چنین گفت
تازه ترین چنین گفت های Lonely_Atom
مظفر الدین شاه از باد و باران و رعد و برق می ترسید و گاه در هوای رعد برقی زیر عبای سید بحرینی مخفی میشد .. میگویند : زمانی ؛ شاه پولی به سید بحرینی میدهد و میگوید : این پول را بین مستحقان تقسیم کن . سید بحرینی پول را میگیردو میرود . وقتی به خانه میرسد فرزندان خودش را برهنه میکند . پول را به آنها میدهد . و بعد به شاه میگوید : پول را به کسانی دادم که جامه به بر نداشتند
Lonely_Atom | ۸ سال قبل
۰ ۶۴۸
آسو: عجب شجاعتی! گفتم که این جوانها را دستکم نگیرید!
MajidNaficy | یک ساعت قبل
۰ ۲۵
دسته: تعیین نشده
"هنر و زندگی" با فیروزه خطیبی: ویژه یادواره آذرفخر و فرامرز اصلانی
MajidNaficy | یک ساعت قبل
۰ ۳۳
دسته: تعیین نشده
نظرات