آذر ماجدی
روز 18 آذر بشار اسد سقوط کرد. این سقوط حاصل یک جنبش انقلابی و آزادیخواهانۀ مردمی نبود. حتی رژیم چنجی بر مبنای یک خیزش انقلابی نیز نبود، مانند به قدرت رسیدن رژیم اسلامی در ایران در سال 1357. این رژیم چنج در متن یک سناریوی سیاه، پس از 13 سال جنگ، اشغال منابع اصلی اقتصادی توسط آمریکا، تحریم اقتصادی و یورش تروریست های اسلامی، فرزندان نامشروع آمریکا و اسرائیل، انجام گرفت*. القاعده ای که در لیست تروریست های آمریکا قرار داشت را جراحی پلاستیک کردند و در دمشق بر قدرت نشاندند. فی الحال بانک مرکزی به غارت رفته است. ترکیه عملا صاحب قدرت است** و بخش وسیعتری از شمال سوریه را به اشغال درآورده است. اسرائیل صدها بمب بر سر سوریه ریخته است. پایگاه های نظامی و زیر ساخت های کشور را نابود کرده است و در زمان نگارش این متن تا 19 کیلومتری دمشق پیشروی کرده و مساحت بزرگتری از غزه را در سوریه به اشغال درآورده است. رسانه های غرب حمله اسرائیل به سوریه را "حمله همسایگان" به سوریه نامیده اند.
آیا از سقوط اسد شادمان نیستید؟
این سوال به اینطرف و آنطرف پرتاب می شود. مساله اینجاست که طرح سوال به این شکل در متن رویدادهای سوریه اشتباه است. این سوال انحرافی است. هر انسان با وجدان، انساندوست و شریفی از سقوط اسد یا هر دیکتاتور دزد و جنایتکاری در دنیا شاد و خوشحال می شود. هر انسان حق طلب و آزادیخواهی از آزادی اسرای در بند کشیده شده در اعماق سیاهچال به وجد می آید. اما این سوال در متن رویدادهای سوریه انحرافی است. چرا که می کوشد توجه را از مساله اصلی منحرف کند. اینها سوالات مبرم و اساسی اند: اسد طی چه شرایطی سقوط کرد، بجای او که نشست و چه سرنوشتی در انتظار مردم است؟
سقوط اسد حاصل یک رژیم چنج وحشیانه است که 13 سال پیش توسط دولت اوباما آغاز شد. نزدیک به یک میلیون کشته، میلیون ها نفر آوراه، یک جامعه فقر زده و سرکوب شده تر نتیجه این جنگ آمریکاست. نیروی جانشین دولت اسد شاخه ای از القاعده است که اخیرا با یک جراحی پلاستیک در سازمان سیا مدرن و تولرانت شده است. به آن بوتاکس روشن نگری و تولرانس تزریق کرده اند. القاعده سابق پرچم اسلام را بر سر در یک دولت پیشا سکولار علم کرده و از "مزایای تنوع" (ال جی بی کیو تی) سخن می گوید! یونیفورم تروریسم اسلامی، عبا و عمامه را درآورده و پیراهنی شبه چریکی، در سبک زلنسکی به تن کرده است. ریش کوتاه و منظم شده و موهای سر از آشفتگی بدر آمده است. بی بی سی او را این چنین توصیف می کند: "از رهبر جهادی سوری تا سیاستمدار شورشگر" حتی لحن صدایش آرام و پدرانه شده است؛ درست مانند یک جوان سر بزیر و متین و جاه طلبی که دارد به خواستگاری دختر ثروتمند شهر می رود.
آینده ای که در انتظار مردم سوریه است بسیار سیاه تر و خونین تر خواهد بود. فی الحال منابع اقتصادی سوریه، نفت و گندم در دست آمریکاست. ترکیه و اسرائیل بخش قابل ملاحظه ای از آنرا اشغال کرده و به پیشروی ادامه می دهند. اسرائیل تمام زیرساخت های کشوری را بمباران کرده است. بلایی که بر سر عراق آمد، درگیری ها و تخاصمات مذهبی، شیعه، سنی، مسیحی و گرسنگی و آوارگی گسترده تر در انتظار مردم است. نزدیک به نیم میلیون از مردم لبنان به سوریه پناهنده شده اند. این بخت برگشتگان با میلیون ها نفر از مردم سوریه که جان سالم بدر برده اند و در بازار برده فروشی لیبی گیر نیفتاده اند، در صحرا و دریا و اقیانوس آوراه و ویلان خواهند شد. از اینجا رانده، از آنجا مانده؛ سرنوشت سیاهی که به یمن سلطه گری امپریالیسم آمریکا دامن میلیون ها انسان از خاورمیانه تا آفریقا را گرفته است.
