دانلود کتاب: پی دی اف
قتل عبدالله پنجهشاهی و بیماری کودکی چپروی
تصفیه درون سازمانی چریکهای فدایی خلق ایران
محسن صیرفی نژاد
پیشگفتار
در بهار ۱۳۵۶ واقعه بسیار دردآور و تلخی در «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» رخ داد. این واقعه هولناک اعدام یکی از اعضای برجسته آن سازمان به نام عبدالله پنجهشاهی بود. این جنایت چنان دردآور و هولناک بود که تصمیم گیرندگان آن حتی خبرش را از اعضای این سازمان هم پنهان کردند و به آنها گفتند که عبدالله ضربه خورده، یعنی بدست ساواک کشته شده است. اما واقعیت این بود که او ظاهراً به ادعای رابطه عاشقانه جنسی با رفیق همرزم خود ادنا ثابت اعدام شد. آیا این ادعا درست بود؟ آیا به فرض درست بودن آن، عبدالله باید بدین خاطر اعدام میشد؟ آیا علت واقعی این جنایت ادعای ثابت نشده بود؟ پاسخ نگارنده به پرسش اول تا حدود زیادی منفی، و به پرسش دوم و سوم کاملاً منفی است.
گرچه چند سالی است که خبر این اعدام علنی شده است، هنوز نادانستههای قابل توجهی در این خصوص وجود دارد. در چنین شرایطی که اطلاعات کافی درباره این واقعه در دست نیست، برخی میکوشند حدسهای خود را به جای نادانستهها قرار دهند و بر این پایه به سؤالهای مربوط به اعدام عبدالله پاسخ دهند. بیشتر این حدسها واقعی نیستند و برپایه تمایل و دیدگاههای سیاسی گوینده آنها بنا شدهاند.
برخی مواقع این حدسها چنان از واقعیت دور هستند که بیشتر به واقعه پردازی و داستان سرایی شبیهاند. یکی میگوید، عبدالله بدلیل رد مشی چریکی و باور به کار تودهای بدست رفقایش کشته شد و دیگری به داستان سرایی روی میآورد و به سخره قتل عبدالله را نتیجه عشق آتشین دو رفیق مرد به رفیق زنی در «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» میپندارد.1 برخی که موضعی شدیداً ضد مارکسیستی دارند، از اعدام عبدالله ابزاری برای محکوم کردن مارکسیسم و چپ میسازند.
متأسفانه اطلاعات نسبتاً کمی درباره اعدام عبدالله در دست است. دو دلیل عمده برای این موضوع میتوان بر شمرد. دلیل اول سرشت کار مخفی در سازمانهای زیرزمینی بخصوص «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» است. بر این پایه هر عضو سازمان تنها در محدوده کاری خود اطلاعاتی از فعالیتهای سازمان داشت و نه بیشتر. به همین دلیل بیشتر اعضای سازمان اطلاعی درباره اعدام عبدالله نداشتند. دوم اینکه برخی از اعضای سازمان که بیشترین اطلاع را درباره اعدام او داشتند، مانند ادنا ثابت و دو نفر از اعضای رهبری آن زمان سازمان یعنی احمد غلامیان لنگرودی و رضا غبرایی متأسفانه زنده نیستند و در نتیجه به اطلاعات آنها دسترسی نداریم.
از اعضای آن روز «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» که زنده هستند، برخی اطلاعاتی درباره اعدام عبدالله منتشر کردهاند. بخشی از این اطلاعات درست، برخی با یکدیگر ناسازگار و برخی مبهماند، یعنی معلوم نیست که درست هستند یا نادرست. بنابراین مشکل تنها کمی اطلاعات درباره اعدام عبدالله نیست بلکه موثق بودن یا نبودن اطلاعات موجود هم هست.
پس از انقلاب از دل «سازمان چریکهای فدائی خلق ایران» چند سازمان جدید پدید آمد. یکی از دلیلهای ناسازگاری و ناموثق بودن برخی از اطلاعات این است که راویان این اعدام اطلاعات خود را تا آنجا که به «مصلحت» خود و سازمان خودشان هست، مطرح میکنند. زیرا نمیخواهند اطلاعاتی را مطرح کنند که به موقعیت خود یا سازمانشان لطمه بزند. گروهی از این افراد هنوز منکر اعدام عبدالله میشوند و مرگ او را به ساواک نسبت میدهند و برخی دیگر شرکت رهبری آن زمان سازمان در این اعدام را منکر میشوند و تصمیمگیری در مورد اعدام را کار یک نفر میدانند که موقعیت سازمانی او نه در حد رهبری سازمان بلکه در حد یک مسؤل کم اهمیتی در شاخه مشهد بوده است. گویی این مسؤل هم سرخود عبدالله را کشته است.
