رونوشت‌برداری خودم از نطقِ آیت‌الله جنتی در خطبه نماز جمعه تهران در جمعهِ گذشته:

«یه مسئله‌ای که اگر نگران‌ِ تکرارش نبودیم لازم نبود من مطرح بکنم، این مسئلهِ پیامی‌یست که به چاوز داده شد و این بدعتی که گذاشته شد.  و این مسئلهِ رجعتِ او بود با حضرتِ عیسی علیه سلام به زمین.  من نمی‌دونم، ای کاش بعضی‌ها که می‌خواستن یه حرفی بزنن چهار روز درس می‌خوندن، می‌رفتن توی حوزهِ علمیه چهارتا کلمه یاد می‌گرفتن، فرق می‌گذاشتن بینِ مسائل عقلی، نقلی.  رجعت از مسائلِ نقلی‌یه.  مسئله‌ِ عقلی نیست.  اصلِ رجعت با دلیلِ نقلی ثابت می‌شه.  کیا رجعت می‌کنن؟  دلیلِ نقلی باید بگه.  کیا رجعت نمی‌کنن؟  دلیلِ نقلی بگه.  حدیث بخواهید، قرآن.  این دیگه نشانِ درجهِ دولتی نیست که هر کسی دلش بخواد به سینهِ کسی بچسبونه.  و بعد هم  علما را ناراحت کنه، مراجع را ناراحت کنه، مستضعفین را ناراحت کنه .  به چه مبنائی آدم این حرف‌و می‌زنه!  چه دلیلی داره!  مگه آدم هر چی به زبانش می‌یاد باید بگه؟ 

چاوز مَردی‌یه از نظر سیاسی کاملا مورد قبول، موردِ تائید، موردِ آفرین، ضدِ آمریکائی، مردمی، خصلت‌های سیاسی و مردمی‌یش خیلی خوب، اما بالاخره یه نامسلمونه.  بالفرض مسلمون هم باشه، مگه هر مسلمونی رجعت می‌کنه!  ما با چه جرأتی می‌تونیم بگیم کی رجعت می‌کنه، کی رجعت نمی‌کنه، نام ببریم!  اجمالاً این بدعتی گذاشته شد، امیدوارم تکرار نشه.  دوباره یکی دیگرو این مدال‌و به سینه‌ش نزنن و ارباب‌شون هم بخوان بیان در ردیف چاوز، و امثالِ اینها.  واقعاً این کارِ درستی نیست.  باید یه فکری بکنن و بدونن مردم ناراحت می‌شن.

از این می‌گذرم...»