به بهانه‌ ی بیانیه‌ ی نرگس محمدی در مورد جنگ اسرائیل و حماس

ایمان آقایاری 


مارکوس اورلیوس، فیلسوف و امپراتور روم جمله‌ای با این مضمون دارد: «به اعتبار نامم، روم و به اعتبار انسان بودنم، جهان، وطن من است. آن چیزی نیک است که به این هر دو نفع برساند.» ایجاد چنین تعادلی «سهل و ممتنع» است؛ سخن گفتن از چنین آرمانی راحت و دلنشین، اما عمل به آن صعب و گاه نا میسر. حال اگر بر این وضعیت بغرنج، مساله‌ی زندگی فردی در معنای تام آن را نیز اضافه کنیم، پُر خار و ناهموارترین مسیر را ترسیم کرده‌ایم. به این معنی که فرد از سویی درگیرِ خودش، احساسات و عواطفش، نوع مواجهه‌ی شخصی‌اش با مسایل گوناگون است و از سمت دیگر باید جهت‌گیری‌ها و کنش‌های عمومی خود را به برقراری مصلحتِ توأمان برای کشورش و جهان معطوف کند.

در میان ایرانیان، اشخاصِ نادری قادر به حفظ چنین شأنی بوده‌اند. نرگس محمدی در زمره‌ی این جماعت است. بیانیه‌ی اخیر نرگس محمدی بازتاب دقیقی از چیدمانِ درستِ عناصرِ مطلوب، در شخصیتی است که اراده کرده تا بار سنگین مسئولیتی عظیم را بر دوش بگیرد. پیش از غور بیشتر در این مطلب ذکر دو نکته حائز اهمیت است. اولا فرض بر این نیست که تمامی کنش‌های نرگس محمدی در همه‌ی سال‌های فعالیتش به طور کامل در چارچوبی که از آن سخن می‌گوییم قابل خوانش است. این موضوع نه در مورد او که تقریبا راجع به هیچ انسانی صدق نمی‌کند. ثانیا اعتبار این نوشته در وصف نرگس محمدی مشروط و منوط به تداوم کنش او به همین منوال است.

اگر بیانیه‌ی صادر شده از جانب نرگس محمدی را صرفا از حیث متن در نظر بگیریم، شامل الفاظی زیبا است که به دفاع از اصول عام حقوق بشر و موازین بین‌المللی گماشته شده‌اند. اما بنا داریم این متن را در بافتار (context) آن قرائت کنیم. نرگس محمدی فعال سیاسی، مدنی و مدافع حقوق بشر ایرانی است که سال‌های زیادی از عمرش را در راه آرمان‌ها و اهدافش در زندان سپری کرده. طی سال‌ها او زندگی خود و خانواده‌اش را در این مسیر بذل کرده، چشمان بسیاری را به گفتار و رفتار خود دوخته، جوایزی ارزنده دریافت کرده و اخیرا نیز بابت فعالیت‌هایش جایزه‌ی صلح نوبل را به خود اختصاص داده است. همه‌ی این‌ مسائل و مدارج او را در جایگاهی خطیر قرار داده و وی همواره مجبور به اتخاذ مسوولانه‌ترین مواضع می‌باشد؛ مواضعی که مسیر اخذ آن‌ها همچون گام برداشتن بر ریسمانی باریک و لغزنده، هولناک است.

نکته‌ی حیرت‌انگیزی که باید نقطه‌ی ثقل تامل ما باشد اما بسیار مغفول واقع می‌شود این است که فعالیت‌های نرگس محمدی برای خاطر ابتدایی‌ترین حقوق انسانی ایرانیان و در راستای ایجاد حاکمیت قانون و عقلانیت در ساختار سیاسی مملکت بوده. آن‌چه او مطالبه کرده و می‌کند نه آرمان‌هایی دست نایافتنی یا تلاشی برای برپایی بهشت بر زمین که جهدی در جهت کاستن از رنج‌های بشر است. او بر آن نیست تا تمامیت نظم موجود و مستقر در عرصه‌ی بین‌المللی را بر هم زند بل خواستار اجرای اصول عادلانه‌ی قوانین مترقی جهانی در ایران و سایر نقاط دنیا است. او به فعلیت رسیدن قوای نهادهای مدافع آزادی و دموکراسی را تمنا می‌کند. از قضا آن‌چه ما نداریم و می‌خواهیم از همین جنس است. بخش اعظم مصیبت‌های ایرانِ پسا جمهوری اسلامی، ناشی از دهن کجی به نظامات و تاسیسات حقوقی مدرن و اعلام جنگ _ فرقی نمی‌کند که واقعی است یا زرگری، چرا که نتیجه‌ی آن برای مردم یکی بوده _ علیه موازین و مفاهیم برسازنده‌ی جهان جدید بوده است.

حافظ در غزلی می‌گوید: «رند عالَم سوز را با مصلحت بینی چه کار؟ / کارِ مُلک است آن که تدبیر و تامل بایدش». این شکاف چنان جدی و ماهوی است که تو گویی تمام مواد و مصالح عالم نیز تکافوی پر کردن آن را نمی‌کند. طُرفه این‌که نرگس محمدی و همگنانش بر این خندق پل زدند. به لحاظ تیپ شناسی کسی که هستی خود و خانواده‌اش را فدای عواطف شخصی و یا آرمان‌های جمعی می‌کند، عافیت سوز است و قاعدتاً می‌باید در دسته‌ی رندان عالم سوز باشد؛ اما نرگس به رغم مشقت‌ها و مضیقه‌های حبس، به مثابه‌ی فردی غیر مضطر و آزاد، مصلحت بینی و تدبیر و تامل را اساس عمل قرار می‌دهد.

در شرایطی که مخالفان نرگس محمدی از هر سو و بر حسب ایدئولوژی خود سیلی از انتظارات نامعقول را به سمت او روانه کرده‌اند، او جانب احتیاطات معقول را نگاه داشته، هم بر مواضع انسان دوستانه پای فشرد و هم امکان سو استفاده دستگاه‌های تبلیغاتی رژیم سرکوب و دروغ را سد کرد. فراموش نکرد که هم انسان است و به این مناسبت باید مسائل روز انسان‌ها را در سراسر گیتی مد نظر قرار دهد و هم به عنوان یک فعال ایرانی از اولویت وطن و درد هم‌وطنان غافل نشد. با بینشی مبتنی بر نُرم‌های بین‌المللی و موازین عام و جهان‌شمول که تنها معیارهای واقعی، معقول و قابل اتکا هستند به مسأله نظر کرد و ضمنا راه مقبول برای راهیابی حکومت دموکراتیک آینده‌ی ایران به این قبیل مناقشه‌ها را نشان داد.

به نظر می‌رسد نرگس محمدی پروای مصالح عمومی و مناسباتی را دارد که در راستای اهداف جمعی سازنده می‌داند و ناظر به آن چشم بر منافع شخصی بسته است. او محاسبه‌ای عقلانی کرد در جایی که چنین محاسباتی شرط عقل است. و الّا کیست که نداند او در مسائلی که خیر و شرشان تنها دامن خودش را می‌گیرند اهل چنین محاسباتی نبوده و نیست؛ که اگر بود زندگی‌ را با حریف غدّار و خونریزی که استبداد دینی است به قمار نمی‌نشست.