آسو:

«ستیز انسان با قدرت، ستیز حافظه با فراموشی است.» (میلان کوندرا)

راضیه شاهوردی

در روزهای عجیب و دشوارِ سالی که گذشت، بارها از دوستانی که خارج از ایران زندگی می‌کردند، شنیده بودیم که روایتِ این روزها را ثبت کنید، چون شما چیزی را می‌بینید که ما فقط تصاویر و اخبارش را، آن هم کوتاه و از دریچه‌ی تلویزیون‌ها و گوشی‌های همراه و گم‌شده لابه‌لای آن همه خبر، می‌بینیم. شما باید روایت کنید تا ما و آیندگان تصویر دقیق و روشنی داشته باشیم. اما علاوه بر ریتم تند اتفاق‌ها و دردسرهایی که هر کدام با آن‌ مواجه بودیم، مانع اصلیِ نوشتن برای من این بود که نمی‌توانستیم چیزی را ثبت کنیم و در گوشی‌ها و کامپیوترهایمان نگه داریم. اوضاع خطرناک‌تر از آن بود که آدم بتواند نوشته‌ای را که حاکی از حضورش در رخدادهای «سیاسی» است با خودش این‌طرف و آن‌طرف ببرد.

حالا که جغرافیای زندگی‌ام عوض شده، هرچند یادآوری آنچه گذشته برایم آسان نیست، اما فکر می‌کنم که وظیفه دارم همه‌ی زورم را جمع کنم و بنویسم. باید جایی روایت شاهدان عینی ثبت شود، به‌خاطر همه‌ی آن‌ جان‌های عزیزی که در خیابان‌ها بودند، گاز اشک‌آور خوردند، کتک خوردند، روی زمین کشیده شدند، بازداشت شدند و کشته شدند. به‌خاطر شجاعت آن‌هایی که نام و تصویرشان جایی ثبت نمی‌شود و حضورشان نه برایشان آورنده‌ی هیچ امتیازی بلکه ایستادن در خط مقدم جبهه‌ی آزادی بود. من تصویر همه‌ی آن‌ها را در خاطر دارم. آن چشم‌های پشت ماسک و آن دستان گره‌کرده.

آن‌هایی که آنجا بودند و چیزی را آغاز کردند که مهم‌ترین، بادوام‌ترین و مترقی‌ترین جنبش چهل سال اخیر بوده است. این یادآوری را برای آن‌ها می‌نویسم.

برو به آدرس