سوریه دیگر سوریه نخواهد بود
آنچه ما تاریخا، از پایان جنگ جهانی اول و اشغال سوریه توسط فرانسه، بعنوان سوریه می شناسیم، موجودیت خود را از دست خواهد داد. سوریه نیز کاملا به ویرانه های فی الحال موجود، ویرانه های ساخته شده در قرن 21 توسط آمریکا و ناتو خواهد پیوست. سرزمینی ویران شده و تکه تکه شده، بدون بروزات تمدن، که زیر جنگ، بدویت، احتجار و بمب زندگی خواهد کرد. سوریه قدم دیگری از پروژه اسرائیل بزرگ در متن خاورمیانه جدید است. اسرائیل در این فصل نیز پیروز شد. و تاسف بار است که مردمی که از جنایت و سرکوب و فقر جانشان به لب رسیده است، برای این پیروزی کف بزنند.
چرا؟ چون آمریکا و غرب روایت وارونه به جهان تحویل می دهند. با دستگاه قوی ایدئولوژیکی که در اختیار دارند مغزها را شستشو می دهند. دروغ را راست و راست را دروغ جلوه می دهند. توانسته اند یک شادی بحق بلافاصله مردم را بچرخانند و از آن برای حقانیت کشتار و ویرانی ای که بر سوریه تحمیل کرده اند استفاده کنند. ظاهرا مردم باید از ترکیه و اسرائیل شکر گذار باشند که کشور را ویران و اشغال کرده اند و تروریست های اسلامی را بر کشورشان حاکم نموده اند. اگر آواره و گرسنه خواهند ماند، اگر در ترس و وحشت جنگ و مرگ زندگی خواهند کرد، چه باک! دیکتاتور به یُمن ترکیه، اسرائیل و آمریکا سقوط کرد.
سرنوشت خاورمیانه سیاه و خونین بنظر می رسد. میلیون ها نفر کشته و میلیون ها نفر آواره شده اند. اسرائیل با بمب های آمریکا و غرب در حال نابودی هر گونه مدنیت در منطقه است. اکنون جنگ به نابودی سوریه کشیده شده است. اسرائیل بدون اعتناء به هر گونه هشداری از سوی سازمان ملل به کشورگشایی ادامه میدهد. طی این جنگ بیش از هر چیز پوچی و توخالی بودن تمام نهادهای سیاسی و دیپلماتیک بین المللی آشکار شده است.
این فصل های پایانی نظم نوینی است که آمریکا در سال 1991 پس از پایان جنگ سرد اعلام کرد. نظمی بر مبنای ایدئولوژیک – سیاسی جنگ تمدن ها میان غرب و اسلام. و این اسلام سریعا در شکل تروریسم اسلامی اظهار وجود کرد. نابودی و ویرانی کامل خاورمیانه و بخشی از آفریقا (اتیوپی، سومالی و سودان) بخش اصلی و مهمی از این نظم نوین است. اکنون به فصل های پایانی این دوره می رسیم. روایت ها و پرسوناژها باید تغییر کنند. تروریسم اسلامی دیگر موضوعیت خود را از دست می دهد. "تمدن غرب" بر "بربریت" همانگونه که نتانیاهو در مجلس قانونگذاری آمریکا در واشنگتن اعلام کرد در حال پیروزی کامل است.
اسلام مدرنیزه و پاستوریزه!
از آنجا که اسرائیل و آمریکا عملا در جنگ تروریسم اسلامی را شکست دادند، جنبش اسلامی یا اسلام بعنوان یک ایدئولوژی باید متحول شود، جراحی و بزک شود. گریم القاعده را تغییر می دهند، لباس، ریش و اصلاح مو و طرز راه رفتن و حرف زدن و قس علیهذا. القاعده و معاون سابق داعش مدرن، مودب و متمدن شده اند؛ از حقوق هموسکشوال ها و "تنوع" در جامعه دفاع می کنند. بهشان بر می خورد اگر تروریست بخوانیدشان. قلب شان نازک است. "شورشگر" صفت مناسب تری است.
این روایت جدیدی است که رسانه های بستر اصلی و دولتمردان در غرب اشاعه می دهند. تروریست هوادار ال جی بی کیو تی دو هفته پس از رنسانس اسلام در عربستان سعودی وارد صحنه شد. پرده اول جنیفر لوپز نیمه برهنه در برابر تصویر کعبه، پرده دوم القاعده و داعش طرفدار جنبش ال جی بی کیو تی. غرب دارد صریح و روشن اعلام و اعتراف می کند که چهره و دکور جنبش اسلامی باید عوض شود و بسرعت در حال تغییر است. طنز تلخ اینجاست که نه آن روایت تروریسم شکم چاک بده و نه این روایت تولرانس طرفدار برهنگی زنان و هموسکشولایتی، هیچیک واقعی، ارگانیک و جوشیده از محیط و منطقه ای که بر آن حاکمش می کنند، نیست. این ها روایت های ساخته و پرداخته امپریالیسم آمریکاست. میلیاردها دلار هزینه کرده اند تا این وحوش را تولید کنند و پرورش دهند.
