«نه زندگی آنقدر شیرین است، نه مرگ آنقدر ترسناک»
دادبان
حسین رونقی، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، با انتشار نامهای سرگشاده خطاب به مردم، از قصد خود برای شروع به اعتصاب غذا از امروز چهارشنبه ۱۲ شهریور خبر داده است.
در نامه این زندانی سیاسی آمده:
مردم عزیز ایران،
الوعده وفا.
گذشته از جان باید بگذشت از طوفانها...
زمانی جان به لب میرسد و انسان سر به عصیان برمیدارد که قانون ابزار ظلم، عدالت تهی از معنا و سفرهها خالی از نان میشوند و وطندوستی جرم انگاشته میشود و موجودیت و انسانیت مردم لگدمال میشود. در چنین شرایطی که حکومت ما را بنده و برده خود میبیند و میخواهد، آزادی دستیافتنی نیست.
در تجربه اسفناک و تلخ اخیر، پس از روزها جابجایی در بازداشتگاه و زندانهای مختلف، به بند انسانکش ۳۵ واحد ۳ قزلحصار (معروف به رجاییشهر و بند انفرادی که زندانیان خطرناک و محکومان به اعدام قبل از اجرای حکم غیرانسانی در آن نگهداری میشوند) و سپس به گوردخمههای بند ۲۰ سالن ۳ واحد ۴ قزلحصار، که محل اسارت زندانیان سیاسی و عقیدتی است، منتقل شدم. آنچه در بند ۳۵ و زخمی که بر تن زندانیان سیاسی دیدم، حقیقتاً بیانگر روزگار مرگ انسانیت در دوران ماست. به چشم دیدن چنین ستمهایی، عزم مرا بر تصمیم خود راسختر کرد. (هنوز باورش سخت است که چند وقت بعد از قتل الهه حسیننژاد، چند سلول آنطرفتر با قاتلش بهمن فرزانه در یک بند نگهداری شوم؛ آن هم به جرم اظهار نظر و عقیده و دفاع از حق حاکمیت ملت ایران.)
این روزها که ایران در جنگ و مصیبت و خطر فرو رفته است و جامعه به دلیل چند دهه حکمرانی نادرست به سمت فروپاشی میرود، ایران نیازمند فداکاری ماست. آزادی و آبادی ایران، حفظ یکپارچگی کشور و ملتش، و حق حاکمیت مردم بر پایه قانون و عدالت، خواست همه ماست. اگر بهای آن حتی خون ما باشد، آمادهایم با افتخار و شرافتمندانه مقابل ملت ایران تعظیم کرده و جانمان را فدای ایران کنیم تا امید را در آب و خاک این سرزمین و در دل مردمان رنجدیدهاش زنده نگه داریم و آینده را آنگونه که همگان میخواهیم بسازیم و به ارمغان بیاوریم.
بنابراین، تصمیم بنده این است: روی اصول و ارزشهای انسانی و ملی که به آنها باورمندم بایستم و آتشی به جان بیفکنم که شاید قفسها و حصارهای موجود را بسوزاند و نوری به قلب مردم ایران بتاباند؛ شاید که از این درد و رنج ملی رها شویم. چنین تصمیمی گرفتهام چون معتقدم: نه زندگی آنقدر شیرین است که به هر ذلتی تن دهیم و نه مرگ آنقدر ترسناک که از آن بگریزیم. اما اکنون که ایران و مردمانش غرق در فقر، رنج و اندوهاند و در اعتراض به شرایط و وضعیت حاکم ـ و اینکه همچنان ایرانیان صرف بیان نظر و عقیده خود بازداشت و زندانی میشوند یا پای چوبهدار میروند ـ آگاهانه آنچنان که شاعر آزاده، فرخی یزدی، گفته است: «آن زمانی که سر بنهادم به پای آزادی، دست خود ز جان شستم از برای آزادی»، ذرهذره جان خود را در زندان و در مقابل دیدگان آنان که ما را به جرم دوست داشتن ایران و مردم عزیزش، غریبانه در سرزمین خودمان به بند و اسارت کشیدهاند، فدای ایران و مردمانش خواهم کرد.
چو باور دارم: ایران هرگز نخواهد مرد. شاید تلنگری باشد... دست میکشم از خودم، اما دستبردار این خاک نیستم، حتی اگر حاصلخیز نباشد. (شعر از بهاره رضایی)
پاینده ایران
حسین رونقی
زندان قزلحصار
ـ طبق اطلاع دریافتی، اعتصاب غذای حسین رونقی، از بعد از ظهر روز چهارشنبه ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۴ آغاز میشود.»
نظرات