بنابراین اطلاعات درباره اعدام عبدالله نه تنها بدلیل سرشت کار مخفی دز سازمان و بدلیل کشته شدن برخی از اعضای آن روز سازمان کم است، بلکه این اطلاعات کم در مواردی از فیلتر «مصلحت» نیز عبور میکنند، آنگاه بازسازی و مطرح میگردند. بنابراین این ادعاها حتی روایت هم نیستند بلکه داستانهایی هستند که «مصلحت» فردی یا سازمانی گوینده را بیان میکنند.
نگارنده این سطور خود در زمان اعدام عبدالله پنجهشاهی عضو «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» بوده، چند ماهی در پاییز و زمستان سال ۱۳۵۴ با عبدالله در یکی از تیمهای سازمان زندگی کرده و از پاییز ۱۳۵۵ تا زمانی که او کشته شد، با او در شاخه اصفهان کار میکرده است. نگارنده چند روز پس از اعدام عبدالله از خبر به اصطلاح ضربه خوردن! او آگاه شد. حدود ده روز پس از آن نیز پیبرد که عبدالله بدست ساواک کشته نشده بلکه بدست رفقایش در رهبری آن زمان سازمان اعدام شده است و به همین دلیل نیز از تشکیلات «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» کناره گیری کرد. از آنجا که نگارنده نه تنها در این اعدام نقشی نداشته، بلکه پس از اطلاع از آن با آن مخالفت کرده است، تمایلی به پنهان کردن اطلاعات خود ندارد. تنها «مصلحتی» که نگارنده در نظر داشت، پنهان کردن این اعدام از دو نظام شاهنشاهی و جمهوری اسلامی ایران بود. زیرا این دو نظام از امکانات تبلیغی بسیار زیادی برخوردار بوده و هستند و با استفاده از این امکانات میتوانستند از این اعدام به نفع خود بهره برداری کنند؛ در صورتی که مخالفان آنها تقریباً هیچ امکانی برای پاسخگویی در اختیار نداشتند. امروز موضوع اعدام عبدالله علنی شده و هواداران هر دو نظام سیاسی فوق در تبلیغات خود از آن بهره برداری کردهاند. از این رو جا دارد که نگارنده نیز تا آنجا که اطلاعات او اجازه میدهد، واقعیات مربوط به این قتل را بیان کنند.
هدف این نگاشته
تا کنون جریان چپ در ایران مسیر پر فراز و نشیبی را طی کرده و تجربههای مثبت و منفی زیادی را از سر گذرانده است. بررسی تجربیات تلخ و ناگوار و پیبردن به علت آنها به ما میآموزد که در آینده از تصمیمگیریهای نادرست بپرهیزیم. قتلهای درون سازمانی و بویژه اعدام عبدالله یکی از تلخترین تجربههای سازمانهای انقلابی ایران است2. روشن ساختن عوامل مؤثر در این اعدام کوششی در این راستا است؛ تا آن دسته از جوانان میهن ما که میخواهند در راستای استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی گام بردارند، از اطلاعات و جمعبدیهای دقیقتر و درستتری در این خصوص برخوردار شوند.
از این رو کوشش میشود در این نگاشته به دو سؤال پاسخ داده شود. اول چه عوامل تعیین کننده و مهمی در «سازمان چریکهای فدائی خلق ایران» وجود داشت که چنین اعدامی را ممکن ساخت. دوم انگیزه اعدام کنندگان از این کار چه بود. یعنی اعدام کنندگان بر پایه چه فکری عبدالله را اعدام کردند. از آنجا که اطلاعات کافی از شیوه کار، روابط درونی و نحوه تصمیمگیری این سازمان در دست است، میتوان به سؤال اول به روشنی پاسخ داد. اما از آنجا که اطلاعات کافی پیرامون کشتن عبدالله در دست نیست، پاسخ به سؤال دوم همراه با حدس و گمان است.
آنچه در این کتاب میآید
اطلاعات تاکنونی درباره این اعدام که در یاد نگاشتههای برخی از اعضای آن روز «سازمان چریکهای فدائی خلق ایران» آمده، همراه با اطلاعات دیگری که نگارنده در گفتگو با برخی دیگر از اعضای آن روز سازمان بدست آورده است، در این کتاب میآید. روایت نگارنده (محسن صیرفی نژاد) پیرامون اعدام عبدالله نیز به آنها اضافه شده است.
برخی از اطلاعات مربوط به این اعدام با هم ناسازگار هستند. این ناسازگاریها در مواردی که مهم هستند، در این نگاشته مورد بررسی قرار میگیرند. زیرا بررسی صحیح رویدادها تنها و تنها بر پایه دادههای درست درباره آن رخداد میتواند بنا شود.