نقطه پایان این جنگ کجاست؟ این سوالی است که بر اذهان سنگینی می کند. آیا سوریه آخرین است؟ آیا جنگ در لبنان ادامه خواهد یافت؟ آیا هدف بعدی یمن است؟ آیا به ایران حمله می شود؟ اینها سوالاتی است که اذهان دنیا را مشغول کرده است. اگر به اهداف اعلام شده اسرائیل توجه کنیم، اسرائیل بخش مهمی از اهداف اعلام شده اش را طی 14 ماه اخیر بدست آورده است.*** غزه تقریبا کاملا پاکسازی شده و بهیچوجه قابل زیست نیست. بخش های وسیعی از کرانه باختری پاکسازی شده است و عملیات پاکسازی منظما به پیش می رود. بخش وسیعی از لبنان در مرز اسرائیل و بخش وسیعی از بیروت کاملا ویران شده و چند میلیون آواره شده اند. این جنگ ادامه دارد.
یمن و ایران نیز تحت تهدید جدی قرار دارند. آنگونه که از شواهد بر می آید، مساله حمله به ایران بسیار جدی است. دلیل سکوت و عدم واکنش رژیم اسلامی در لبنان و سوریه دقیقا از هراس جنگی است که خطرش بر بالای سرش قرار دارد. در دوحا با ترکیه و روسیه سر سوریه مذاکره کرده اند. ظاهرا فعلا به یک نقطه ساکن رسیده اند. اما گمان نمی رود که این سکون طولانی مدت باشد. روند این جنگ خانمان برانداز در 14 ماه اخیر بر گسترش جنگ دلالت می کند.
از یک سو شرایط تاریک و سیاه و خونینی است و از سوی دیگر یک جنبش بیداری گسترده و بی سابقه به دنیا آمده است. جنبش میلیونی عدالت طلب که از دروغ و ریا و زور و سرکوب جانش به لبش رسیده است. اکنون بیش از هر زمانی در تاریخ مردم دنیا انگشتان اتهام را بسوی آمریکا، بعنوان یک ابر قدرت جنایتکار، می گیرند. ماهیت تروریستی آمریکا و اسرائیل و ناتو آشکار شده است. تلاش برای عقب نشاندن این قدرت ویرانگر گسترده تر شده است. نیروهای آزادیخواه و برابری طلب، چپ و کمونیست و سوسیالیست، انسان های با وجدان و عدالت طلب باید متحد تر و همبسته تر برای برقراری عدالت و آزادی و عقب نشاندن این نیروی کشتار و ویرانگر عمل کنند.
جنبش چپ، کمونیست و سوسیالیست و آزادیخواه در ایران باید با هشیاری کامل خود را برای خطرات آتی آماده کند. سازمانیابی منسجم تر، تشکل و اتحاد محکم برای مقابله با خطرات و مقابله با جمهوری اسلامی باید هدف اصلی ما باشد.
*جنگ داخلی سوریه در سال 2011 آغاز گردید. دولت اوباما سوریه را تحریم کرد و از طریق سازمان سیا تحت فرمان مخفیانۀ "تیمبر سیکامور" ، جناح "شورشی ارتش آزاد سوریه" را ساخت و پرورش داد. تیمبر سیکاموریک برنامه آموزشی و تامین تسلیحات طبقه بندی شده بود که توسط سازمان سیا اجراء و کنترل می شد و توسط بریتانیا و برخی از سرویس های اطلاعاتی عربی از جمله اطلاعات سعودی پشتیبانی می گردید. هدف از این برنامه برکناری بشار اسد رئیس جمهور سوریه از قدرت بود. این برنامه که در سال 2012 یا 2013 راه اندازی شد، به گروه های مخالف سوری که در جنگ داخلی سوریه با نیروهای دولتی سوریه می جنگند، پول، تسلیحات و آموزش می داد. به گفته مقامات آمریکایی، این برنامه توسط بخش فعالیت های ویژه سیا اداره می شد و هزاران شورشی را آموزش داده است. پرزیدنت باراک اوباما مخفیانه به سیا اجازه داد تا در سال 2013 تسلیح شورشیان درگیر سوریه را آغاز کند. این برنامه در اواسط سال 2016 به اطلاع عموم رسید. (اطلاعات در ویکی پیدیا موجود است.).
**در کنفرانس دوحا، وزیر امور خارجه ترکیه رسما بعنوان سخنگوی قدرت جدید در سوریه صحبت می کرد. در همین کنفرانس از مذاکره با رژیم اسلامی و روسیه خبر داد.
*** نتانیاهو در پیامی تلویزیونی در هفدهم دسامبر به وضوح هدف اسرائیل را توضیح داد. او گفت: «سال پیش من یک چیز ساده گفتم: ما چهره خاورمیانه را تغییر خواهیم داد، و داریم این کار را انجام می دهیم. سوریه همان سوریه نیست. لبنان همان لبنان نیست. غزه همان غزه نیست. و سر محور، ایران، همان ایران نیست. (ایران) هم زور بازوی ما را احساس کرده است. ما امروز با تمام قوا و با در نظر گرفتن ملاحظات، امنیت کل کشورهای منطقه و تمام مرزهای خود را در نظر می گیریم."
نظرات