چنین گفت
تازه ترین چنین گفت های Lonely_Atom
مظفر الدین شاه از باد و باران و رعد و برق می ترسید و گاه در هوای رعد برقی زیر عبای سید بحرینی مخفی میشد .. میگویند : زمانی ؛ شاه پولی به سید بحرینی میدهد و میگوید : این پول را بین مستحقان تقسیم کن . سید بحرینی پول را میگیردو میرود . وقتی به خانه میرسد فرزندان خودش را برهنه میکند . پول را به آنها میدهد . و بعد به شاه میگوید : پول را به کسانی دادم که جامه به بر نداشتند
Lonely_Atom | ۹ سال قبل
۰ ۹۰۰
اطلاعات: ترامپ: سایتهای هستهای ایران را بمباران کردیم!
Faramarz | ۲ ساعت قبل
۰ ۱۵
دسته: تعیین نشده
«همه میترسند»؛ مردمانی که برای فرار از جنگ ایران و اسرائیل به ارمنستان میروند
Miroon | ۱۰ ساعت قبل
۰ ۶۲
دسته: تعیین نشده
نظرات