چنین گفت
تازه ترین چنین گفت های Lonely_Atom
مظفر الدین شاه از باد و باران و رعد و برق می ترسید و گاه در هوای رعد برقی زیر عبای سید بحرینی مخفی میشد .. میگویند : زمانی ؛ شاه پولی به سید بحرینی میدهد و میگوید : این پول را بین مستحقان تقسیم کن . سید بحرینی پول را میگیردو میرود . وقتی به خانه میرسد فرزندان خودش را برهنه میکند . پول را به آنها میدهد . و بعد به شاه میگوید : پول را به کسانی دادم که جامه به بر نداشتند
Lonely_Atom | ۹ سال قبل
۰ ۸۹۹
جنگ اسلام آخوندی در محو اسرائیل: کنشی برخاسته از دین و یا از سیاست؟ فیروز نجومی
firoz | ۸ ساعت قبل
۰ ۳۱
دسته: تعیین نشده
اورنگ یونسی:ا گر از تاریخ درسی نگیریم اشتباهات گذشته را تکرار خواهیم کرد
Darius_Kadivar | ۱۲ ساعت قبل
۰ ۷۱
دسته: تعیین نشده
نظرات