برای بررسی صحیح یک پدیده تنها تکیه بر دادههای درست کافی نیست. شیوه بررسی دادهها هم، اگر نادرست باشد، ما را به نتیجه نادرستی میرساند. بنابراین نگارنده برای پرهیز از یک جمعبندی نادرست، شیوه چزء به کل و کل به جزء را بکار گرفته است. یعنی پدیدههای کوچکتر در چهارچوب پدیده بزرگتر دیده و بررسی میشوند. بر این پایه ابتدا با زندگی عبدالله و افراد مرتبط به او (خانواده او و ادنا ثابت) در سازمان آشنا میشویم. آنگاه به بررسی دیدگاه سیاسی و تشکیلاتی «سازمان چریکهای فدائی خلق ایران» و وضعیت این سازمان بویژه در زمان اعدام عبدالله میپردازیم و سپس بر پایه این دادهها موضوع اعدام عبدالله بررسی میشود.
با وجود این در برخی موارد بدلیل کمبود دادههای درست نمیتوان به نتیجهگیری دقیقی رسید. در این موارد نگارنده برپایه دادههای درست موجود حدسهایی را مطرح و میزان درستی این حدسها را هم بصورت احتمال بیان میکند.
با چنین روشی نگارنده به این نتیجه میرسد که روحیه «انقلابیگری» و شیوه زندگی در خانههای سازمان مهمترین نقش را در این اعدام داشتهاند. اما برخی دیدگاه و نظر دیگری دارند. نگارنده در ادامه به نقد این نظرها میپردازد. پس از آن به دیگر اعدامهای درون سازمانی اشاره و آنها را نیز بصورت کوتاه نقد میکند.
آخرین بخش: «سخن آخر»
بخش پایانی این نگاشته «سخن آخر» نام دارد. نگارنده در این بخش میخواهد از مشی چریکی و خانههای تیمی این سازمان دور شود و بیشتر به نقد انقلابیگری که ریشه این اعدام است، بپردازد. گرچه این بخش هنوز نوشته نشده اما نگارنده فکر کلی خود را در آن مطرح کرده است.
اما چرا این نوشته بدون تکمیل بخش پایانی آن منتشر میشود؟ نگارنده و همچنین کسانی که اطلاعاتی پیرامون قتل عبدالله پنجهشاهی دارند، در سن پیری هستند. با مرگ این افراد اطلاعات آنها در این خصوص نیز از بین خواهد رفت. نوشتن بخش پایانی زمانبر بود و انتشار کتاب را با تأخیر روبرو میساخت. انتشار زودتر نگاشته این امکان را فراهم میسازد که از دادههای دیگران که این نگاشته به آنها دسترسی نداشته است، نیز در آینده بهرمند شویم. همچنین اگر اطلاعات نادقیقی در این نگاشته هست، این اطلاعات نادقیق نیز اصلاح شوند. انتشار بخش پایانی گرچه مهم، اما انتشار دادهها، تکمیل و اصلاح آنها مهمتر است.
دانلود کتاب: پی دی اف
پانویسها:
۱- ماهرویان. مقاله «آدم کشی بنام قهرمان گرایی». نشریه مهرنامه: شماره ۴، مرداد ۱۳۷۹.
۲- چنین تصفیههایی در حزب توده ایران قبل از ۱۳۳۲، در «سازمان چریکهای فدائی خلق ایران» و «سازمان مجاهدین خلق ایران (م–ل)» قبل از انقلاب صورت گرفته است.
سپاس بسیار از آگاهی رسانی!
بار نخست است که نام این فرد درگذشته را میشنوم و چیزی در این باره نمیدانستم. اما داستان قتل های سرخود یا ناسرخود درون سازمانی و برون سازمانی گهگداری اینجا و آنجا رسانه ای شده و چیزهایی همراه با شایعه های جسته گریخته در این باره نوشته اند. آخرین داستان از این دست را درباره روانشاد خسرو روزبه در حزب توده خوانده بودم که قتل برخی را به او نسبت دادند هرچند که دیگر زنده نبود تا درباره ش سخن بگوید.
سلام، نگارنده کتاب «قتل عبدالله پنجه شاهی و ...» هستم. خواستم که وبگاه کتاب را به اطلاع برسانم. آدرس وبگاه کتاب:
http://www.ap56.ir
محسن صیرفی نژاد
اغلب سازمان های چپ در ایران ادعا میکردند برای آزادی میجنگند اما در داخل سازمان هایشان هیچگاه آزادی نبود.
حزب توده ایران در سالهای منتهی به 1332 در تهران زندان و دادگاه و سیستم های مجازات داشته. دادگاه حزبی مثلا رفیقی را محاکمه و حکم اعدام میداد. حکم هم اجرا میشد.درست مثل سازمان های مافیائی.
نکته مهمبه نظر من اینه که مغز ما ایرانی ها اصلا جر و بحث و به قول خارجی ها دیبیت را نمیتونه تحمل کنه و مرگ را حسن ختام این داستان ها میدونه. منظورم اینه که فرار از تبدل نظر مشکل اصلی ماست. حالا فرق نمیکنه محیط خونه باشه کارخونه باشه و یا حزب و گروه سیاسی. مشکل ما اساسی تر از این حرفهاست.