ایمان آقایاری
یک شاخه
در سیاهی جنگل
به سوی نور
فریاد میکشد
(شاملو)
«دختر دانشگاه علوم و تحقیقات» حالا به نامی خاص تبدیل شده است. گفته شده نام او آهو دریایی است؛ اما هنوز اطلاعات دقیقی از وی در دست نیست؛ از او که در مقابله با توحشِ سازمانیافتهی حکومتی، آگاهانه و یا ناخودآگاه بدن خود را نیمهعریان کرد. بدن، بهخصوص بدنِ زن، تحت حکومت دینسالارِ تمامیتخواه، هم لوحِ خاطرات سرکوب است و هم میدان مبارزه. وقتی که بدن در برابر سرکوب و سرپوش، قیام میکند، «کشف حجاب»، یعنی همانکه ولیفقیه «حرام شرعی و سیاسی» نامید، اتفاق میافتد. قیامی برای بازپسگیریِ آنچه به تصرفِ غیر درآمده.
معروف است که یک تصویر کارِ دهها کلمه را میکند و یک نماد، کار چندین تصویر. در آن لحظه، تصویرِ دختر دانشگاه علوم و تحقیقات، به سطح یک نمادِ خیرهکننده ارتقا یافت و شد آنچه شد. دوامِ کنشِ او بر جریدهی تاریخ ثبت شد و هیچ ترفند و نیرنگی یارایِ زدودن تأثیر آن را ندارد. اینکه نیت آن دختر چه بود، اینکه دستگاه امنیتیِ دوزخیِ ولایت در حال چینشِ چه دسیسهای است و در ادامه، فشارها، آن بدنِ به فغان آمده را چگونه روایت خواهند کرد، تاثیری در آنچه رخ داد نخواهد گذاشت.
در همین ابتدای کار، شاهدیم که چگونه در مواجهه با حمایتها از حقوق پایمال شده یا مقاومت این دختر، تمامی عناصرِ نرمافزاریِ سرکوب، احضار شدهاند و او را که با دستان خالی و تنی برهنه، ایدئولوژی حاکم را استیضاح کرد، استیضاح میکنند. این در حالیاست که منطق مقابله با سلطه ایجاب میکند خودمان را از دریچهی نگاهِ حاکم، قضاوت نکنیم. به عبارت دیگر، گام اول آزادی، رهایی از معیارهای امرِ حاکم است؛ همان عناصری که واسطههای سلطه و سرکوب هستند. میخواهد مفهومِ عفت باشد که میتواند در خدمتِ نظمی مردسالارانه، خفقان را به یک زن تحمیل کند و یا انگِ جنون به وسیلهی استخدامِ علم در مسیرِ اهدافِ شومِ ارباب قدرت.
میگویند برای آنکه اتهاماتِ بیشرمانهای که برای تحقیر و تخفیفِ تو استفاده میکنند را بیاثر کنی، از آنها نگریز، بلکه آن را مثل زره بر تن کن. حال اگر برای چندمین بارِ متوالی، حکومتِ دیوسرشت میخواهد بهواسطهی برنامههای جنونآمیزِ مجنونانگاریاش، دختر دانشگاه علوم و تحقیقات را فاقد سلامت روانی معرفی کند، چه باک که همگی بانگ برآوریم: «ما نیز مجنونیم»!
آن دختر، در آن روز، با خلق آن تصویر، لحظهی تاریخی خود را خلق کرد. امروز همصدایی در انزجار از وضعیت غیر قابل تحملِ موجود، دفاع از او و مطالبهی آزادیاش، فضا را آکنده است. در اثنای مصایب و زیر سلطهی سنگینِ حکومت اسلامی، اما بارقههای عجیبی مشاهده میشود. اینکه حمایتی تمامقد از این دختر و عملش چنین مشهود است، اینکه بخش قابل توجهی از جامعه دست از قربانینکوهی برداشته و انگشت اتهام را سمت تعرضکننده و فراتر از آن رژیمِ متجاوز و نظامِ توجیهاتِ تعرض میگیرد، اینکه دامنهی این تحولات در جامعهی ایران تا به این حد گسترده است، اشارههایی ظریف و تاریخی در خود دارد. اگرچه این نگاه لزوما نگاه همهی اقشار جامعهی ایران نیست، اگرچه این قافله هنوز در مسیر است و تا نقطهی مطلوب فاصلهای طاقتسوز دارد؛ اما راه زیادی پیموده. آنچه میبینیم تجلیاتِ پویشی بزرگتر است که در بطن و نهفته به پیش میرود، موجی که سرِ باز ایستادن ندارد و هر دم به طریقی از حاضران گرفته تا ناظران را شگفتزده میکند.
نظرات