرگ ـــ دیزی بوکانان در تمام رمان (نوشته‌ی اف. اسکات فیتزجرالد)؛ تنها یک توصیه به دخترش دارد: به گفته او، زیبایی و خود را به احمق زدن، مهمترین ویژگیهایی است که هر زنی باید در جسم و روحِ خود پرورش دهد. این یک نمونه‌ی بارزِ مادرِ بدی است که قادر به نشان دادنِ راهِ درست به فرزندش نبوده و حتی با بد کرداری ـــ کودکش را از راهِ اصلی‌ و صحیحِ زندگی ـــ به دور می‌‌کند. اغراق آمیز نیست، اینجور زنان همیشه در میانِ ما بوده و هستند!

از آن بدتر را می‌‌توان در رمانِ پر قدرتِ مادام بوواری (گوستاو فلوبر) یافت. مادری مظهرِ نآمیدی دیگری در زندگی اِما بواری است. او در طول داستان از دخترش، برث، به عنوان توجیهی برای تخلفاتش استفاده می‌کند، تا اینکه در نهایت غرور او باعث شده که او را به کلی رها کند. سرنوشت برتا بدتر از سرنوشت مادرش است که با نوشیدن مقداری کشنده آرسنیک ـــ خودکشی می کند. او در نهایت به عنوان یک برده در یک معدن کار می کند. تلخ، تلخ، تلخ.. یک درامِ واقع‌گرا با  نگاهی روانکاوانه که همچنان در دنیای کج رفتارِ امروزی ما ـــ دارای ارزشِ بالای ادبیاتی است.

مادرِ بدِ دیگری که به نظرم می‌‌رسد که باید او را معرفی‌ کنم ـــ  ملکه گرترود؛ مادرِ شاهزاده هملت درنمایش‌ نامه‌ی هملت ـــ نوشته‌ی ویلیام شکسپیر بزرگ است. گرترود رابطه‌ای بسیار آشفته با پسرش ـــ هملت دارد. مسائل و گرفتاریهای عجیبِ این زن و به خصوص ازدواجَش با کلادیوس (اصلی‌ترین ضدقهرمان ویلیام شکسپیر در تراژدی هملت، او برادر شاه هملت بزرگ، شوهر گرترود و عموی شاهزاده هملت است. او با مسموم کردن برادرش ـــ تخت شاهی دانمارک را غصب می‌کند) باعث می شود که هملت شروع به نشان دادنِ علاماتی از حسادت؛ نسبت به کلادیوس کند. گرترود قادر به مادری کردن نبوده و حضوری چندان در پیدایشِ رفتارِ درستِ پسرش ندارد. او برای شوهرِ اولش سوگواری خاصی نکرده و زنِ مغرور و تهوع انگیزی بوده که تنها به خودش می‌‌اندیشد. هر بار که او در اطرافِ پسرش حضور می‌‌یابد ـــ هملت جوان دارای یک تحولِ فکری و رفتاری جنون آمیز شده ـــ از آدمیت دور می‌‌شود. هملت مادرش را ضعیف پنداشته و از کردارِ زشتِ او رنج می‌‌برد.

صحنه‌ی آخرِ این درامِ نیرومندِ ادبیاتی ـــ کاملا یک سرنوشتِ اسفناک اما واقعی‌ را نشان می‌‌دهد. گرترود یک فنجان زهر می نوشد، همانی که کلادیوس برای قتلِ هملت ـــ آماده کرده بود،  گرترود در حالی که به زمین می خورد ـــ از شدتِ درد و بیشتر عذاب فریاد می زند: "نه، نه، نوشیدنی سمی بود، ای هملت عزیزم،... این نوشیدنی،این..! من مسموم شدم..".

مادرِ بد ـــ باید بمیرد.

مونیخ، بهار ۲۰۲۴ میلادی.