آسو:

هرمز دیّار

آیا وقتی عضو یک حزب می‌شوید از تمام مواضع آن حزب درباره‌ی تمام امور آگاهید؟ اگر بعداً با موضِعی آشنا شوید که با حقیقت و عدالت مغایرت دارد شجاعت دارید که نادرستیِ آن موضع حزبی را اعلام کنید؟ یا همچنان طرف حزب را می‌گیرید و از حقیقت چشم می‌پوشید؟ آیا می‌توانید جسورانه اظهار دارید که حزب رقیب، دست‌کم در مواردی، درست‌تر می‌گوید؟ احزاب چگونه چراغ حقیقت‌گویی را در انسان خاموش می‌سازند؟ آیا دموکراسی بدون احزاب قابل تصور است؟

نوشته‌ی پیش رو، بر اساس جستاری کمتر خوانده‌شده از سیمون وی، فیلسوف و عارف فرانسوی، به بحث درباره‌ی پرسش‌های پیش‌گفته می‌پردازد.

***

امروزه در علوم سیاسی، احزاب، عنصر تعیین‌کننده‌ی دموکراسیِ نمایندگی‌محور به‌شمار می‌آیند. چنانکه استاد علوم سیاسی، اِلمر اریک شات‌اشنایدر (۱۹۴۲) می‌نویسد: «احزاب سیاسی دموکراسی را ایجاد کردند و ... دموکراسی مدرن، جز با وجود احزاب تصورشدنی نیست.» لویتسکی و زیبلات (۲۰۱۸) نیز احزاب و نظام‌های حزبی قوی را «دروازه‌بانان دموکراسی» می‌نامند که برای مشروعیت و ثبات دموکراتیک، حیاتی‌اند. با این حال، احزاب سیاسی همواره مخالفانی نیز داشته‌اند و برخی حزب‌گرایی را مضر به حال جامعه و همبستگی‌اش دانسته‌اند.

نانسی روزنبلوم (۲۰۰۸) استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد، که چالش‌های پیش روی احزاب سیاسیِ امروز را وارسی می‌کند، دو شکل تاریخی و تکرارشونده‌ی ضد حزب‌گرایی را شناسایی می‌کند که هنوز نیز برجسته‌اند. در شکل اول، اندیشمندانِ مخالفِ کثرت‌گرایی اجتماعی و سیاسی، احزاب را بخش‌هایی ناسالم می‌دانند که وحدت طبیعیِ فرضی یا آرمانی را مختل می‌سازند. در شکل دوم، اندیشمندان، واقعیت کثرت‌گرایی در سیاست (مثلاً شکل صنفی‌باوری یا دولت مختلط) را می‌پذیرند اما احزاب سیاسی را به‌طرز خطرناکی تفرقه‌انگیز می‌یابند.

خود روزنبلوم به ضرورت احزاب باور دارد و می‌گوید «در عالم سیاست، افراد می‌کوشند تا احزاب را دور بزنند و مستقیماً به سراغ مردم بروند. اما بدون احزاب، دچار هرج‌ومرج خواهیم شد.»

برو به آدرس