چنین گفت
تازه ترین چنین گفت های Lonely_Atom
مظفر الدین شاه از باد و باران و رعد و برق می ترسید و گاه در هوای رعد برقی زیر عبای سید بحرینی مخفی میشد .. میگویند : زمانی ؛ شاه پولی به سید بحرینی میدهد و میگوید : این پول را بین مستحقان تقسیم کن . سید بحرینی پول را میگیردو میرود . وقتی به خانه میرسد فرزندان خودش را برهنه میکند . پول را به آنها میدهد . و بعد به شاه میگوید : پول را به کسانی دادم که جامه به بر نداشتند
Lonely_Atom | ۹ سال قبل
۰ ۹۴۸
لیبرال دموکراسی: ایران علیه جمهوری اسلامی؛ بخشی از نبرد جهانی بین سنت و مدرنیته
bzahedi | یک ساعت قبل
۰ ۱۴
دسته: تعیین نشده
هرانا: اعتراض هفت زندانی سیاسی زن در زندان_قرچک به رئیس قوه قضاییه
Miroon | ۲ ساعت قبل
۰ ۵۸
دسته: تعیین نشده
نظرات