چنین گفت
تازه ترین چنین گفت های Lonely_Atom
مظفر الدین شاه از باد و باران و رعد و برق می ترسید و گاه در هوای رعد برقی زیر عبای سید بحرینی مخفی میشد .. میگویند : زمانی ؛ شاه پولی به سید بحرینی میدهد و میگوید : این پول را بین مستحقان تقسیم کن . سید بحرینی پول را میگیردو میرود . وقتی به خانه میرسد فرزندان خودش را برهنه میکند . پول را به آنها میدهد . و بعد به شاه میگوید : پول را به کسانی دادم که جامه به بر نداشتند
Lonely_Atom | ۸ سال قبل
۰ ۶۴۸
طرح اروپا برای تحریم ایرانایر به علت حمل سلاح از ایران به روسیه و نیروهای نیابتی
Viroon | ۷ دقیقه قبل
۰ ۲۹
دسته: تعیین نشده
آسو: عجب شجاعتی! گفتم که این جوانها را دستکم نگیرید!
MajidNaficy | ۴ ساعت قبل
۰ ۴۰
دسته: تعیین نشده
نظرات