شعر:‌فردوسی

چو ضحاک شد بر جهان شهریار
بر او سالیان انجمن شد هزار
نهان گشت کردار فرزانگان
پراکنده شد کام دیوانگان

هنر خوار شد جادویی ارجمند
نهان راستی آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز
به نیکی نرفتی سخن جز به راز

اگر هفت کشور به شاهی توراست
چرا رنج و سختی همه بهر ماست
همه در هوای فریدون بدند
که از درد ضحاک پرخون بدند

فریدون فرخ فرشته نبود
ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
ز داد و دهش یافت او نیکویی
تو داد و دهش کن فریدون تویی

چو کاوه برون شد ز درگاه شاه
بر او انجمن گشت بازارگاه
همی برخروشید و فریاد خواند
جهان را سراسر سوی داد خواند

از آن چرم کاهنگران پشت پای
بپوشند هنگام زخم درای
همان کاوه آن بر سر نیزه کرد
همانگه ز بازار برخاست گرد

خروشان همی رفت نیزه به دست
که ای نامداران یزدان پرست
کسی کاو هوای فریدون کند
دل از بند ضحاک بیرون کند

فریدون فرخ فرشته نبود
ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
ز داد و دهش یافت او نیکویی
تو داد و دهش کن فریدون تویی
 

Composer: Shaayn
Producer: Nima Ramezan
Director: Milad Shooshtari
Lyrics: Ferdowsi
*
Mix/Master: Ramin Darestani
D.O.P: Erfan Babaei
Assistant: Komail Babaei
Cover Designer: MohammadReza Izadi
Photographers: Kimia Pourahmad, Negar Jasemi
Backstage: Ehsan Heydari
Bass: Babak Shalman
Electric Guitars: Bardia Sadafi, Ahad Basir
Drums: Erfan Meskini
Makeup: Olga Beauty Center
Lighting: Alireza Nosrati
Assistant: Mohammad Omidi
Equipment Support: Morteza Sadeghi, Alpha Rental
Location: Farzad Hafezi